۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۶:۵۳

نشست با عوامل فیلم «ملبورن»-3

منتقد ورایتی با مامور آمار مساله داشت/ «12 مرد خشمگین» در «ملبورن»!

منتقد ورایتی با مامور آمار مساله داشت/ «12 مرد خشمگین» در «ملبورن»!

نیما جاویدی با اشاره به اینکه پیمان معادی و نگار جواهریان بهترین انتخاب برای «ملبورن» بودند، تاکید کرد بازی پیمان معادی در «ملبورن» تاثیر این فیلم را چند برابر کرد.

خبرگزاری مهر-گروه هنر: فیلم سینمایی «ملبورن» به کارگردانی نیما جاویدی و تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی از جمله فیلم هایی است که توانسته با استقبال مناسبی در گیشه همراه شود و بیش از یک ماه است که در سینماها در حال اکران است. در این فیلم بازیگرانی چون پیمان معادی، نگار جواهریان، روشنک گرامی، مارتین شمعون پور، شیرین یزدان‌بخش، الهام کردا حضور دارند. «ملبورن» درامی معمایی است درباره زوجی جوان که در آستانه سفر ناخواسته درگیر ماجرایی پیچیده می شوند.

به دفتر جواد نوروزبیگی رفتیم تا با حضور نیما جاویدی کارگردان، جواد نوروزبیگی تهیه کننده، هومن بهمنش فیلمبردار و روشنگ گرامی بازیگر درباره فیلم «ملبورن» به گفتگو بنشینیم. 

در بخش اول این مصاحبه به چگونگی شکل‌گیری ایده ساخت «ملبورن» پرداخته شد، نیما جاویدی گفت که ایده ساخت این فیلم از یک سفر خانوادگی شکل گرفت که در آن یک روز من و کودک یکی از همراهانمان در خانه تنها ماندیم، کودک خواب بود و هر چه سر و صدا می آمد از خواب بیدار نمی شد، همین مساله باعث نگرانی من شد، البته خوشبختانه کودک از خواب بیدار شد. این نگرانی همیشه در ذهن من ماند تا اینکه آن را تبدیل به یک فیلمنامه کردم. او همچنین درباره نگارش فیلمنامه به این مسأله اشاره کرد که فیلمنامه «ملبورن» بر اساس یک الگو نوشته شده که تمام گره‌های فیلم در آن دیده شده است.

هومن بهمنش مدیر فیلمبرداری این فیلم با اشاره به اینکه داستان «ملبورن» قرار بود تنها در یک خانه فیلمبرداری شود و این به آن معنا بود که تنها یک لوکیشن برای فیلم در نظر گرفته شده است، توضیح داد که زمانی که چنین فیلمنامه ای با چنین لوکیشن ثابتی به یک فیلمبردار پیشنهاد می شود، باید دقت کند که چه کاری باید انجام دهد تا موقعیت تکراری در فیلم به وجود نیاورد تا تماشای فیلم برای بیننده آزاردهنده نباشد. قصه «ملبورن» به من این امکان را می داد که سیر تدریجی یک روز کامل را در فیلم نشان دهم. قصه از 8 صبح تا 8 شب یک روز تابستانی رخ می دهد و در همه صحنه ها نور خورشید وجود دارد.

 در بخش دوم این مصاحبه خواندیم که عوامل فیلم معتقد هستند با توجه به موفقیت هایی که «ملبورن» در جشنواره های بین المللی بدست آورده می تواند یکی از نامزدهای ایران برای انتخاب نماینده سینمای ایران در اسکار سال آینده باشد.

همچنین بهمنش مدیر فیلمبرداری این فیلم با اشاره به تلخی داستان «ملبورن» بیان کرد فاجعه ای که در «ملبورن» رخ داده فاجعه ای است که هیچ نسلی نمی تواند بگوید که من از این مساله دور می مانم. وی تاکید کرد که متاسفانه به خاطر اینکه سیستم های آموزشی ما در تلویزیون و مدارس سیستم های محافظه کارانه است، حضور چنین فیلم هایی در سینمای ایران و مواجهه مردم با چنین موضوعاتی می تواند جنبه آموزشی داشته و پیشگیری قبل از درمان باشد.

بخش سوم نشست فیلم «ملبورن» در حالی آغاز می شود که هومن بهمنش مدیر فیلمبرداری و جواد نوروزبیگی تهیه کننده فیلم برای رسیدن به برخی از فعالیت های سینمایی خود جلسه را ترک کردند و این بخش از نشست با نیما جاویدی کارگردان و روشنک گرامی بازیگر ادامه پیدا می کند.

در این بخش، نیما جاویدی به راهنمایی های کیانوش عیاری برای ساخت «ملبورن» و مخالفت های این کارگردان با قراردادن یکی از سکانس ها در فیلم اشاره کرد. او می گوید حتی یکی از منتقدان ورایتی نیز برای قراردادن این سکانس در فیلم، از واژه نخ نما استفاده کرده است. همچنین این کارگردان به انتخاب بازیگران اصلی فیلم پیمان معادی و نگار جواهریان اشاره می کند و معتقد است که درست ترین انتخاب برای «ملبورن» حضور این بازیگران بود. او درباره بازی معادی می گوید: شاید فیلمنامه وجوه مثبتی داشته است اما اگر اجرای خوب معادی نبود هیچ گاه فیلم این تاثیر را روی مخاطب نمی گذاشت. به نظر من پیمان معادی یک بازیگر درخشان و فوق العاده است. 

با هم بخش پایانی این مصاحبه را می خوانیم:

*«ملبورن» شخصیت های فرعی بسیاری دارد و درست در روزی که زوج اصلی فیلم می خواهند از ایران بروند با حضور موجی از آدم های مختلف در خانه روبرو می شوند، یکی از این شخصیت ها، شخصیت سمسار است، چرا باید سمسار در روز آخر حضور پیدا می کند؟

- سمسار به محض ورود به خانه به زوج جوان علت نیامدنش در روزهای قبل را توضیح می دهد و از این غیبت پوزش می خواهد. این آدم یک آدم بدقول بی نظم یلخی است. در مورد تعدد شخصیتهای فرعی هم باید بگویم که به هر حال وقتی خانواده ای زندگیشان را جمع کرده اند که بروند طبیعی است که در روز آخر سفرشان رفت و آمدهایی که به خانه شان می شود بیشتر از روزهای عادی است؛ از کسانی که برای خداحافظی پیششان می آیند تا افراد دیگر.

مسأله بعدی این است که من می دانستم نوشتن این داستان و نگه داشتن مخاطب در چنین آپارتمانی کار سختی است. به هر حال مکان ثابت بود، از طرف دیگر زمان هم به دلیل پیوستگی ها نمی توانست تغییر چندانی داشته باشد. به همین دلیل تغییر صحنه، به معنای تغییر مکان و زمان زیادی نخواهیم داشت. فرانسویها در تئاتر قرن 18 برای نمایشنامه هایی که وحدت مکان و وحدت زمان داشتند از تکنیک ویژه ای استفاده می کردند. در این تکنیک آنها به نوعی بدون تغییر زمان یا مکان، تعدد صحنه به وجود می آوردند.

ملبورن

این تکنیک می گوید که زمانی که نمی توانید زمان و مکان را تغییر دهید، با ورود و خروج شخصیتهای فرعی و تغییر دینامیسم روابط بین شخصیتهای اصلی می توانید حال و هوای صحنه را کاملا عوض کنید. در چنین شرایطی بیننده احساس می کند یک چیزی در فیلم در حال تغییر است، چرا که مثلا با ورود شخصیت های فرعی در فیلم شخصیت های اصلی دیگر آنچه که در تنهایی بودند، نیستند.

به هر حال از این ظرفیت برای فیلم استفاده کردم و فکر می کنم خوشبختانه تا حدودی هم کار کرد، چرا که نگه داشتن بیننده در چنین شرایطی بسیار سخت است. نمونه خوب استفاده از این تکنیک را می توانید در «12 مرد خشمگین» سیدنی لومت ببینید.

*شخصیت های اصلی فیلم به دلیل به وجود آمدن مشکل بزرگ، به اندازه کافی دچار استرس هستند اما این استرس و نگرانی در مواجه با افرادی که به خانه آنها می آیند بیشتر می شود، آیا این استرس ها از سوی شخصیت های فرعی، نوع نگاه زوج در چنین شرایطی به افراد است یا واقعا شخصیت های تنش زایی در روز آخر در خانه حضور پیدا می کنند؟

نیما جاویدی: شخصیت های فرعی همان افرادی هستند که روزهای قبل هم به خانه این زوج می روند و هیچ کدام افراد مشکل زایی نیستند. اما این زوج به دلیل مشکلات و موقعیتی که در ان هستند باعث شده چنین نگاهی به افراد داشته باشند.

*زمانی که فیلم را در کنار مخاطبان در سینما می بینید، در هنگام نمایش برخی از سکانس ها شاهد واکنش های ناگهانی و تند از سوی مخاطبان هستیم، به گونه ای که دلشوره و اضطراب قهرمانان داستان را حس کرده و سعی می کنند با واکنش ها و یا حرف های ناگهانی خود که از نگرانی و اضطراب ناشی می شود، به قهرمانان داستان کمک کنند.

- برای من بسیار مهم بود که بیننده اتفاقات و آدم های «ملبورن» را باور کند. این کار سختی است، البته این باور کردن مخاطب به خاطر همذات پنداری بیش از حد با شخصیتهای اصلی فیلم است و ممکن است باعث ناراحتی و درگیر شدن مخاطب با ماجرای فیلم شود.

مخاطب باید با شخصیت های اصلی فیلم همذات پنداری کند و تمام اتفاقات را باور کند. در واقع بحث باورپذیری شخصیت در این جنس از سینما بسیار مهم است و سعی کردیم تا به این هدف برسیم.

ملبورن

* امیرعلی شخصیت اصلی فیلم، هر بار که در حال عکس گرفتن هستند به نحوی از کادر دوربین عکاسی خارج می شود، آیا تعمدی در این کار بود یا نه؟

- همه این داستان باز می‌گردد به آنگونه که شخصیت‌های فیلم را تعریف کردیم. زمانی که در یک فضای کوچک کار می کنید، تاکید بر روی جزئیات بیشتر می شود. بین هر دو شخصیت جدا از جزئیات خود شخصیتها عنصر سومی وجود دارد که ماهیت مستقل خودش را دارد و آن عنصر هم رابطه بین آن دو است که به اندازه هر کدام از آنها و شاید بیشتر از آنها اهمیت دارد. می خواستم بین 2 شخصیت سارا و امیرعلی یک مجموعه تضاد نه چندان گل درشت را بوجود آورم که بخشی از نمایش این مجموعه را می توانید در همین واکنش امیرعلی نسبت به دوربین عکاسی ببینید. امیر بر عکس سارا خیلی علاقه ای به حضور توی عکسها ندارد؛ البته بخشی هم به شخصیت خودم بازمی گردد من هم خیلی علاقه ای به عکس ندارم و شاید این بخش نشات گرفته از آن است. اگر قرار بود 2 شخصیت فیلم مانند هم باشند به نظر من ترکیب جذابی برای بیننده بوجود نمی آمد.

کوچکترین چالش ها برای فیلمنامه نویس مهم است و آن را مخاطب درک می کند و راحت تر رابطه و شیمی بین شخصیتها را درک می کند.

*شروع فیلم با حضور یک مامور آمار است، حضور این فرد که هیچ تاثیری در داستان ندارد، تا چه اندازه لازم بود؟ آیا از این شخصیت تنها برای ورود به خانه شخصیت های اصلی داستان استفاده شده است؟

- این بخش یکی از بخش هایی بود که آقای عیاری مشاور من در فیلم با آن مخالف بودند اما من متاسفانه یا خوشخبتانه کار خود را کردم. دلایل آقای عیاری برای حذف این صحنه کاملا درست بود. صحنه اول و حضور مامور آمار جزو معدود صحنه هایی است که خیلی در خدمت داستان نیست. من این بخش را به عنوان یک بخش متفاوت و جدای از فیلم می دیدم و آن را همیشه مانند یک دستگیره در می دیدم که با آن وارد دنیای آدم ها می شویم و طبیعتا این دستگیره باید خارج از فضای اصلی باشد. در حال حاضر هم مطمئن نیستم این بخش درست بوده است یا خیر، شاید آقای عیاری آن موقع درست می گفت ولی این بخش را دوست داشتم و می خواستم در یک نگاه اجمالی یک سری از آدم ها را در موقعیت اولیه معرفی کنم و به بهانه منطقی از یک کل به جزء برسیم.

فیلم ملبورن

اتفاقا پیتر دبروگ منتقد نشریه ورایتی نقدی درباره فیلم نوشته است و یکی از جاهایی که با «ملبورن» مسأله داشت، حضور مامور آمار است، او معتقد است که فیلم می توانست از تیتراژ اصلی شروع شود، و درباره فضای این بخش از واژه نخ نما استفاده کرده بود. برایم جالب بود.

*البته در لحظه های اول فیلم، زمانی که مامور آمار با پرستار برخورد می کند و عجله پرستار برای خروج از خانه را نشان می دهد، سبب می شود تا بخشی از فیلم مخاطب به پرستار مشکوک باشد و این به حالت معما گونه داستان کمک کرده است.

- این برخورد بخشی از همان مقدمه چینی و نتیجه گیری است که درباره آن صحبت کردیم، لازم به یادآوری است که عنوان بندی فیلم هم بعد از این صحنه می آید و در کلیت کار این بخش کاملا از فیلم جداست.

*چرا در «ملبورن» از موسیقی استفاده نکرده اید؟

- در ابتدا برای فیلم موسیقی گذاشتیم و هیچ اصراری برای نبودن موسیقی نداشتیم و حامد ثابت قطعه های مناسبی را برای فیلم ساخت. اما واقعیت این است که زمانی که موسیقی را روی فیلم گذاشتیم، احساس کردم که این موسیقی این تاثیر حسی و باورپذیری را کم می کند و مخاطب را به سالن سینما برمی گرداند و به او یادآوری می کرد که در حال فیلم دیدن است و من نمی خواستم چنین حسی در مخاطب ایجاد شود.

*یکی از سکانس هایی که برای من قابل توجه بود، سکانسی است که امیرعلی می خواهد نوزاد را در چمدان قایم کند و باعث برخورد این زن و شوهر با هم می شوند.

- پیمان معادی این صحنه را هم مانند دیگر صحنه های فیلم فوق العاده بازی کرده است، در مورد انتخاب پیمان معادی و نگار جواهریان برای این نقش ها روز به روز مطمئن تر می شوم، به نظر من پیمان معادی بهترین گزینه برای اجرای این نقش فوق العاده سخت بود و متاسفانه کار او در ایران دیده نشد. شاید فیلمنامه وجوه مثبتی داشته است اما اگر اجرای خوب او نبود هیچ گاه فیلم این تاثیر را روی مخاطب نمی گذاشت. به نظر من پیمان معادی یک بازیگر درخشان و فوق العاده است. به نظر من این بازیگر در این جنس از سینما بدیل ندارد.

مسأله‌ای که برای من مهم بود، این است که فیلم بتواند تاثیری که می خواهم را بر روی مخاطب بگذارد و اجرای پیمان معادی چنین تاثیری را بر روی مخاطب گذاشت.

فیلم ملبورن

*در سراسر داستان شخصیت های اصلی در حال بحث با هم هستند و در نهایت با هم همراه می شوند اما در انتهای فیلم تابش نور بر روی صورت بازیگران این حس را در مخاطب ایجاد می کند که این دو شخصیت بازمی گردند، از نظر شما به عنوان کارگردان و نویسنده چنین اتفاقی رخ می دهد یا خیر؟ در حالی بازگشت و یا رفتن این شخصیت ها مصادف با از دست دادن بسیاری از چیزهایی است که دارند و یا می خواهند در آینده بدست آورند.

- روزی که برای اولین بار نمایش آزمایشی فیلم را دیدم، بعد از پایان فیلم به صدا، تدوین و یا پلان ها، بازی و کار خودم فکر نمی کردم و به طرز خیلی خنده داری به این فکر می کردم که این 2 نفر می توانند بعد از این ماجرا با هم زندگی کنند یا خیر. جالب اینجاست که به این نتیجه رسیدم که این 2 نفر دیگر نمی توانند با هم زندگی کنند، چراکه این آدم ها بعد از این اتفاق به شناخت جدیدی از خود و همدیگر رسیده اند که شاید نباید به آن می رسیدند و فکر می کنم با این شناخت بعید می دانم که دیگر بتوانند باهم زندگی کنند.شاید تحمل خودشان هم برای خودشان از این به بعد سخت است.

درباره رفتن آنها و بازنگشتن به خانه، باید بگویم از نظر من امیرعلی و سارا رفته اند و آن نوری که روی صورت این بازیگران می تابد، بیشتر به این دلیل است که ما نه می توانستیم و نه می خواستیم که این 2 شخصیت را به گناهکاران مجرمی تبدیل کنیم. چرا که اصلا چنین شخصیت هایی نبودند. به قول امیرعلی به خاطر لطفی که کردند در این شرایط افتادند و این اتفاق می توانست برای همسایه دیگری رخ دهد توی این موقعیت گیر کرده بودند. با بازی درخشان پیمان معادی و نگار جواهریان در پلان آخر ما مخاطب را به سمتی بردیم که این حس در مخاطب ایجاد شود. اما از دید من به عنوان کارگردان این 2 نفر می روند و چیز مشترکی از این زندگی باقی نمی ماند و شاید این همان تاثیر عمیقی است که می خواستم روی مخاطب بگذارد.

*این فیلم تا امروز 8 جایزه از جشنواره های بین المللی گرفته و نشان داده که می تواند موفقیت های بسیاری را در بخش بین الملل بدست آورد، برنامه شما برای پخش بین الملل چیست؟

- حضور «ملبورن» در فستیوال های خارجی با حضور در «ونیز» شروع شد و تا امروز در 30 فستیوال پذیرفته شده که در تعدادی از این فستیوال ها حضور داشته است.

پخش این فیلم با محمد اطبایی بود که به نظر من یکی از بهترین های پخش بین الملل در ایران است. به این دلیل که برخورد او برای پخش فیلم در حوزه بین الملل یک برخورد استراتژیک و حساب شده بود. آقای اطبایی بعضی از فستیوال ها که فیلم را می خواستند مثل «پوسان» را رد کرد و فیلم را به آنها نداد. بعدها فهمیدم که دلیل این کار چه بوده است و از همکاری با ایشان بسیار راضی هستم.

گفتگو از نیوشا روزبان

کد خبر 2467569

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha