۱ دی ۱۳۸۸، ۹:۰۷

نیم نگاه/

شام تاریک چله نشینان پارک گرگان سحر نشد

شام تاریک چله نشینان پارک گرگان سحر نشد

گرگان - خبرگزاری مهر: یلدای ایرانیان که به شب آروزها معروف است به صبح رسید ولی برخی چله نشینان پارک شهر گرگان در این شب آرزو کردند که ای کاش یلدایی در کار نبود تا مجبور باشند از شرم خانواده در سرمای زمستان در پارک به چله بنشینند.

به گزارش خبرنگار مهر در گرگان، شب یلدای خانوارهای ایرانی، بلندترین شب سال و شب زایش خورشید با اجرای برنامه های مختلف در بین خانواده ها به صبح رسید و در این بین عده ای نیز این آئین سنتی و باستانی را در پارک شهر گرگان به چله نشستند.

در این چله نشینی از هندوانه، شیرینی و فال حافظ خبری نبود و فال آن، قصه پردرد زندگی آدمهایی بود که برای فرار از طولانی ترین شب زندگیشان به این پارک پناه آورده بودند.

این چله نشینی با چله نشینی دیگر ایرانیها و خانوارها فرق داشت و این عده در شب آرزوها، آرزو کردند ای کاش شبه چله ای نبود تا آنها مجبور شوند برای فرار از خانواده و از شرم اینکه نتوانسته بودند میوه ای و... تهیه کنند در سرمای زمستان و در پارک به چله بنشینند.

وقتی مدتها کرکره مغازه ات پائین باشد و بیکار باشی و به قول معروف چندماه از سال "دشت" نکرده باشی و اوضاع مالی ات درست نباشد، فال حافظ و شب نشینی در طولانی ترین شب سال فایده ای ندارد یا وقتی دختر کوچکت که هنوز درست و حسابی حرف زدن بلد نیست و با شنیدن صدای در و دیدن پدر اولین جمله اش این است که "بابا شیلینی گلفتی" و نتوانی این ابتدایی ترین و ناچیزترین خواسته کودکت را برآورده کنی، دیگر ....

شام تاریک ما را سحر کن

هر چند شب یلدا به شب آرزوها معروف است ولی چله نشینان پارک شهر گرگان، آروزیشان این بود کاش شب یلدا نمی آمد و معتقد بودند: این شب آنها را شرمنده خانواده هایشان کرده است. 

مرد میانسالی که روی نیمکت در پارک شهر گرگان نشسته بود، سر صبحت با خبرنگار مهر باز کرد و گفت: بچه که بودیم روزشماری می کردیم تا شب عید و یلدا و مناسبتهای خاص فرا رسد و اعضای خانواده دور هم جمع شویم و جشن بگیریم.

وی که به کار بنایی ساختمان اشتغال دارد، عنوان کرد: فکر نمی کردم روزی فرا رسد که از مراسم شب یلدا فرار کنم و آرزو کنم ای کاش شب یلدا نمی آمد.

در یک گوشه دیگر پارک جوانی نشسته بود و صفحات نیازمندیهای روزنامه را ورق می زد تا شاید بتواند از میان آگهی های رنگارنگ، شغلی پیدا کند و بتواند زندگی تشکیل دهد.

" بهمن" جوان 29 ساله ای که به گفته خودش، دو سال از نامزدی اش با دختر مورد علاقه اش می گذرد و تاکنون نتوانسته به دلیل مشکلات مالی جشن عروسی بگیرد، به تماسهای مکرر تلفن همراهش جواب نمی داد، گفت: نامزدم از عصر تابحال چندبار تماس گرفته و خواسته برای مراسم امشب به منزلشان بروم اما نمی داند که هزار تومان بیشتر در جیبم نیست.

در فرهنگ عامیانه مردم، شب یلدا، شب دوستی است، شب کارهای خیر، شب آرزوها، آرزوهای یلدایی چله نشیان که گفتن و شنیدنش فقط در شب یلدا لذت دارد و نمی دانم آیا آروزهای چله نشینان پارک شهر گرگان و دیگر پارکهای ایران برآورده شد.

آری، یلدایی ترین شب سال، خوب یا بد، صبح شد و نمی دانم آن مرد میانسال توانست به خانه اش برود و برای دختر دوساله اش شیرینی بخرد و آیا آن جوان هدیه نوعروس خود را در شب یلدا تهیه کرد یا نه؟

........................................

گزارش: علیرضا نوری کجوریان

کد خبر 1004736

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha