برپایی «سور شبانه» ناهید طباطبایی در کتابفروشی‌ها

برپایی «سور شبانه» ناهید طباطبایی در کتابفروشی‌ها

مجموعه داستان «سور شبانه» نوشته ناهید طباطبایی توسط انتشارات زاوش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «سور شبانه» به عنوان پنجمین مجموعه داستان ناهید طباطبایی به چاپ می‌رسد. طباطبایی اولین مجموعه داستان خود را در سال 71 به چاپ رسانده و به داستان‌نویسی و ترجمه از زبان‌های انگلیسی و فرانسه اشتغال دارد.

این نویسنده که در سال 1337 در تهران متولد شده است، فارغ‌التحصیل رشته ادبیات دراماتیک و نمایش‌نامه‌نویسی از دانشگاه هنر است. او در حال حاضر مدیر نشر دید است. «بانو و جوانی‌خويش»، «حضور آبی مينا»، «جامه‌‌دران» و «برف و نرگس» عنوان مجموعه‌داستان‌های قبلی طباطبایی هستنند و «سور شبانه» پنجمین مجموعه داستانی است که از این نویسنده چاپ می‌شود. «چهل‌سالگی»، «خنکای سپيده‌دم سفر» و «آبی و صورتی» نیز عنوان رمان‌هایی است که از او به چاپ رسیده‌اند.

داستان‌های کتاب «سور شبانه» فضایی مانند دیگر آثار این نویسنده دارند و درباره زندگی انسان‌های شهرهای امروز هستند. قهرمان‌های این داستان‌ها، مانند دیگر آثار نویسنده مذکور، زنان هستند. «سور شبانه» به زودی با حجم 78 صفحه منتشر خواهد شد.

عنوان 5 داستان‌ این کتاب عبارت است از: ایکیا، سور شبانه، تجریش - سربند، این شهری‌ها و مهمان.

در قسمتی از داستان «سور شبانه» از این کتاب می‌خوانیم:

وسط این شاید و بایدها چرتم برده بود که صدام کرد و گفت پس کی شروع می‌شود؟ گفتم چی؟ جواب نداد. چرند می‌گفت طفلک. گفتند یک عمل ساده است. فقط ترکش را در می‌آورند و همین. روز اول، وقتی بی‌هوشی از سرش پرید کلی با ما شوخی کرد. گفت مگر زاییده‌ام که همه‌تان آمده‌اید بیمارستان؟ بهش گفتیم ما از آن رفیق‌های بد نیستیم، گفتیم منتظریم که پنجشنبه برویم دم رودخانه کرج و کباب درست کنیم. گفت می‌میرد برای کتاب و ما همگی. ولی وقتی خندید جای بخیه‌هاش درد گرفت و یک قطره اشک از گوشه چشمش سر خورد که یواشکی پاکش کرد. یعنی روز به روز بدتر می‌شد؟ نکند اصلا یک چیز دیگرش باشد؟ اگر بود... بیچاره زنش، بیچاره ما.

یک ساعت بعد ملاقاتی‌ها همه رفته بودند و حالا مریض‌هایی که می‌توانستند، راه افتاده بودند. توی راهرو پر بود از آدم‌های آویزان، رنگ پریده، درب و داغان، با پایه سِرُم، واکر، و بوی دتول، الکل، عرق، شاش. تنهایی، درد و نکبت از سر و کول‌شان بالا می‌رفت. همه از این سر راهرو می‌رفتند تا آن سر راهرو و برمی‌گشتند. به هم لبخند می‌زدند، لبخندهای دردناک. آخ‌واوخ می‌کردند. نفس نفس می‌زدند و سرفه می‌کردند و تف می‌انداختند توی دستمال‌هاشان. در را بستم و تکیه دادم بهش. برای هزارمین بار از خدا خواستم که از مریضی نمیرم. پیش از این همه آویزانی، سوختن یا غرق‌شدن چه‌قدر تر و تمیز بود. نفسی تازه کردم و رفتم کنار تخت نشستم و زل زدم به داوود. نه، به نظر نمی‌آمد خیال خوب شدن داشته باشد. شاید فقط سینه‌اش را باز کرده بودند و دوباره بسته بودند. شاید کاری ازشان برنیامده بود. شاید ترکش وسط قلبش باقی مانده بود. همان جایی که گاهی نشان می‌داد و می‌گفت جای شماست...

این کتاب با 82 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 4 هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 2216704

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha