۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲، ۱۴:۲۷

یادداشتی از علی‌اکبر والایی/

قلب هنرمند تا کجا می‌تواند ناملایمات را تحمل کند؟

قلب هنرمند تا کجا می‌تواند ناملایمات را تحمل کند؟

علی اکبر والایی در یادداشتی می‌نویسد: امیرحسین فردی، قلب بزرگی داشت و همه را به آسانی بدان راه داده بود. شاید همین بزرگی قلب، در این سال‌ها ادامه کار را برای او تنگ کرده بود. مگر در زمانه ما، قلب یک هنرمند تا چه میزان می‌تواند تحمل ناملایمتی و نابسامانی‌ها را داشته باشد؟

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: علی‌اکبر والایی، نویسنده رمان «خلوت مدیر» همزمان با ایام درگذشت امیر‌حسین فردی، نویسنده و مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری با ارسال یادداشتی به خبرگزاری مهر از بی‌وفایی برخی از افراد که وی آنها را «منادیان فرهنگ» نامیده‌ به اصحاب قلم گلایه کرده است. متن این یادداشت را در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

«هربار که دوستانی را از دست می‌دهیم، به یکباره اندوه تنهایی، افکارمان را به نقطه پایان سوق می‌دهد، اما غافل از آنیم که داستان ادامه دارد. امیرحسین فردی، به اقرار بسیاری، نه به آن جهت که داستان‌نویس بود، نویسنده و هنرمند پیشکسوت بود و یا آنکه بیش از سه دهه سردبیر کیهان بچه‌ها و در سال‌های اخیر مسئول دفتر آفرینش‌های ادبی بود؛ نه؛ بلکه به جهت منش و اخلاق اسلامی، روح بزرگ، مناعت طبع و قلب پرمهری که داشت، فردی بود.

امیرحسین فردی، قلب بزرگی داشت و همه را به آسانی بدان راه داده بود. شاید هم همین بزرگی قلب، در این سال‌ها ادامه کار را برای او تنگ کرده بود. مگر در زمانه ما، قلب یک هنرمند تا چه میزان می‌تواند تحمل ناملایمتی و نابسامانی‌ها را داشته باشد؟ خوب زیستن و مهربان بودن، در این دنیای بی‌مهر و بی‌رحم کار دشواری است. به ویژه آنکه همه از او انتظار داشته باشند.

هم آنانی که در وقت حیاتش، به وجود شریف بزرگوارش می‌نازند و لختی درد دل با او را برای کاستن از بار اندوه خود غنیمت می‌شمرند و هم آنان که در همه حال، در عین بی‌نیازی، به او نیازمندند. و این نیازمندی در نقطه اوج خود، زمانی جلوه‌گر می‌شود که ناگه با خبر مرگ وی مواجه شوند. چونان کمین کردگان به طرفةالعینی بر صحنه حاضر می‌شوند، خود صحنه‌گردان می‌شود و معرکه بر پا می‌کنند و او را از آن خود و مهم‌تر خود را به او منتسب می‌کنند.

ضجه و مویه جماعت هنرمند را تا وقتی نفس می‌کشد، کسی را یارای شنیدن نیست، اما در این هنگامه ترک قفس جسم، گوش‌های قاطبه منادیان فرهنگ حساس است و به سرعت در صحنه حاضر می‌شوند و عجبا که به ساز وقت نظر خود مویه می‌کنند. البته روشن است که منادیان فرهنگ، همواره اعتبار خود را از وجه نازنین نویسندگان و هنرمندان به دست آورده و می‌آورند؛ شکی در این نیست. اما سخن اینجاست که این اعتبار تا به کجا باید یکسویه خرج شود؟ چگونه است که هم اینان در میزان افت و خیز فشار خون و ضربان قلب هنرمند، به خوبی نقش آفرینانی می‌کنند، اما در تنظیم آن برای ادامه حیاتش، پا پس کشیده و عقب می‌نشینند؟ تا آنگاه که خبر مرگ حتمی صاحب هنر را رصد کنند و یکبار دیگر بر جنازه او حاضر شوند و سهم نداشته خود را از او برگیرند.

روشن‌تر سخن اینکه، ضربان قلب هنرمندان به ویژه نویسندگان در سال‌های اخیر بر اثر تنگناهای معیشت و گذران زندگی از نظم خارج شده است. آمار مرگ و میر نویسندگان و شاعران در این سال‌ها به خوبی گویای این امر است.

سخن اینجاست که منادیان تا چه وقت نظاره‌گر و در کمین خواهند بود؟ آیا وقت آن نرسیده که قبل از مرگ نویسنده، به نقش آفرینی سازنده خود بیندیشند؟ در گذشته تاریخ، رجاله‌ها نویسندگان را مایملک شخصی خود می‌دانستند.

این هشداری از سر سوز دل است: منادیان! به خود آیید و به هوش باشید! ... این روزها، رجاله‌ها در کمین‌اند.

کد خبر 2043725

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha