به گزارش خبرنگار مهر، نشست "اهمیت بازنویسی و بازآفرینی در ادبیات کودک و نوجوان" عصر دیروز دوشنبه 21اردیبهشت با حضور محمدرضا یوسفی، جعفر توزنده جانی، محمد جعفری قنواتی و با اجرای نلیمحجوب در سرای اهل قلم کودک مستقردر نمایشگاه کتاب برگزار شد.
سابقه گردآوری افسانه ها به زمان ساسانیان برمیگردد
محمدرضا یوسفی اولین سخنران این نشست با اشاره به پیشینه بازنویسی و بازآفرینی اسطورهها و ادبیات شفاهی در ایران گفت: گردآوری اسطورهها، افسانهها و فرهنگ فولکلوریک در ایران پیشینه قدیمی دارد، این گردآوری از زمان ساسانیان شروع شد و بعد از آن در ادبیات ما تداوم داشت. به گونهای که حتی شاهنامه فردوسی نیز بازآفرینی اسطورهها و افسانههای گذشته است.
وی افزود: بازنویسی و بازآفرینی در ایران بویژه بعد از انقلاب مشروطه تحت تاثیر مکتب رمانتیسم فرانسه( که بر گردآوری ادبیات فولکوریک تاکید داشت) مورد توجه قرار گرفت و نویسندگان بویژه در حوزه ادبیات کودک به اهمیت آن پیبردند. در این راستا "نامه خسروان" اولین بازنویسی در دوره مشروطه پدید آمد و ازدیگر نمونههای موفق آن در حوزه ادبیات کودک کارهای صمد بهرنگی و در ادبیات بزرگسال کارهای صادق هدایت است.
یوسفی در ادامه تصریح کرد: بهترین مثالهای بازآفرینی در ادبیات ایران را در داستانهای "شاهنامه" و "مثنوی و معنوی" میبینیم. این دو اثر نمونههای موفق گردآوری قصههای فولکوریک است. آنها با بازآفرینی قصههای فولکوریک یک اثر مستقل پدید آوردند.
این داستان نویس کودک ونوجوان ضمن مقایسه مفهوم بازنویسی و بازآفرینی تصریح کرد: در بازنویسی هیچ تغییری در داستان به وجود نمیِآید و حتی حجم داستان نیز تغییر نمیکند،بلکه تنها ساختار واژگانی به روز میشود، اما در بازنویسی نویسنده ساختار داستان، وقایع و حتی شخصیتها را تغییر میدهد. نمونه این قبیل نویسندگان صمد بهرنگی، صبحی و آذریزدی هستند که به شاکله داستان دست نمیزدند اما بعضی از عناصر شخصیت پردازی و یا وقایع را تغییر میدهند، با این همه سیر موضوع داستان و رویدادها ثابت میماند.
وی در ادامه اذعان کرد: من در پژوهشها به این نتیجه رسیدهام که در ایران میان بازنویسی و بازآفرینی که دو مقوله جدا از هم هستند، یک خلایی وجود دارد یعنی آثار زیادی به شیوه بازنویسی و بازآفرینی نوشته شده است که نه بازنویسی است و نه بازآفرینی، مثلا نویسنده ساختار را ثابت نگه داشته است اما داستان عاشقانه را به داستان عارفانه تبدیل کرده است.
جعفرتوزندهجانی دیگر سخنران این مراسم با اشاره به اهمیت بازنویسی و بازآفرینی در ادبیات گفت: زمانیکه اولین حکومت ایرانی پس از فتح ایران توسط اعراب به روی کار آمد، مهمترین نیازش این بود که هویت تازهای از خودش را نشان دهد . اولین قدم هم در این عرصه ، بازنویسی و گردآوردن اسطوره و افسانههای ایرانی بود.
وی افزود: ایران سابقه تاریخی زیادی داشت. پس حرکت به سوی بازنویسی و بازخوانی گذشته و روز آمد کردن آنها در آن دوران یک ضرورت و نیاز تاریخی بود.
محمد جعفری قنواتی پژوهشگر فرهنگ عامه دیگر سخنران این نشست گفت: بازنویسی و بازآفرینی منتقل کردن یک بنمایه و موتیف از ملتی معین به نسل آینده است. اما باید ببینیم چه ضرورتی دارد این بنمایه برای نسل بعد بیان شود.در طول تاریخ ادبیات ایران میبینیم مدام داستانهای معینی بازنویسی و بازآفرینی شده است. بهترین مثال آن "کلیله و دمنه" و هزار و یک شب است .این دو کتاب بارها در آثار متعدد بازآفرینی شده است.
وی افزود: در هر بازنویسی موارد و مولفههای آن عصر نیز در اثر دخالت داده شده و رنگ و بوی آن زمانه را گرفته است.
قنواتی در ادامه تصریح کرد: بازنویسیها متعدد در طول تاریخ ایران موجب شده است که نسلهای آینده با فرهنگ گذشته آشنا شوند، کاری که در غرب از 60 سال پیش به شدت دنبال میشود و آنها اول ادبیات شفاهی و دوم افسانه و قصههای فولکلوریک را برای گروههای سنی مختلف و در مقاطع مختلف تحصیلی بازنویسی میکنند. همین امر موجب میشود به هیچ وجه انقطاعی میان نسلها بوجود نیاید، اما متاسفانه آنها این حق را برای ملتهای دیگر قائل نیستند.
این پژوهشگر فرهنگ عامه با انتقاد از بیتوجهی مسئولان نسبت به بازنویسی و بازآفرینی ادبیات شفاهی و قصههای فولکلوریک گفت: ما باید همان برخوردی را با اسطوره داشته باشیم که نیاکان ما داشتند، زمانیکه فردوسی داستانهای شاهنامه را گردآوری کرد، گسستی که با ورود اسلام به مصر در فرهنگ این کشور به وجود آمد در ایران اتفاق نیفتاد.
وی ادامه داد: گردآوری اسطورههای و افسانهها موجب شد به رغم پذیرش اسلام و تغییر دین ایرانیان، هویتشان محفوظ بماند، اما متاسفانه در یک قرن اخیر بیتوجهی نسبت به بازنویسی و بازآفرینی موجب شده انقطاع نسلها در ایران شدیدتر شود. امروز درصد ناچیزی از آثاری که در کشور منتشر میشود تالیفی است و اغلب آثار ترجمه هستند .به ویژه در حوزه ادبیات متاسفانه میبینیم ترجمه های زیادی از اساطیر یونانی و رومی برای کودکان ایرانی منتشر میشود و همین موجب میشود انقطاع فرهنگی در میان جامعه تشدید شود.
قنواتی درپایان تاکید کرد: برای اینکه کودک ایرانی خود را ایرانی بداند و ادبیات شفاهی و اساطیر ایران در ذهن او رسوب کند باید بازنویسی و بازآفرینی را جدی بگیریم.
نظر شما