پایان نظام تک قطبی
یکی از مهمترین تاثیرات بحران اقتصادی جاری، وارد نمودن آخرین ضربات مهلک بر دنیای تک قطبی به رهبری آمریکاست. نظم نوین جهانی و سلطه یک طرفه بوجود آمده توسط آمریکا که در سال های پس از جنگ سرد شکل گرفت و روند فزاینده ای بخود گرفته بود، در نتیجه اثرات رکود اقتصادی جاری زیر سوال رفته است و بدون شک گذار از سیستم تک قطبی به سیستم چند قطبی تعادل یافته به آرامی صورت نخواهد گرفت و دوره ای از " چند قطبی رقابتی" را شاهد خواهیم بود.
بحران اقتصادی محدودیت های جدی بر سیاست خارجی یکجانبه آمریکا که در دوره بوش به نحو چشمگیری افزایش یافته بود تحمیل خواهد نمود و دولت آمریکا را مجبور خواهد کرد که بیشتر از گذشته با دنیا چانه زنی و تعامل نماید. دولت جدید در آمریکا مجال کمتری برای ماجراجویی در حوزه های گوناگون سیاست خارجی نسبت به گذشته خواهد یافت. حقیقتی که به خوبی می توان آنرا در اظهارات و بیانیه های دولت جدید در آمریکا مشاهده نمود.
زیر سوال رفتن کاپیتالیسم و درونگرا شدن کشورهای غربی
جرج سوروس سرمایه گذار آمریکایی در نشست داووس گفت: " بحران مالی و اقتصادی فعلی به معنای پایان مدل بازار آزاد آمریکا و همچنین پایانی برای کاپیتالیسم محسوب می شود".
یکی از نگرانی های عمده آمریکا ناشی از بحران اقتصادی، تاثیرات آن بر ایدئولوژی حاکم بر غرب یعنی کاپیتالیسم می باشد. کاپیتالیسم که بعد از سقوط شوروی توانسته بود سلطه غرب را بر حوزه های سیاسی و اقتصادی در دنیا دیکته نماید در اثر بحران جاری کارایی آن زیر سوال رفته است. در دهه گذشته بسیاری از کشورهای در حال توسعه دنیا در پیروی از سیاست های مالی آمریکا بازارهای خود را گشوده، کنترل خود بر بازار سرمایه را کم نموده و سیستم مدیریت نظام مالی خود را با نظام مالی جهانی منطبق نمودند.
در برهه فعلی برخی از نزدیکترین متحدین آمریکا در اروپا در جهت مقابله با بحران جاری با زیر پا گذاشتن اصول سنتی کاپیتالیسم سعی در برقراری تعادل میان ارزش های اجتماعی و اقتصاد مبتنی بر بازار برآمده اند. این کشورها "کاپیتالیسم دولتی" و یا دموکراسی مبتنی بر تمرکز قدرت را بار دیگر مورد آزمایش قرار داده اند و این چالش بزرگی برای ایدئولوژی است که آمریکا همواره نماد آن بوده است.
درآمریکا نیز طرح محرک اقتصادی 787 میلیارد دلاری دولت جدید با انتقادات فراوانی از سوی اروپا روبرو شده و بسیاری آنرا دخالت دولت در امور اقتصادی عنوان نمودند. این انتقادات تا آنجا پیش رفت که تیموتی گایتنر وزیر خزانه داری آمریکا مجبور به سفر به اروپا برای توجیه برنامه دولت خود شد. از سوی دیگر اوباما در آستانه نشست گروه 20 در واکنش به اختلافات آمریکا و اروپا تلاش نمود تا هرگونه شکاف در فرا آتلانتیک در خصوص نحوه مدیریت بحران اقتصادی را رد نماید. وی تاکید نمود: " هیچ اختلافی میان اعضای گروه 20 و میان آمریکا و اروپا وجود ندارد".
تحلیلگران بیم آن دارند که بحران جاری اقتصادی باعث شود دولت آمریکا تمرکز بر سیاست داخلی و مبارزه با اثرات داخلی بحران را جایگزین سیاست خارجی نماید و بالتبع از درک خطراتی که در حوزه سیاست خارجی آمریکا را تهدید می نماید غافل بماند. این عده پیشنهاد می نمایند که آمریکا کماکان توجه خود را بر سیاست خارجی حفظ نماید و این خود پیامی برای دنیاست که آمریکا باز هم می تواند رهبری دنیا را بر عهده داشته باشد.
بحران اقتصادی باعث شده تا کشورهای غربی سخت گیری بیشتری را در برخی زمینه ها مانند ارایه کمک به کشورهای نیازمند و همچنین بخش مهاجرت اعمال نمایند. در واقع این بحران به نوعی ملی گرایی در کشورهای غربی را تقویت نموده است.
از نگرانی های جدی آمریکا تغییر در سیاست های سنتی اتحادیه اروپایی و توسل به سیاست های حمایتی و درونگرایی است. از همان آغاز شکل گیری رکود اقتصادی جهانی، واشنگتن از این بیم داشت که اتحادیه اروپایی بعنوان یک مجموعه منسجم اقتصادی و سیاسی در مقام پاسخ به بحران جاری سیاست درونگرایی را در پیش گرفته و از اصول لیبرالیسم عقب نشینی کند.
اتحادیه اروپایی که بیش از یک دهه است تلاش نموده تا نقش بیشتری در فضای بین المللی و چند جانبه گرایی در سیاست خارجی ایفا نماید، تحت تاثیر این بحران می تواند بار دیگر به سیاست های سنتی خود پناه ببرند. در حوزه اقتصادی این نگرانی وجود دارد که کشورهای اروپایی بجای در پیش گرفتن سیاست های دسته جمعی و همگرا با اتحادیه، سیاست های ملی خود را منطبق با منافع خود در پیش بگیرند و بتدریج این موضوع پیامدهای منفی بر وجهه اقتصادی و سیاسی اتحادیه اروپایی بر جای می گذارد.
کاهش نفوذ آمریکا در دنیا
تام فینگارو کارشناس ارشد امور اطلاعاتی آمریکا می گوید:" دوران پس از جنگ سرد و تسلط چشمگیر آمریکا که طی آن شاهد برتری فزاینده این کشور از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی بودیم با سرعتی فزاینده رو به کاهش است".
در دهه گذشته یکی از ابزار بسط نفوذ آمریکا در دنیا از طریق ارایه کمک های مالی صورت پذیرفته است. بحران اقتصادی تاثیر بزرگی بر سیاست های کمک های مالی آمریکا به دیگر کشورها و در نتیجه پایین آمدن نفوذ سیاسی این کشور در دنیا خواهد گذاشت. تیموتی گایتنر وزیر اقتصاد دولت اوباما در اجلاس مشترک بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در واشنگتن در واکنش به پیشنهاد کمک به کشورهای فقیر گفت: "سیاست حمایت اقتصادی از کشورهای فقیر راه درست مقابله با بحران مالی جهانی نیست و آمریکا با اتخاذ این سیاست مخالف است".
دولت خودگردان فلسطین نیز در ماه مارس 150 میلیون دلار کمک مالی از آمریکا دریافت نمود و قرار است 150 میلیون دلار دیگر در مرحله بعدی دریافت نماید ولی در شرایط فعلی رهبران فلسطینی نگرانند که کنگره آمریکا ممکن است در مراحل بعدی با اهدای کمک های دیگر موافقت نکند.
سلام فیض از مسئولین تشکیلات خود گردان فلسطین اخیرا در مصاحبه ای گفت: "صحبت هایی در مورد تاثیر بحران مالی بر کمک های خارجی آمریکا مطرح می شود، ولی به نظر من محدود کردن کمک های مالی یک اشتباه بزرگ است و این نامناسب ترین عرصه برای صرفه جویی است".
به نوشته وال استریت ژورنال دیپلمات های غربی می گویند از هم اکنون شواهدی را در مورد کاهش نفوذ آمریکا در منطقه خاورمیانه مشاهده کرده اند. سوریه و رژیم اسرائیل در سال گذشته با میانجیگری ترکیه گفت و گوهایی غیر مستقیم انجام دادند و آمریکا هیچ نقشی در ان نداشت.
اکنون این سوال مطرح می شود آیا با وضعیت فعلی و وجود تنگناهای اقتصادی شدید در داخل آمریکا و تاثیرات آن بر سیاست خارجی آمریکا، آیا دولت جدید می تواند در تحقق برنامه ها و سیاست های خود در خاورمیانه و مذاکرات صلح موفق عمل نماید یا خیر؟
ریچارد هاس از متفکرین سیاسی آمریکا پیرامون تاثیر بحران اقتصادی در کاهش نفوذ سیاسی آمریکا در وال استریت ژورنال می گوید: "پیامدهای بحران اخیر بر حوزه سیاسی و راهبردی آمریکا نیز تعمیم خواهد یافت. نتیجه کار بر چالش های فراروی اوباما خواهد افزود. فشار برای کنترل هزینه های فدرال افزایش خواهد یافت و پرداخت سود بدهی 10 تریلیون دلاری آمریکا کار آسانی نخواهد بود و ایالت ها نخواهند توانست توازن در بودجه خود ایجاد کنند. افزایش کسری بودجه تورم به همراه خواهد داشت و کنگره احتمالا تلاش خواهد کرد بودجه نظامی و کمک های خارجی را در راستای کاهش بودجه فدرال کاهش دهد. این امر ابزار نفوذ و قدرت آمریکا درخارج را محدود می نماید".
از سوی دیگر این نگرانی در محافل سیاسی آمریکا وجود دارد که روسیه و چین از خلا قدرت نسبی که در نتیجه بحران مالی جهانی و کاهش اقتدار آمریکا ایجاد شده در جهت منافع خود بهره برداری نمایند. میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهور گرجستان در مصاحبه ای گفته بود: "دولت روسیه از بحران اقتصادی جاری برای گسترش نفوذ خود در اروپای شرقی و مرکزی استفاده می نماید".
نظر شما