۱۹ شهریور ۱۳۸۴، ۱۱:۵۷

11 سپتامبر ، اسلام، غرب و صلح جهاني (18)

حجت الاسلام غلامي در گفتگو با "مهر" : هر نوع حركت تروريستي ، با هر توجيهي با اصول اسلامي تطابق ندارد // واقعه يازده سپتامبر توسط بن لادن و گروه القاعده طراحي يا اجرا نشده است

حجت الاسلام غلامي در گفتگو با "مهر" : هر نوع حركت تروريستي ، با هر توجيهي با اصول اسلامي تطابق ندارد  // واقعه يازده سپتامبر توسط بن لادن و گروه القاعده طراحي يا اجرا نشده است

خبرگزاري "مهر" -گروه دين و انديشه : حضور حجت الاسلام رضا غلامي در كشور اندونزي يكي از پرجمعيت ترين كشورهاي مسلمان بهانه اي دست داد تا درباره مسائل جهان اسلام كه در اين برهه زماني از موقعيت حساس و تعيين كننده اي برخوردار است با ايشان گفتگو نماييم. اين گفتگو شامل وضعيت شناسي كنوني و شناسايي راهبردهاي كلان براي ارتقاء موقعيت مسلمانان در جهان و به ويژه در مواجهه با غرب است .

* خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه :  جناب آقاي غلامي ، ضمن سپاسگزاري از قبول اين گفتگو ، به عنوان نخستين پرسش مايليم بدانيم چه تعريفي از جهان اسلام داريد؟

- حجت الاسلام رضا غلامي :  جهان اسلام از سويي به مجموعه نقاط مشترك در عرصه انديشه و فرهنگ منبعث از اسلام و نيز از ديگر سو، اشخاص حقيقي و حقوقي يعني ملت ها و دولت هاي مسلمان يا اسلامي كه به اين انديشه و فرهنگ كه بخش عمده اي از هويت اسلامي را تشكيل مي دهد ، وابستگي معنوي دارند اطلاق مي شود. بر اين اساس منظور از جهان اسلام لزوما جغرافياي خاص نيست هرجند جغرافيا در فرهنگ همه اديان الهي از جهت نقش هويت سازي كه دارد ، داراي اهميت زيادي است.

مثلا مكه مكرمه و مدينه منوره يا بيت المقدس كه براي مسلمانان سزرمين هاي مقدس و محبوب محسوب مي شوند و ضرورتا بخش مهمي از شعائر اسلامي نيز در آن مكانها قابليت ظهور مي يابد و لذا از هويت اسلامي جداناپزيرند.

ولي درعين حال تاثيرات اسلامي و يا مسلماناني كه در قلب اروپا و امريكا و يا ساير نقاط جهان حضور دارند جملگي در قلمرو جهان اسلام هستند.

*شما به نقاط مشترك در انديشه و فرهنگ اشاره نموديد آيا اين نقاط مشترك چارچوب منطقي مشخصي دارد.

- ما بايد قبول كنيم كه جهان اسلام به ويژه از حهت فكري يكدست نيست. نفس فرقه فرقه بودن مسلمانان به طور طبيعي مانع اين يكدستي است؛ علاوه بر اين عوامل متعدد ديگري نيز به عنوان مانع قابل توجه است مانند محدوديت هاي معرفتي، پيشينه تاريخي ، زبان، آداب و رسوم ، جغرافيا و غيره ؛

از طرف ديگر در عين حال كه ما نيايد با نگاهي پلوراليستي منكر حقانيت يك مسير مشخص براي دست يابي به اهداف اسلامي باشيم ولي نيايد از ضرورت اجتناب ناپذير وحدت اسلامي غافل شويم. وحدت اسلامي لااقل بر مبناي تعريفي كه امام راحل از آن ارائه فرمودند به منزله دست شستن طرف هاي مورد نظر از عقايدشان نيست. چراكه عقايد همه فرق و مذاهب صرفه نظر از حقانيت آنها براي خودشان محترم است بلكه منظور اتكاء همه فرق به مجموعه نقاط مشترك فراواني است كه به ويژه در اصول ميان همه مسلمانان وجود دارد و بر اساس آن حركت هماهنگ و همدلانه براي حفظ و توسعه اسلام در سراسر جهان و حل مشكلات و معضلات پرشمار مسلمانان در جهان قابل طراحي و اجرا است.

براي نمونه براي حل مساله فلسطين و رفع ظلم از مسلمانان فلسطيني كه هم اكنون ام المسائل جهان اسلام است ما تنها به يك همكاري تنگاتنگ نياز داريم.

 * به موضوع وحدت اشاره كرديد. چگونه مي توانيم ميان حفظ عقايد مذهبي و وحدت تعادل ايجاد نمود؟

- همانطور كه قبلا اشاره نمودم، وحدت به مفهوم كنار گذاشتن عقايد خودمان نيست ولي بايد ديد اظهار و اشاعه علني برخي عقايد متفاوت البته اگر حقسقتا جزء عقايد باشد ، جقدر با اصول مذهب منطبق است. مثلا آيا حقيقتا لعن خلفا در ميان شيعيان جزء عقايد درجه يك محسوب مي شود كه براي حفظ آن كه بالاخره درصد عمده مسلمانان سراسر جهان ، درست يا نادرست براي خلفاء احترام قائلند ميان مسلمانان تنش ايجاد كرد؟

گمان مي كنم ما بسياري اوقات اصول را فداي فروع مي كنيم و نمي دانيم كه چه بهاي سنگيني براي آن مي پردازيم. البته بايد تاكيد كنم كه من جزء كساني هستم كه امتيازات زيادي به طور خاص براي تشيع در ارتقاء موقعيت جهان اسلام قائلم و به دنبال فرصتي هستم تا اين امتيارات را ياداوري كنم همچنين براي كساني كه به نام وحدت در باطن يا ظاهر ، مذهب عوض مي كنند نيز متاسفم و معتقدم اين افراد با منطق و روح حاكم برحدت اسلامي آشنايي ندارند.

در عين حال منطق وحدت اتكاء به مشتركات انبوهي است كه مسلمانان با هر طرز تفكر و منشي از آن برخوردارند و نيزعدم پافشاري بر روي موضوعات كم اهميت و لااقل در ابن برهه بدون اولويت كه مي تواند وحدت و همدلي ميان مسلمانان را تضعيف كند، مي باشد.

 * در اين ميان، نگاه پلوراليستي به دين چه جايگاهي دارد؟

- اولا نگاه پلوراليسم ديني به دين نگاه سكولار است. به عبارتي ديگر پلوراليسم از نتايج سكولاريسم است. ثانيا انديشه پلوراليسم در بستر تاريخي متفاوتي ظهور كرده است و متناسب با مقتصيات مواجهه دروني و بيروني مسيحيت رشد نموده و انطباق آن با اسلام بسيار دشوار است ثالثا پلوراليسم ديني منكر حق و باطل درمسير زندگي ديني است. يعني معتقد است كه پيروان همه اديان و مذاهب به نقطه حق مي رسند هرجند از مسير هاي متفاوتي عبور كرده باشند. در حاليكه اين طرز تفكر با عقلانيت اسلامي در تضاد است.

بايد توجه داشت مسلمانان براي زندگي مسالمت آميز و رفع اختلافات فرقه اي ميان هم راههاي زيادي دارند و نسخه تكثرگرايي نسخه منطقي براي مسلمانان نمي تواند محسوب شود لذا در اين سالها پلوراليسم ديني در جهان اسلام عمدتا به مثابه يك شعار سياسي و بيشتر از سوي غرب گراها مطرح بوده است تا بتوانند امتياز سياسي بگيرند.

* يكي ديگر از مباحثي كه در اينجا قابل بررسي است ، موضوع هويت اسلامي است؛ از نظر جناب عالي هويت اسلامي چه مولفه هايي دارد؟

- بحث از هويت بسيار پيچيده است. من اخيرا به مناسبت كار بر روي پروژه ملي جهاني شدن ، بر روي اين موضوع اندكي عميق شدم. نتيجه اينكه هويت عامل تمايز شناسايي ملت ها و يا امت ها از يكديگر است. حال بايد ديد مسلمانان با چه مشخصه هايي از پيروان ساير اديان و يا لامذهب ها تفكيك مي شوند. البته اين مشخصه ها بايد ضرورتا عمومي باشند يعني ميان همه مسلمانان مشترك باشد. بر اين اساس انديشه و فرهنگ اسلامي منبعث از قرآن و سنت و نيز پيامد هاي تعهد به آن در رفتار مسلمانان و نيز تاريخ اسلام ، هويت اسلامي را تشكيل داده است. حال طبيعي است براي شناحت هويت اسلامي بايد شناخت كافي از آموزه هاي اسلامي و تاريخ اسلام داشت.

 * اگر بخواهيم از فضاي بحث هاي نظري خارج شويم احتمالا اين سئوال مناسب باشد كه وضعيت كنوني جهان اسلام را چگونه توصيف مي كنيد؟

- متاسفانه توصيف من كمي غمناك است البته بايد اين نكته را در پرانتز عرض كنم كه نهضت امام و انقلاب اسلامي موقعيت جهان اسلام را تاحد قابل توجهي ارتقاء داد براي نمونه موضوع بيداري اسلامي در جهان اسلام به عنوان ثمره انقلاب كاملا محسوس است ولي با لحاظ تحولات گسترده جهاني و اتفاقات ربع قرن اخير، جهان اسلام همچنان عقب مانده است.

از جهت فكري و فرهنگي جهان اسلام در چند دهه اخير به صورت گسترده تحت تهاجم انديشه و فرهنگ غرب بوده است و اين تهاجم در حال حاضر به مدد تكنولوژي ابعاد گسترده اي يافته است.

سكولاريسم در اين تهاجم نقش كليدي دارد. همه فعاليت ها بر روي خنثي كردن نقش اجتماعي و سياسي اسلام متمركز است . اين در حالي است كه نخبگان جهان اسلام يا مرعوب غرب هستند يا استطاعت نوآوري و رقابت با انديشه و فرهنگ مهاجم را ندارند. دولت هاي كشورهاي مسلمان نيز علاوه بر نالايقي و آلودگي به فساد از توصيف قبلي مستثنا نيستند.

از سوي ديگر،  تفكرات متحجرانه و افراطي مانند سلفي گري با سوء استفاده از ضعف دستگاه فرهنگي – بين المللي جمهوري اسلامي ، و نيز ضعف معرفتي بخشي از مسلمانان ، در جهان اسلام جايگاه قابل توجه اي پيدا نموده و به عامل سرافكندگي و انفعال جهان اسلام بدل شده اند هرچند در وابستگي آشكار و پنهان بسياري از اين گروهها به غرب نمي توان تردبد كرد.

البته اين ها را اضافه كنيد به استمرار بسياري تنش هاي فرقه اي و مذهبي كه معمولا جرقه هاي آن توسط دشمنان زده مي شود و پيگيري آن توسط جاهلان صورت مي گيرد.

از جهت اقتصادي جهان اسلام مدت ها است با فقر دست و پنجه نرم مي كند. در سده هاي قبل كشورهاي اسلامي آشكارا ميدان تاخت و تاز كمپاني هاي غربي بوده و چاههاي مملو از نفت در خاورميانه كه از اين جهت همواره غارت زده قلمداد شده هيچگاه نتوانسته اقتصاد جهان اسلام را رونق دهد. الان نيز بخش عمده اي از جهان اسلام به مثابه يك طعمه لذيذ براي نظام سرمايه داري در فضاي جهاني شدن تنفس مي كند. لذا ممكن است جهان اسلام هم اكنون از ته مانده تكنولوژي و محصولات لوكس غرب برخوردار باشد مثلا شما در فقيرترين كشورهاي اسلامي نيز بازار هاي مدرن زنجيره اي يا برج هاي سربه فلك كشيده مي بينيد اما در پشت پرده، واقعيت چيز ديگر است . فروشگاهها با اجناس لوكس آمده اند تا جيب هايمان را هميشه خالي نگه دارند و برج ها هم آمده اند تا شركت هاي غربي در آنها مستقر شوند لذا بر خلاف ظاهر، فقر و فاصله طبقاطي در ظاهري متفاوت گسترش يافته است. لذا بايد گفت در حوزه اقتصادي عملا اغلب كشورهاي اسلامي تماشاگرند نه بازيگر چراكه اساسا در سطح بازيگري قرارندارند تا بازي كنند.

از جهت سياسي جهان اسلام جنگ زده است فلسطين از مصائب كهنه جهان اسلام است كه به جهت فساد دولتهاي كشورهاي مسلمان و باج دادن هاي مداوم به اسرائيل لابنحل مانده و ظاهرا فقط با خون جوانان فلسطيني پايان مي پذيرد.

در كنار فلسطين در چند دهه اخير بايد از لبنان ، ايران ، بوسني ، آلباني ، كشمير ، چچن ، افغانستان و الان عراق يادكرد كه هر يك به ويژه وضعيت فعلي عراق زخمي است بر پيكر جهان اسلام.

اما پروژه يازده سپتامبر كه منجر به حمله به افعانستان و عراق شد پروژه بزرگ و ادامه داري است كه همه جهان را در سطح عميقي وارد بازي جديدي كرده است. كشتار مسلمانان به نام مبارزه با تروريسم و ترور شخصيت آنها به ويژه در اروپا و امريكا با هدف منزوي كردن مسلمانان و نيز تهديد و فحاشي به ايران به بهانه دستيابي به تكنولوژي هسته اي معضلي است كه در آن واقع شده ايم. شما ملاحظه بفرماييد مساله بمب گذاري هاي اخير لندن هم در دل همين پروژه بايد تفسير شود.

از اين ها كه بگذاريد در كناري ديگر مشكلات دروني بسياري از كشورهاي مسلمان مانند سودان و اتيوپي و يا دعوا عرب ها با ايران بر سر جزاير سه گانه ايران در خليج فارس همچنين موضوع بين سوريه و لبنان و ترورهاي صهيونيستي اخير در لبنان براي خلع سلاح حزب الله و تضعيف سوريه و غيره كه البته در اغلب آنها جاي پاي غرب ديده مي شود.

البته اين تنها يك تابلوي كوچك از موقعيت فعلي جهان اسلام بود.

* اتهام به طرفداري از تروريسم را نيز بايد اضافه كرد؟

- بله قطعا ، البته اين آشي است كه غربي ها براي مسلمانان پخته اند. ببينيد ترديدي نمي توان داشت كه واقعه يازده سپتامبر توسط بن لادن و گروه القاعده طراحي يا اجرا نشده است. اولا اين گروه مولود سازمان جاسوسي امريكا است ثانيا اساسا در اندازه اين قبيل كارهاي تروريستي پيچيده آن هم در قلب امريكا كه با مدرن ترين امكانات امنيتي حفاظت مي شود نيست. موضوع بمب گذاري درانگليس هم همينطور، از طرف ديگر هر نوع حركت تروريستي با هر توجيهي با اصول اسلامي تطابق ندارد و مسلمانان فقط مجاز هستند براي دفاع از خودشان و در برابر خشونت دشمن دست به اسلحه ببرند. لذا ما حملات استشهادي فلسطينيان را در برابر جنايات رژيم صهيونيستي اقدام تروريستي نمي دانيم. روآوردن به حملات استشهادي اوج مظلوميت و بي چارگي يك ملت در برابر زور گويي و ظلم را نشان مي دهد.

موضوع عراق هم كه كاملا واضح است. صدام دست پرورده غرب ، بايد با پايان يافتن تاريخ مصرفش قرباني منافع غرب مي شد. و الا موضوع سلاح هاي كشتار جمعي فقط يك بهانه بود. حالا ملاحظه بفرماييد اين ها براي مبارزه با تروريست هاي خودساخته تا الان چه جنايت هايي كه در افغانستان و عراق نكرده اند.

از سويي دستگاه هاي تبليغي جهان را در اختيار دارند و مسائل را وارونه براي مردم دنيا معرفي مي كنند. لذا مسلمانان در حال حاضر با آنكه خود قرباني تروريسم سازمان يافته غرب هستند، به عنوان متهم رديف اول هر روز در افكار عمومي محاكمه مي شوند.

البته اجير نمودن يك عده مسلمان نما براي مشاركت در حركات تروريستي براي غربيها كار ساده اي است ولي پرواضح است كه با حضور احتمالي اين عده هيچ منطقي نمي تواند تفكر اسلامي و مجموعه مسلمانان را به طرفداري از تروريسم متهم كند.

 * از نظر شما براي آينده چه تهديدات مهمي براي جهان اسلام متصور است؟

-  البته تهديداتي كه به آن اشاره خواهم كرد در حال حاضر نيز متوجه جهان اسلام است. يكي طرح خاورميانه امريكا است كه از عراق شروع شده و با آنكه در باتلاق آنجا گير كرده ولي ادامه اين طرح منتفي نيست. البته نفس حضور گسترده و نظامي امريكا در اين منطقه كه علاوه بر سيطره كامل بر نفت ، تثبيت موقعيت امنيتي اسرائيل هم از اهداف آن به شمار مي رود يك تهديد است.

دومين تهديد تلاش رسانه اي غرب براي ارائه معرفي موهن از اسلام و مسلمانان است كه امروزه به بهانه واقعه يازده سپتامبر و متهم شدن القاعده به دست داشتن در آن ابعاد بسيار وسيعي يافته است و اين خطر وجود دارد كه جبران پيامد هاي اين هجمه رسانه اي براي مسلمانان دشوار باشد.

سومين تهديد موضوع جهاني شدن است كه در حال حاضر عملا از نظر فرهنگي در حال كمرنگ و خنثي كردن فرهنگ و انديشه اسلامي در ميان نسل جوان و از جهت اقتصادي و سياسي تضعيف استقلال و حاكميت كشورهاي اسلامي است. اصولا جهاني شدن براي ما جهاني شدن فرهنگ ، انديشه ، اقتصاد و سياست غربي است و ما به جهت عدم برخورداري از قدرت علمي ، و تكنولوزيكي و به تبع آن اقتصادي و سياسي كاملا در اين ميدان منفعل هستيم و فرصت چنداني براي بهره گيري نداريم.

چهارمين تهديد رشد گروههاي متحجر و جاهل در جهان اسلام است كه مانند سلفي ها حيثيت و امنيت جهان اسلام را به خطر انداخته اند. اصولا بايد توجه داشت كه بخشي از امت اسلام در اثر حركتي كه انقلاب اسلامي به راه انداخته بيدار شده اند و با نفرت از جريان پليد و ظالمانه اي كه در جهان و به وسيله غرب برقرار شده است مايلند قيام كنند ولكن راه صحيحي براي مديريت اين پتانسيل فشرده وجود نداشته و لذا آنها جذب گروههاي افراطي شده و مي شوند. حركت ما در ايران هم از دهه قبل تقريبا درون گرا و محتاطانه بوده و نتوانسته است بسياري از مسلمانان را ارضا كند.

 * آيا در كنار اين بيم ها اميد هايي هم درنظرداريد؟

- ببينيد اين را با اطمينان عرض مي كنم كه ظرفيت ها و پتانسل هاي موجود در جهان اسلام براي ايجاد تحول و خروج از انفعال فراوان است.

در حوزه فكري و فرهنگي ما از خزائن بسيار عميق و پويايي بهره منديم كه توجه روشمند به آنها همراه با كمي اعتماد به نفس مي تواند علاوه بر ايجاد قدرت رقابت با فرهنگ و انديشه مهاجم زمينه ساز تحول قرار گيرد. بايد توجه داشت كه فاصله اسلام ناب محمدي از مسيحيت فرسنگ ها است. لذا نيابد مسلمانان خودشان را با مسيحيان هم سرنوشت بدانند. اين سئوال را بايد از كساني كه شعار پروتستانيم اسلامي كه پارادوكسيكال است را مطرح مي كنند پرسيد كه قرون وسطاي اسلامي كجاست تا بخواهيم رنسانسي براي آن پيدا كنيم؟ بدون ترديد اگر مسلمانان درگير اختلافات دروني و حامكان فاسد نشده بودند هم اكنون در حوزه علم و تكنولوژي پيشستاز بودند البته علم و تكنولوژي درچارچوب جهان بيني اسلامي نه جهان بيني غربي.

اصولا دارايي اصلي ما مسلمانان همين فكر و فرهنگ عميق و پويا است كه آن طور كه شايسته است از آن استفاده نمي كنيم اگر به تاريخ شكوفايي تمدن اسلامي ملاحظه اي داشته باشيد اوج شكوفايي زماني است كه فرهنگ و انديشه اسلامي از سويي اسير تنگ نظري ها و بد فهمي مسلمانان نشده و صدر نشين بوده است و از ديگر سو حاكمان روشن فكري مديريت جامعه را بر عهده داشته اند. بايد توجه داشت كه اسلام يك دين محققانه است و اصولا ايمان بدون تحقيق خاصيتي ندارد برخلاف مسيحيت ، اسلام نه تنها از پيشرفت هاي علمي انسان هراسي ندارد بلكه هم انسان را در اين مسير تشويق مي كند و هم زمينه آن را در عمل فراهم مي سازد. لذا ساير دارائيها يا قدرت هاي مادي نسبت به انديشه و فكر اسلامي را بايد در سطح متفاوتي سنجيد.

در زمينه اقتصادي جهان اسلام با وجود غارت هاي فراوان غرب همچنان ثروت مند است. جمعيت و نيروي انساني جوان، موقعيت هاي جغرافيايي متنوع و استراتژيك ، برخورداري از بخش عمده اي از منابع طبيعي مانند نفت و گاز و غيره تنها گوشه اي از اين پتانسيل است.

از جهت سياسي ، رشد سياسي فزاينده مسلمانان و وجود بستر مساعد براي شكل گيري و توسعه جنبش هاي فراگير اسلامي در ميان امت اسلام ، و نيز جمعيت روبه رشد مسلمانان در اروپا و امريكا و نيز برخي مزيت هاي اقتصادي كه در حال حاضر به سياست گره خورده است مي تواند مصاديق مهمي به شمارآيد.

* مواجهه جهان اسلام با غرب نيز به موضوع بغرنجي بدل شده ، لطفا دراين باره كمي توضيح دهيد.

- جهان اسلام غرب را يكسره سياه نمي بيند. اصولا اين نوع نگاه مورد تائيد اسلام نيست. غرب در چند سده اخير ودر حال حاضر كانون مزج و رشد علم و تكنولوژي است. و از اين جهت براي مسلمانان حائز احترام است. درباره غربيها نيز نمي توان قصاوت يكسان داشت. در بخشي از اروپا و امريكا اخلاق و معنويت جايگاه بسيار ارزنده اي دارد و كمالات انساني فارق از نگاه سكولار به جهان مورد توجه است. مساله اصلي جهان اسلام با غرب سه چيز است اول آنكه خوي استكباري و استعماري منبعت از جهان بيني سكولار در دولت هاي غربي نهادينه شده و اساسا امكان تعامل واقعي ميان مسلمانان و غرب بسيار دشوار است.

لذا تاكنون گفتگو با غربي ها هم سرانجام خوبي نداشته چراكه آن ها مي خواهند ما فقط شنونده باشيم. دوم اينكه مسير نظام ليبرال سرمايه داري غرب با مسير نطام اسلامي كه ماهيت متفاوتي دارد جداست و هيچ قرابتي ميان مباني فكري ايندو وجود ندارد و سوم اينكه پيشينه تاريخي مسلمانان و غرب پيشينه سياهي است. متاسفانه از جنگ هاي صليبي و امثال آن كه بگذريم ، تاريخ معاصر نيز مملو است از دشمني غرب با مسلمانان و اين واقعيتي است كه نمي توان در ارتباطات في مابين از آن به راحتي عبور كرد. علاوه بر اين در حال حاضر غرب به اقتضاي ماهيتش با سوء استفاده از تكنولوژي مدرن آشكارا در حال صدور فساد و فحشا به اقصي نقاط جهان و كشورهاي اسلامي است و اين موضوعي است كه شديدا مسلمانان را رنج مي دهد. در حال حاضر درست يا نادرست غرب در جهان اسلام مظهر ظلم و پليدي به شمار مي رود و بخش عمده اي از معضلات جهان اسلام درباره جرم و جنايت، مواد مخدر، مشروبات الكلي ، فساد جنسي و بي بند و باري محصول تهاجم فرهنگي غرب شناخته مي شود.

با اين وضعيت طبيعي است كه ارتباط جهان اسلام با غرب يك ارتباط شكننده و بي ثبات باشد.

* در مطالب قبلي به دولت هاي نالايق اسلامي اشاره نموديد آيا وجود اين دولت ها را نبايد پيامد خواب سياسي ملت هاي مسلمان دانست؟

-  البته قابل قبول است كه بيداري اسلامي هنوز به صورت كامل محقق نشده است و اين موضوع بر مي گردد به موقعيت خواص در برخي جوامع اسلامي. ولي بايد توجه داشت كه ايجاد تحول در ساختار قدرت در كشورهاي اسلامي كار ساده اي نيست كه يك شبه اتفاق بيافتد. در ايران با وجود رهبري شخصيت بي نطيري مانند امام ، وجود عقايد اصلاحگرانه شيعي و نيز تجارب تاريخي متعدد مانند مشروطه، حدودا بيست سال طول كشيد تا حكومت فاسد پهلوي ساقط شد ضمن اينكه اساسا پيچيدن نسخه ايراني براي همه كشورها كار صحيحي نيست. در برخي كشورها ساختار سياسي موجود به افراد صالح نيز اجازه ورود به دولت را مي دهد ولي اين موضوع نيازمند كياست و برنامه ريزي است.

* به جز دموكراسي چه گزينه اي براي مواجهه با دولت هاي خودكامه وجود دارد؟

- دموكراسي متعلق است به جهان بيني غيراللهي كه وقتي آمد چيزهاي ديگر مانند سكولاريسم و ليبراليسم هم با او مي آيد. در عين حال در شرايط فعلي تحقق همين دموكراسي در برخي كشورهاي مسلمان كه نوعي ديكتاتوري رمق مردم را گرفته و اجازه ورود عناصر صالح را به صحنه نمي دهد گذينه مناسبي است. در عين حال مدل معرفي شده از سوي انقلاب اسلامي يعني مردم سالاري ديني در حال حاضر بهترين الگو براي انطباق نسبي يك دولت با جهان بيني اسلامي است.

* شما تصويري از معضلات موجود در جهان اسلام و ظرفيت ها ارائه نموديد اما اگر بخواهيم براي خروج از اين موقعيت تلاش نماييم چه راه حل هايي قابل توجه است؟

- من ترجيح مي دهم تنها به چند راه حل كليدي اشاره كنم. اول اينكه جهان اسلام نيازمند توسعه وحدت و همدلي است و اين وحدت نيايد فقط يك امر سياسي و بين دولي ملاحظه شود با توجه به شرايط اسف بار اغلب دولت هاي كشورهاي مسلمان ما يايد با كمك پايگاههاي سنتي و نيز NGO ها وحدت و همدلي را در ميان ملت ها گسترش دهيم. و از ترويج هر نوع فكر و رفتار تنش و اختلاف آفرين جلوگيري كنيم. البته تلاش هاي جمهوري اسلامي در اين مسير بسيار موفقيت آميز بوده است ولي الان احساس مي شود اين تلاش ها به شدت كاهش يافته است.

موضوع ديگر احيا و ساماندهي جديد معارف اسلامي متناسب با مقتضيات و نيازهاي روز است كه بدون شكل گيري يك حركت همدلانه ميان علماي جهان اسلام امكان پذير نيست البته متاسفانه در ايران هنوز ظرفيت چنين همكاري بين مذهبي وجود ندارد و لذا بايد رهبري اين حركت به خارج از ايران منتقل شود. براي ثمربخش كردن چنين حركتي وجود يك متدلوژي پيشرفته و جامع اجتناب ناپذير است. اين اقدام عملا موقعيت گروههاي متحجر و افراطي را نيز تضعيف مي كند.

سومين راه حل، ايجاد زمينه شكل گيري يك جنبش فراگير علمي ميان دانشمندان جهان اسلام است. اين يك واقعيت است كه جهان اسلام براي به دست گيري ابتكار عمل و بازيگري در صحنه جهاني بايد در حوزه علم مانند گذشته حرف براي گفتن داشته باشد. همانطور كه عرض شد ، اسلام زمينه توليد علمي را فراهم مي كند به حمدالله استعدادهاي درخشاني هم در ميان مسلمانان ديده مي شود بايد به هر قيمتي شده امكانات جهان اسلام براي يك جهش علمي سازماندهي و مديريت شود. الان توليد علمي قدرت زاست و مقلد و مصرف كننده بودن نهايت ضعف و بدبختي است.

چهارمين راه ، گسترش بيداري اسلامي است. هرقدر بيداري بيشتر باشد قدرت مسلمانان براي مواجهه با تهديدها بيشتر مي شود گسترش بيداري اسلامي محتاج يك فعاليت مبتكرانه رسانه اي است كه جهان اسلام فاقد آن است. ما بايد به مدد تكنولوژي يعني شبكه هاي ماهوارهاي ، اينترنت ونيز رونق ترجمه و افزايش تماس هاي حضوري به ويژه در ميان خواص ، ابعاد اين بيداري اسلامي را گسترش دهيم.

در حال حاضر تلاش هاي جمهوري اسلامي در اين زمينه از جذابيت و نوآوري و نيز گستره سابق برخوردار نيست.

موضوع ديگر مديريت ظرفيت هاي اقتصادي و سياسي جهان اسلام براي رفع تهديدها است. همانطور كه قبلا عرض كردم ، جهان اسلام از پتانسيل هاي كم نظيري برخوردار است ولي از آنها به صورت هماهنگ جهت مواجهه با دشمن يا رقيب استفاده نمي كند. مسلمانان فقط با قدرت نفتي يا موقعيت جغرافيايي استراتژيكشان مي توانند از انفعال خارج شوند ولي متاسفانه دولت هاي فاسد و مرعوب حاضر به چنين اقداماتي نيستند. البته اگر ملت ها بخواهند ، دولت ها مجنورند اطاعت كنند و لذا گسترش بيداري اسلامي در اين عرصه نيز راهگشا است.

مساله مادر در اين ميان رهبري حهان اسلام است. تمام اين راهها محتاج رهبري است. سازمان كنفرانس اسلامي كه متاسفانه اسير دولت هاست و هم اكنون به يك سازمان بي خاصيت بدل شده است كه حتي آن ابهت اوليه خود را هم ندارد. مجامع ديگر هم آن فراگيري لازم را ندارند. اما در عين حال كه جهان اسلام به بازساري سازمان كنفرانس اسلامي نياز مبرم دارد بيش از همه نيازمند يك رهبر معنوي بزرگ مانند امام خميني است. كه با نفوذ در قلب هاي آحاد مسلمانان ، جهان اسلام را با قدرت معنوي و با اتكا به پشتوانه مردمي به سمت اهداف اصلي اش به پيش ببرد.

البته همانطور كه عرض كردم ما به يك سازمان ديگر هم نياز داريم كه وابسته به دولت ها نباشد و برخي امور مهم را با قدرت دنبال كند مثلا موضوع احيا و ساماندهي معارف ديني يا فراهم سازي زمينه شكل گيري جنبش توليد علمي و نيز ايجاد يك رسانه هاي زنجيره اي براي جهان اسلام و نيز گسترش وحدت ، همدلي و همكاري ميان امت اسلامي

 * در اينجا به طور خاص چه نقشي براي جمهوري اسلامي ايران قائليد؟

- جمهوري اسلامي به راستي ام القراء اسلامي است. هيج كشوري در موقعيت كنوني از قدرت كشور ما براي رسيدگي به وضع جهان اسلام برخوردار نيست. چنانكه پس از انقلاب هم ارتقاي جهان اسلام به عنوان يك هدف انقلابي هميشه مطرح بوده و بهاء فراواني هم براي آن پرداخت شده . من باوردارم كه جمهوري اسلامي در حال حاضر نيز شان رهبري جهان اسلام را داراست.

اما بايد چند تغيير اساسي در وضعيت كشور ما اتفاق بيافتد تا زمينه پيگيري اين امر فراهم گردد. اولا دستگاه فرهنگي-بين المللي ما، ديگر آن كارايي سابق را ندارد و بايد از سوي عناصر خلاق و جوان بازسازي شود. من اعتقاد دارم اگر هزينه كرد ما با نتيجه مقايسه شود استمرار اين وضع، براي يك روز هم منطقي نيست.

ثانيا وزارت خارجه ما بايد وزارت خارجه انقلاب اسلامي باشد نه وزارت خارجه ايران . به اين معنا كه با خروج از محافظه كاري ، منافع جمعوري اسلامي را در مسير منافع امت اسلامي تعريف كند. و حركت خود را به صورت هدفمند به سوي تحقق يك حهان اسلام قابل قبول تنطيم نمايد.

ثالثا رسانه هاي ما چه خصوصي و چه دولتي بايد از لاك خود بيرون بيايند و به مسائل جهاني نگاه كنند. البته ما هم اكنون گه از جهت سخت افزار و چه نرم افزار از قدرت رسانه اي حرفه اي قابل توجه اي برخوردار نيستيم ولي مي توانيم و بايد خودمان را به اين نقطه برسانيم.

البته ما بعضا هزينه هايي براي اين امر نموده ايم ولي به جهت ضعت محتوا و شكل و فقدان نوآوري به جايي نرسيده ايم مثلا در حال حاضر شبكه هاي راديويي و تلويزيوني ماهواره اي ايران جاذبيت لازم را ندارند يا ما چند خبرگذاري و روزنامه قدرتمند بين المللي كه ترجيها به وسيله همكاري با تعدادي موسسه اسلامي خارجي بتواند اخبار جهان اسلام را مديريت كند و با رسانه هاي بزرگ غربي رقابت كنند، نداريم و قس علي هذا؛

رابعا نخبگان علمي ايران بايد با زبان بين المللي محصولات علمي خود را از مرز عبور دهند و گوش هاي خود را براي شنيدن از بيرون بيشتر باز كنند. ما براي اين امر به نهضت ترجمه نياز داريم تا آثار برگذيده ايراني را به چند زبان ترجمه و منتشر كند و نيز آثار خوب مسلمانان را شناسايي و به مرحله بهره برداري برساند. بايد توجه داشت كه انديشه و علم بدون تعاطي و تضارب افكار مي ميرد و از رشد و بالندگي مي ايستد.

* اين عنايت خاص به جهان اسلام براي كشور ما چه سودي دارد؟

-  اولا رسيدگي به جهان اسلام از آرمان هاي اصلي انقلاب اسلامي است و امري اجتناب ناپذير است ثانيا بي تفاوتي به امور مسلمانان و به ويژه رنج هاي آنها شرعا مجاز نيست و ثانيا سرمايه گذاري كشور ما در اين عرصه ، پتانسيل امنيتي ما را به شدت بالا مي برد و منافع ملي را در درازمدت تامين مي كند. البته اگر هوشيارانه هزينه شود و الا هزينه هاي كور و بي هدف طبعا نفعي براي ما ندارد. و كشور ما را به صندوق اعاناتي بدل مي كند كه فقط پول ما، برايمان احترام و ارزش مي آورد.

کد خبر 226077

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha