۹ فروردین ۱۳۹۲، ۱۴:۲۵

نشست "حوض نقاشی" در مهر-2

رفتار سهیل با پدر و مادرش نامردی بود/ من به آن والدین معلول افتخار می‌کنم

رفتار سهیل با پدر و مادرش نامردی بود/ من به آن والدین معلول افتخار می‌کنم

سپهراد فرزامی بازیگر نقش سهیل در فیلم "حوض نقاشی" درباره حضورش در این فیلم و بازی در نقش فرزند والدینی معلول گفت: رفتار سهیل با آنها نامردی است ولی من به این والدین معلول افتخار می‌کنم.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: فیلم "حوض نقاشی" به کارگردانی مازیار میری که در اکران نوروز 92 روی پرده سینماهای کشور رفته است، داستانی اجتماعی دارد و کارگردان سعی داشته با انتخاب شخصیت‌های اصلی فیلمش به قشری از افراد بپردازد که تاکنون کمتر درباره آن فیلم سینمایی ساخته شده است. رضا و مریم زوج کم‌توان ذهنی هستند که با عشق ازدواج کرده و حال پسربچه‌ای سالم دارند. این پسربچه که از داشتن چنین پدر و مادری چندان احساس خوشایندی ندارد خانواده‌اش را دچار اتفاقاتی می‌کند که ماجراهای داستان را رقم می‌زند. یکی دیگر از چالش‌های پیش‌روی این خانواده مساله اشتغال و تاثیر مسایل و مشکلات اقتصادی کشور مثلا تعدیل نیرو در کارخانه‌ای که این زوج در آنجا مشغول به کار هستند، است.

به مناسبت اکران نوروزی این فیلم ساعاتی را میزبان مازیار میری کارگردان، منوچهر محمدی تهیه‌کننده، فرشته صدرعرفایی و سپهراد فرزامی بازیگر کودک فیلم بودیم. در بخش نخست نشست درباره استقبال مخاطب از فیلمی چون "حوض نقاشی"، رقابت با دیگر آثار در حال اکران، نقش زن در این فیلم، رویکرد به مفهوم خانواده در این اثر، ارجاع به سنت‌های گذشته و عشق‌های ساده و کم‌توقع دیروزی و ... سخن گفتیم.

در بخش دوم بیشتر درباره بازی سپهراد فرزامی بازیگر کودک "حوض نقاشی" که حضورش یکی از نقاط قوت فیلم است با او و دیگر مهمانانمان صحبت کردیم. فرزامی که نقش سهیل را بازی کرده است به خوبی پاسخگوی پرسش‌هایی است که از او پرسیدیم و جواب‌های وی که با زبان شیرین کودکانه‌اش بیان می‌شد بسیار شیرین و البته دقیق و عمیق بود.

* سپهراد جان چگونه به گروه بازیگران "حوض نقاشی" پیوستی؟

فرزامی: در گذشته تجربه چند کار را داشتم. همچنین از چهار سالگی گوینده برنامه رادیویی سلام کوچولو هستم و همچنان آن را ادامه می دهم. برخی از من می پرسند که چگونه وارد دنیای هنر شدم و آیا اینکه با کمک کسی وارد این عرصه شده ام یا نه؟ که جواب من این است بدون حمایت کسی وارد رادیو و بعد سینما شدم.

* پس با اتکا به توانایی خودت وارد عرصه هنر شدی. در "حوض نقاشی" نقش فرزند خانواده‌ای که والدینت کم‌توان ذهنی هستند به خوبی ایفا کردی. ما به شما تبریک می‌گوییم.

فرزامی: اولین کاری را که تجربه می‌کردم دایی‌ام نصیحتی به من کرد و آن اینکه بازیگری که به عنوان مادر تو روبرویت قرار می‌گیرد، فکر کن که واقعا مادرت است. این نصحیت را گوش دادم و بازی‌های مختلفی را تجربه کردم تا به "حوض نقاشی" رسیدم. از جمله فعالیت‌هایی که داشته ام می توان به همکاری با سعید آقاخانی در "خوش‌نشین ها"، "سیر و سرکه" و "همه بچه های من" که هنوز پخش نشده است، اشاره کنم. البته چند تله فیلم و فیلم کوتاه نیز بازی کرده‌ام.

* چطور با آقای میری و گروه "حوض نقاشی" آشنا شدی؟

فرزامی: هنگام بازی در سریال "همه بچه‌های من" به آقای میری برای بازی در فیلم "حوض نقاشی" معرفی شدم و درست در زمانی به گروه پیوستم که داشتند خانه "مریم و رضا" را آماده می‌کردند. بعد از تست بازیگری شروع به بازی در فیلم کردم.

* آیا کاراکترهای فیلم "حوض نقاشی" را دوست داشتی و اگر این مریم و رضا با شرایطی که دارند واقعا پدر و مادرت بودند، چه احساسی نسبت به آنها داشتی؟

فرزامی: به عنوان سهیلِ "حوض نقاشی" باید بگویم که از صمیم قلب پدر و مادرم را دوست دارم، اما قبول کردن اینکه آنها معلول هستند و خیلی از چیزها را دیر متوجه می‌شوند برایم سخت است. باز هم در نقش سهیل باید بگویم قبول کردن اینکه یک پسر کاملا سالم از یک پدر و مادر اوتیسم بدنیا آمده، برایم مشکل است.

اما خودم یعنی سپهراد فرزامی اگر در چنین شرایطی قرار می‌گرفتم، تمام تلاشم را می‌کردم که خیلی خوب با پدر و مادر بیمارم ارتباط برقرار کنم. در فیلم، سهیل وضعیت مالی خوبی ندارد اما در واقع مادیات برای من اهمیت نداشته و عشق از مادیات برایم مهم‌تر است. سهیل از داشتن این پدر و مادر بیمار خجالت می‌کشید. اما من (سپهراد فرزامی) به چنین پدر و مادری افتخار می کنم؛ چراکه آن مادر من را به دنیا آورده و آن پدر مرا بزرگ کرده است. آنها برای من زحمت کشیده‌اند و مشکل آنها من را خجالت‌زده نمی‌کند.

میری: سپهراد یکی از شانس‌های بزرگ ما در این بازی بود.

* خانم صدرعرفایی شما معمولا گزیده کار هستید و حساسیت زیادی در انتخاب نقش و فیلم‌ها دارید و در سال‌های گذشته به تعداد انگشت‌های دست در فیلم ها حضور داشتید. با توجه به اینکه سابقه همکاری با مازیار میری نداشتید، چه دلیلی برای انتخاب نقش خانم ناظم داشتید؟ نقش شما در "حوض نقاشی" به نوعی به کارهای قبلیتان نزدیک است. آیا خودتان احساس نمی کنید این نقش در دنباله نقش‌های قبلی شما است؟

صدرعرفایی: من به دنبال نقش‌هایی هستم که ویژگی خاص و تاثیرگذاری داشته باشند و هیچ‌گاه دوست ندارم نقش بی‌خاصیت بازی کنم و بیشتر به دنبال نقش‌های تاثیر گذار هستم حتی اگر کوتاه باشند. نقش‌های خنثی برایم جذابیت ندار. در واقع یکی از شرایط انتخاب یک نقش برای من این است که نقش قدرت تاثیرگذاری داشته باشد در غیر این صورت آن را بازی نمی کنم. به دنبال نقش‌هایی هستم که نتوان آن را از داستان حذف کرد و پیچیدگی داشته باشد.

و اما درباره نقش خانم ناظم در "حوض نقاشی" باید بگویم جدا از اینکه کارگردان زحمت زیادی برای ایجاد روابط بین کاراکترها کشید، شخصیت مرضیه ظرایفی داشت که آن را برای من جذاب می‌کرد.

زمانی که آقای میری فیلمنامه را به من داد، در حد سیناپس بود و من با سوالات بسیاری خدمت دوستان رفتم. اما حقیقت این است که دلیل اصلی حضور من در این فیلم اعتمادی بود که به این دو بزرگوار یعنی منوچهر محمدی و مازیار میری دارم. این دو هنرمند سوابق بسیاری دارند. به عنوان مثال من فیلم "سعادت آباد" میری را بسیار دوست داشتم. البته همکاری‌های دیگری به شکل دیگر با این دو عزیز داشته‌ام که از آن جمله می توان به "زیر نور ماه" اشاره کرد. با توجه به اعتمادم، شک نداشتم که فیلم کار خوبی از آب درخواهد آمد. این در حالی است که در آن زمان هنوز فیلمنامه کامل به دست من نرسیده بود.

یکی از ظرایف جذاب این فیلم آن است که سهیل با ورود خود به زندگی خانم ناظم به او نشان می دهد که مدت‌هاست کسی به او توجه نکرده است. در واقع یک کمبود توجه و تنهایی که ناظم در خانه خود احساس می کند، به تنهایی سهیل نزدیک است. زمانی که برای اولین بار سهیل در رابطه با لباس وی نظر می دهد، خانم ناظم متوجه می‌شود که بعد از مدتها فردی در خانه وی به او توجه می کند. این بچه یک خلایی را پر می کند. البته این بچه تضادهایی نیز دارد و ناظم همه تلاش خود را می‌کند تا مشکلات کودک را برطرف کند.

* یکی از انتقادها به "حوض نقاشی" می‌تواند این باشد که چرا سهیل انقدر ساده وارد خانه و زندگی شخصی خانم ناظم می‌شود. منطق اتفاقات اینجا به هم می‌ریزد.

صدرعرفایی: یکی از سوالات من هم این بود که چگونه یک ناظم قبول می‌کند تا یکی از شاگردهای وی به خانه اش برود، اما درست زمانی که کودک خلا موجود در خانه و وجود ناظم را پر می‌کند، متوجه می شویم که چگونه ناظم این مسئله را قبول کرده است.  در اصل او هم تنهاست و حال این دو تنهایی یکدیگر را پر می‌کنند.

این شخصیت‌پردازی ظریف و زیبایی برای تک تک شخصیت‌ها توانسته فیلم را موفق کند. ظرایف کار آدم‌ها مورد نظر نویسنده و کارگردان بوده و اگر هر کدام را حذف کنیم داستان از بین می‌رود. من رابطه بین ناظم و سهیل و تنهایی‌ای که از یکدیگر پر می‌کنند، دوست دارم. سهیل رنگ و مهربانی را به خانه ناظم می آورد و به مرضیه تلنگر می‌زند که شاید بتواند وی نیز برای حفظ خانواده خود تلاش کند. به عنوان مثال من صحنه پیتزا پختن را خیلی دوست دارم، این کار کاملا کودکانه و مدل همان دو شخصیت کم‌توان ذهنی است اما نشان می دهد که این پدر و مادر معلول برای حفظ خانواده خود در حال تلاش هستند و این مرضیه را تکان می‌دهد.

یکی از دلایلی که فاصله ایجاد شده بین اعضای خانواده مرضیه را منطقی می‌کند، این است که مرد خانواده کار ندارد و این برای یک مرد خیلی سخت است.

* به بحت بیکاری اشاره کردید. یکی از مسایلی که به "حوض نقاشی" نسبت دادند این بود که با نمایش بحث بیکار شدن مریم و رضا در کارخانه داروسازی عوامل فیلم قصد دارند مشکلات اقتصادی را به نمایش بگذارند. اگر عینک سیاسی را از چشم برداریم این سوال پیش می‌آید مگر چه اشکالی دارد یک فیلم درباره مشکلات اقتصادی هم حرف بزند. اگر فیلم‌ها فارغ از مسائل اجتماعی، اقتصادیع سیاسی و فرهنگی زمانه خود ساخته شوند، چگونه می توان 50 سال دیگر سندی برای نمایش شرایط آن روز جامعه داشت. فکر می‌کنم که شما بهترین کار را کردید که کوتاه نیامده و این بخش‌ها را از فیلم خارج نکردید.

محمدی: زمانی که ذهن جامعه بیمار می‌شود و بیماری سوء ظن شکل می‌گیرد، به کل جامعه تسری پیدا می کند. بیماری های اجتماعی مانند بیماری های ذهنی نیستند که بتوان آن را دارو و درمان کرد. زمانی که بیماری اجتماعی شیوع پیدا می کند "فرهنگ بگم بگم "حاکم می شود و انگار پشت هر چیزی چیز دیگری وجود دارد.

صادقانه باید بگویم که اولین چیزی که در شکل گیری فیلمنامه به ذهن من رسید، این بود که این زن و شوهر یا باید در خانه‌ خود و یا در یک مرکز درمانی زندگی و یا باید وارد فعالیت اجتماعی شوند. با توجه به اینکه شخصیت‌های ما نوع معلولیتشان به گونه‌ای است که می‌توانند در فعالیت‌های اجتماعی حضور داشته باشند پس باید کار هم می‌کردند. طبیعتا سوال بعدی این است که چه کاری می توانند کنند، به این نتیجه رسیدیم که یکی از کارهایی که می توانند انجام دهند، کار کردن در مرکزی است که ساده ترین کار ممکن به آنها سپرده شود، کاری که بسیار ساده باشد و پیچیدگی فکری و ذهنی نداشته باشند.

بعدها به این نتیجه رسیدیم که اگر این ها در یک کارخانه داروسازی کار کنند، درست تر است. همین مسئله سبب شد که تیم طراحی صحنه و دکور ما از برخی از کارخانه های دارویی بازدید کردند که برخی از آنها پیشرفته بودند که ناچار شدیم که به کارخانه دیگری فکر کنیم، به عنوان مثال برخی کارخانه های لامپ سازی هستند که عده ای نشسته اند و این لامپ ها را در جعبه می گذارند. اما بعد احساس کردیم برای اینکه شرایط اجتماعی آنها را نشان دهیم، اگر کاری باشد که جامعه و همه آدم ها نسبت به آن حساسیت دارند و در آنجا شاهد شکل گیری فساد اخلاقی اجتماعی و اقتصادی مانند دزدیدن دارو و فروختن آن در بازار سیاه هم هستیم، بهتر است. خوشبختانه کارخانه مورد نیاز در حوزه دارو را پیدا کردیم و آنها همکاری لازم را با ما داشتند.

بعد به این جمع بندی رسیدیم زمانی که کارخانه داروسازی به دلیل کاهش تولید بخشی از کارکنان خود را اخراج می کند خیلی واقعی تر است. این اتفاق به گونه ای انعکاس روح زمانه است و فکر می کنم هر فیلمی باید این قاعده را رعایت کند. اما مواجه با یک نگرشی شدیم که بدون آن که فرآیندی که ما طی کردیم را طی کرده باشد، می گوید این ها یک نیتی دارند که موضوع تحریم یک بحث سیاسی است. اما یک یا دو تا از مدیران معاونت سینمایی تاکید داشتند که شما خیلی هوشمندانه این بخش را انتخاب کرده اید، هنگام جدی شدن ماجرای بحث تحریم های دارو، چند نفر از شخصیت های سیاسی دنیا که درگیر این مسئله بودند، مانند خانم کلینتون اعلام کردند که دارو تحریم نشده است تا قضیه را به گونه ای ماست مالی کنند که نشان دهند جنبه حقوق بشر را رعایت می کنند، اما واقعا این گونه نیست. به عنوان مثال بسیاری داروهای اولیه کم و یا خیلی گران شده است. این که سینمای ایران بتواند این بخش از مسائل را بگوید درست است.

زمانی به یک مدیر فرهنگی دستور کلی داده شده که نسبت به بازتاب تحریم‌ها در آثار هنری دقت کند، اساسا دستوردهنده اصلی مرادش این نبوده که صورت مسئله را پاک کند بلکه به دنبال آن بود که از آن چه باعث تضعیف روحیه ملی می شود، مراقبت کند. یا بزرگنمایی بیش از حد در خصوص تحریم ها نداشته باشیم. اما باید اجازه دهند تا بخشی از واقعیت ها که می تواند تاثیرگذار باشد مطرح شود. به هر حال جلساتی که با آقایان چه در زمان جشنواره فجر و چه بعد از آن داشتیم و با ارائه دلایل منطقی ما سبب شد آنها با ما همراهی کنند تا فیلم به درستی به نمایش درآید.

* وقتی اسم جشنواره فیلم فجر می‌آید نمی‌شود گریزی هم به داوری‌های این دوره نزد. استدلالی که داوران درباره ایرادهای پزشکی فیلم داشتند به نظر شما قانع‌کننده و اصلا در حیطه وظایف داوران جشنواره فیلم فجر بود؟

محمدی: من ترجیح می دهم درباره این مسئله توضیح ندهم. ولی ارجاع می‌دهم به سخنان جواد طوسی در جلسه نقد و بررسی فیلم که در دانشگاه تهران برگزار شد. آقای طوسی که جزو منتقدان منصف سینمای ایران است، در رابطه با چنین اظهارنظری از سوی داوران صریحا اعلام کرد که اگر قرار باشد چنین رویه‌ای بر داوری‌ها حاکم شود، راه خطرناکی را در داوری یک اثر هنری شروع کردیم.

به گمان من، این یک بهانه‌ای برای ندیدن فیلم بود که اصلا هم مهم نیست. داوران هم به راحتی می‌توانستند بگویند که این فیلم را نپسندیده‌اند. اما زمانی که یک پوششی را ایجاد کرده تا مسائل را از آن آغاز کنیم، به نظر من تازه آغاز یک گرفتاری تازه است که دلایل آن بسیار روشن است. هم من، هم میری و تیم بازیگری و بخشی از گروه سازنده فیلم به دلیل مجموعه مواضع و برخوردهایمان در چهار سال اخیر، نباید طلب مورد توجه قرار گرفتن را داشته باشیم و آماده بودیم که با یک دیدگاه خشمگینانه به ما نگاه شود، بنابراین از این دیدگاه خیلی ناراحت نیستیم و نسبت به عملکرد خود تجدید نظر نمی‌کنیم.

نقد شخصی من به عملکرد دولت دهم سر جای خود استوار است و فکر می کنم تاریخ و گذشت زمان قضاوت درستی خواهد کرد که آنچه که نه در حوزه تخصصی فرهنگ بلکه در حوزه عمومی فرهنگ از عملکرد دولت دهم اتفاق افتاد، حداقل سه تا چهار دولت با وزرای فرهنگی بسیار قوی و هوشمند با استراتژی‌های بزرگ فرهنگی نیاز دارد تا تخریب‌های بزرگ را آرام آرام برطرف کند.

میری: تصمیم نداشتم در خصوص داوری حرف بزنم، اما دوست منتقدی نوشته بود همین که حوض نقاشی با ترکیب اولیه‌ای که در عوامل داشت به جشنواره فجر راه پیدا کرد، برده‌ایم. اتفاقی که برای فیلم افتاد و مردم آن را به عنوان بهترین فیلم انتخاب کردند، بهترین جایزه بود.

اما اینکه داوران آمدند و توضیحاتی را بدون پرسش در رابطه با "حوض نقاشی" دادند، نشان داد که می خواستند سرپوشی را بر روی برخوردهایشان نسبت به فیلم بسازند وگرنه کسی از آنها توضیح نخواسته بود.

باید قبول کنیم که هر تیم داوری سلیقه‌ای دارد، اما سوال من از گروه داوری این است که با کدام پزشک مشورت کرده اند، چرا که بعد از اظهار نظر آنها بسیاری از سایت ها با پزشکان مختلف مصاحبه کرده و آنها نظر داوران را رد کردند. همچنین رئیس انجمن معلولان نیز این مسئله را رد کرد. به عنوان مثال آقای شورجه می گوید ما برای این فیلم تحقیقات کردیم اما نمی دانم چقدر در ایام جشنواره فرصت داشتند که بخواهند تحقیق کنند.

* آیا اساسا و اصولا تحقیق کردن درباره یک فیلم جزو وظایف داوران است، اگر اینگونه بود چرا درباره فیلم "استرداد" و یا "برلین منفی هفت" و "دربند" تحقیق نکردند؟

میری: "استرداد" که مشخص شد مشکل اساسی د رتحریف تاریخ داشته و غرامتی در این رابطه وجود نداشته است. چرا راجع آن اظهار نظر نکردند؟

ما در حوزه داوری باید عادت کنیم که فیلم‌ها را بدون تیتراژ نگاه کنیم، فیلم زمانی که با تیتراژ دیده می شود، تصمیمات و داوری‌ها هم بر اساس تیتراژ گرفته می‌شود و اثر هنری دیگر معنایی ندارد. کاش شرایطی پیش آید که فیلم را بدون تیتراژ داوری کنیم.

اسنادی که در جشن خانه سینما وجود دارد، اسناد خوبی است که امیدوارم روزی منتشر شود. وقتی ما خودمان در برپایی جشن خانه سینما مشارکت داشتیم فیلم‌هایمان را در این رقابت شرکت ندادیم ولی دیدیم که امسال در جشنواره فجر اینگونه نبود.

نه تنها من بلکه آقای میرکریمی و آقای محمدی نیز با فیلم های خود همین کار را کرده و فیلم مورد نظر را از بخش رقابت خارج کرد. من نامه ای از هیئت داوران جشن خانه سینما دارم که اعلام کردند اگر میری فیلم خود را از بخش رقابتی خارج کند، همه فیلم ها را خارج خواهیم کرد، کلی گفتگو کردیم که این اتفاق رخ ندهد. همین‌ها جشن خانه سینما و جشنواره فجر را از هم متفاوت می کند.

* حرف‌هایمان تلخ شد. برای عوض شدن حال و هوا و شیرین شدن بحثمان باز هم برویم سراغ آقای فرزامی. سپهراد جان رابطه شما با بازیگران چگونه بود؟ و چقدر توانستی با شهاب حسینی و نگار جواهریان ارتباط برقرار کنی؟

فرزامی: اگر بخواهم صادقانه بگویم از ابتدا ایجاد ارتباط برای من سخت بود چرا که می دانستم این کار خیلی بزرگ است و برای جشنواره فیلم فجر ساخته می شود. این سوال در ذهنم بود که آیا می‌توانم آنچه که آقای میری می خواهد انجام دهم. بعد از چند روز در اولین پلان ها سعی کردم تا نگار و شهاب را با اسم مریم و رضا صدا کنم، این اولین مرحله برقراری ارتباط با نقش شد. همچنین در رابطه با نقش خود با نگار و شهاب صحبت می کردم تا بتوانم نقش را باور کرده و آن را در ذهن خود به واقعیت تبدیل کنم.

* کدام سکانس را بیشتر از همه دوست داشتی؟

فرزامی: زمانی که فیلم کامل شد، بهترین سکانسی که دوست داشتم و برای آن استرس داشتم، سکانسی بود که از شهاب سیلی می خورم. این از نظر من قشنگترین سکانس بود. سهیل به خاطر بیمار بودن پدر و مادر از خانه قهر نمی کند، بلکه به خاطر سیلی خوردن است که خانه را ترک می کند. در رابطه با صحبت خانم عرفایی آن جا که می گویم کتلت مادرم خوشمزه‌تر است، آن جا به بیننده نشان می‌دهیم که سهیل به پدر و مادر خود علاقه‌مند است.

* با خانم عرفایی چگونه ارتباط برقرار کردید؟

فرزامی: مانند نگار و شهاب با خانم صدرعرفایی هم صحبت می کردم. در فیلم مرضیه یا همان ناظم، سهیل را نجات داده و نقش یک نجات دهنده را برای سهیل بازی کرد. سهیل در خانواده ناظم وقتی شاهد دعوا در خانواده است، آهسته آهسته دلش برای پدر و مادرش تنگ می شود.

* آیا خودت شخصا رفتار سهیل با پدر و مادرش را می پسندی؟

فرزامی: رفتار سهیل با پدر و مادرش نامردی بود و توهین کردنش به مادرش باعث می شود که دل مریم بشکند. سخت‌ترین سکانس از لحاظ جسمی سکانسی بود که از نردبان بالا می رفتم. پای من به پای امیرعلی بسته شده بود و من باید آرام می‌رفتم تا امیرعلی نیز به من برسد. اما خوشبختانه تمام شد. زمانی که فیلم را دیدم به همه گفتم این کار سخت بود اما شد.

* آیا می خواهی بازیگری را ادامه بدهی؟

فرزامی: بازیگری را ادامه می دهم، اما دوست دارم کارگردانی هم بکنم.

ادامه دارد ....

کد خبر 2020380

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha