۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۸:۲۱

گفتگوی مهر با عوامل فیلم «۳۱۶»:

دنبال پول گرفتن از دولت نیستیم/ پاهایی که بازیگر شدند

دنبال پول گرفتن از دولت نیستیم/ پاهایی که بازیگر شدند

پیمان حقانی و حمیدرضا کشانی از چگونگی یافتن ایده «۳۱۶» و علاقه به فیلمی که بازیگر نداشته باشد و همچنین اینکه چگونه داستان فیلم کوتاه آنها به یک سینمایی بلند تبدیل شد، سخن گفتند.

خبرگزاری مهر- گروه هنر: «۳۱۶» دومین فیلم بلند پیمان حقانی است که این روزها در گروه «هنر و تجربه» روی پرده رفته است. وی اولین فیلم خود را با حضور حامد بهداد و حسن پورشیرازی با عنوان «مردی که گیلاس هایش را خورد» ساخت و بعد از آن تا حدود هفت سال فیلم دیگری مقابل دوربین نبرد. 

فیلم دوم حقانی سوژه متفاوتی دارد. در این فیلم هیچ چهره ای نشان داده نمی شود و سعی شده داستان بر اساس پاها و کفش ها روایت شود. این فیلم به کارگردانی پیمان حقانی و با نویسندگی مشترک وی و حمیدرضا کشانی تولید شده است و هایده صفی یاری نیز تدوین آن را بر عهده داشته است.

اکران این فیلم در گروه «هنر و تجربه» باعث شد با پیمان حقانی و حمیدرضا کشانی در خبرگزاری مهر گفتگویی داشته باشیم.

بحث ابتدا از بودجه ساخت اثر و اکران در گروه «هنر و تجربه» آغاز شد و سپس به موضوع خود فیلم پرداختیم. بخش نخست از این میزگرد ۲ ساعته را می خوانید:

*من قبل از دیدن فیلم چند بار در گفتگوهایتان خواندم که برای ساخت «۳۱۶» ماشین و دوربین خود را فروخته اید اما وقتی فیلم را دیدم به این نتیجه رسیدم که نباید اثر پرهزینه‌ای باشد.

پیمان حقانی: فکر می کنید هزینه این فیلم چقدر بود؟

* فکر نمی کنم هزینه‌اش بیشتر از ۲۰۰ میلیون باشد.

گفتگو با عوامل فیلم 316

حقانی: به هر حال ماشین من بنز یا پورشه نبود از طرف دیگر ۲۰۰ میلیون هم چندان پول کمی نیست.

* بله اما کسی که وارد سینما می شود روی رقم های میلیاردی محاسبه می کند.

حقانی: قطعا همین طور است اما من به شخصه پولدار نبودم.

* پس حدس من درباره هزینه فیلم اشتباه نبود و این فیلم در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان هزینه داشته است.

حقانی: به هر حال فیلمسازی در حد ما ماشینش بیشتر از ۴۰ میلیون تومان نمی ارزد و یا دوربینش بیشتر از ۱۰ میلیون تومان نمی شود. ما برای این فیلم سینمایی از دوربین دیجیتال دی اس ال آر (DSLR) استفاده کردیم. حتی در بخشی از فرایند تولید، کار ما به جایی رسیده بود که من چند صندلی چوبی داشتم و به شوخی به بچه ها گفتم آنها را بفروشیم تا بتوانیم حدود یک میلیون در بیاوریم و باقی هزینه های اثر را تهیه کنیم. در نهایت باید بگویم من واقعا روزگار سختی را گذراندم تا توانستم این فیلم را به پایان برسانم.

* با وجود همه مشکلاتی که داشتید همچنان معتقد هستید که سینمای ایران باید مستقل باشد یعنی همه سختی ها را به جان بخرد، تا جایی که بتواند دست و پای دولت را از سینما دور کند و نباید به دولت وابسته باشد؟

حقانی: بله. همه اشکا‌ل‌ها به دلیل این است که پای دولت وسط میدان است. بیش از حد هم وسط است. فیلمسازی مانند ماساکی کوبایاشی وقتی به یک کارگردان بزرگ تبدیل می شود که «کوایدان» را می سازد و یا فیلمسازی مثل ژاک تاتی هر ۹ یا ۱۰ سال یکبار فیلم می سازد. او حتی برای یکی از فیلم هایش وام می گیرد و حدود ۱۰ سال طول می کشد تا آن وام را پرداخت کند. نه دولت فرانسه و نه دولت ژاپن به آنها  پولی پرداخت نمی کنند و من موافق این عقیده هستم. فکر می کنم کسی که به کارش ایمان دارد، می تواند موفق شود. من در فیلم خودم جزو ۵ نفری بودم که فکر می کردم این اثر به یک فیلم سینمایی تبدیل می شود در حالی که بسیاری از عوامل کار خود را انجام می دادند و می گفتند باید دید که نتیجه چه می شود. وقتی شما به عنوان فیلمساز به کار خود ایمان دارید ماشین خود را می فروشید یا وامی دریافت می کنید که ممکن است تا ۱۰ سال بخواهید آن را پرداخت کنید.

در حال حاضر همه اشکال‌های سینمای ما به خاطر بودجه رایگانی است که راحت بدست می آید و آسان هم خرج می شود. سینمای ایران پر از طرح های خوب است و بسیاری از فیلم ها مثل بذری که می کارید اما به هیچ درختی تبدیل نمی شود خروجی خوبی ندارند. اگر بخواهیم بسیاری از این فیلم ها را به عنوان یک درخت ترسیم کنیم نهال های کوچکی هستند که به درخت تبدیل نمی شوند. خود ما اما برای این فیلم زحمت بسیاری متحمل شدیم و تا همین امروز هم خواب و خوراک درستی نداشته ایم حتی فکر می کنم همین فروشی که تا الان داشته ایم به خاطر تلاشی بوده است که انجام داده ایم.

*من از این اظهارنظر شما خوشحال هستم. وقتی با بسیاری از سینماگران مستقل صحبت می کنم نسبت به شرایط اقتصادی گلایه دارند و به این فکر می کنند که یک نفر باید دست آنها را بگیرد و این انتظار آنها در پروژه های بعدی بیشتر هم می شود و به مرور به همان فیلمساز دهه ۶۰ تبدیل می شوند که انتظار دارد دولت پول همه فیلم هایش را بدهد. پس شما همچنان این سختی ها را به جان می خرید؟

حقانی: بله. اصلا کسی وظیفه ای ندارد که بخواهد سرمایه ای فراهم کند تا من فیلم بسازم. ولی من توقعی دارم و آن این است که مثل همه جای دنیا ما هم باید ۲ هزار سالن سینما داشته باشیم که حداقل ۳۰ سالن آن به فیلمسازان مستقل اختصاص یابد.

الان شرایط فیلم با اینگونه است که به طور مثال در یک روز جمعه که بهترین زمان برای تماشای فیلم است بعضی می خواستد «۳۱۶» را ببینند اما هیچ سانسی برای تماشای فیلم پیدا نمی کردند. با این شرایط اگر من سراسر ایران را هم با تبلیغات پر کنم که فیلم «۳۱۶» را ببینند وقتی سالن یا سانس مناسبی وجود ندارد فایده ای هم ندارد. بسیاری در شبکه های اجتماعی برای من پیغام می گذارند که می خواهند این فیلم را ببینند اما مشکلاتی از جمله دوری سینماها، سانس های دیروقت، سالن های پر و یا زمان های نامناسب دارند. مثلا ما در شهرهایی مثل رشت و یا شیراز که به نظرم شهرهای مهم هنری هستند سالن نداریم و هیچ امکانی برای نمایش فیلممان وجود ندارد.

گفتگو با عوامل فیلم 316

*البته باید این را هم در نظر بگیرید که سال گذشته که گروه سینمایی «هنر و تجربه» وجود نداشت همین سالن های محدود هم نبودند و این امکان که الان فراهم شده است و شما می توانید اثر هنری خود را با همین تعداد مخاطب هم ببینید، وجود نداشت.

حقانی: سخن من بیشتر با کسانی است که انتقاد می کنند که چرا سینما فرهنگ سالن شماره ۲ خود را به «هنر و تجربه» اختصاص داده است. من می خواهم این افراد کمی بازتر به این مساله نگاه کنند. بسیاری از افرادی که در سینما کار می کنند، نمی دانند امکانات سینما چیست. این افراد اطلاعات به‌روزی ندارند و نمی دانند سینماتوگرافی که توسط مظفرالدین شاه وارد ایران شد، چیست. آنهایی که می پرسند چرا سینما فرهنگ از چرخه اکران عادی کنار گذاشته شده است باید ببینند کارکرد سینما چیست و در نظر بگیرند که در مناطقی از آمریکا و اروپا چه تعداد سینما برای گیشه و چه تعداد سینما برای آثار مستقل و یا برای سینمای هنری وجود دارد.

*دو طیف هستند که به گروه «هنر و تجربه» انتقاد دارند. طیف اول کسانی هستند که فکر می کنند این گروه بیش از حد به سمت جریان روشنفکرانه پیش می رود و طیف دوم افرادی از سینمای بدنه که حتی یک سالن سینمایی را هم به شکل پول می بینند و روی آن حساب می کنند و شما سینماگران گروه «هنر و تجربه» برای این افراد تهدید محسوب می شوید.

حمیدرضا کشانی: «هنر و تجربه» مشخصا اتفاق خوبی است فقط فیلمسازان در این گروه باید کمی احتیاط کنند یعنی نباید آن را به عنوان یک حاشیه امن در نظر بگیرند که هر فیلمی را که می سازند، می توانند در این گروه سینمایی نمایش دهند. این بسیار مهم است که هر فیلمی در این گروه اکران نشود چرا که به ضرر گروه «هنر و تجربه» تمام می شود و آنگاه برعکس کارکرد اولیه‌اش عمل می کند.

و اما اینکه عده ای بخواهند به سالن های این گروه سینمایی انتقاد کنند مثل یک شوخی است. مگر گروه سینمایی «هنر و تجربه» چند سانس سینمایی دارد؟ فکر می کنم یک فیلم شاید در هفته بیشتر از ۱۰ سانس هم نداشته باشد.

حقانی: فکر می کنم ما در جایی زندگی می کنیم که تفکر انحصارطلبی برای همه چیز و در همه جا وجود دارد. به طور مثال اگر کسی هارد وارد می کند دوست دارد فقط به خودش اختصاص داشته باشد و اگر یک نفر دیگر هارد بیاورد زیرآب او را می زند. این تفکر در فرهنگ ما وجود دارد و به نظرم باید آن را به گونه ای بشکنیم. به طور مثال من که فیلم «۳۱۶» را ساخته ام باید بتوانم، ببینم فیلمی مثل «ماهی و گربه» وجود دارد که به هر دلیلی یک کمپانی بزرگ در پشت آن قرار دارد، حدود یک میلیارد خرج تبلیغات آن شده و به هر دلیلی بزرگ شده است و تا لحظه ای که نتوانم این مساله را حل کنم به مشکل بر می خورم.

این مساله ای است که میان برخی از تهیه کنندگان ما وجود دارد. چیزی که مرا از آنها فراری می دهد این است که برخی تهیه کنندگان فکر می کنند ما باید به هر حرف یا رفتار آنها تن بدهیم تا بتوانیم مجوز بگیریم. اینها مشکلاتی است که برای خود من هم اتفاق افتاده است که به طور مثال باید هر کاری را انجام دهیم تا به کام یک نفر دیگر شیرین بیاید. حال تصمیم من این است که دیگر با چنین تهیه کنندگانی فیلم نسازم. من حاضر هستم هفت سال طول بکشد تا فیلم بسازم اما خودم آن را بسازم.

یکی از مشکلات دیگر هم بازیگران هستند و ما به این فکر کردیم که فیلمی بسازیم که سراغ بازیگر نرویم. ما در این فیلم حدود ۳ ماه و نیم فیلمبرداری داشتیم و این حجم از کار به نظرم در یک پروژه فاخر وجود دارد. با این حال چون بازیگر نداشتیم تمام پول خود را خرج صحنه می کردیم. من حتی به عواملم دستمزد هم ندادم و از آنها خواستم صبر کنند تا فیلم ساخته شود. به همین خاطر ما توانستیم در قسمت هایی کیفیت فیلم را حفظ کنیم. فکر می کنم دولت بازیگرها را بدعادت کرده است یعنی بازیگری که فیلمش صد میلیون هم نمی فروشد پانصد میلیون دستمزد می گیرد این یعنی هزینه ای به طور مصنوعی وارد چرخه ای ناقص می شود.

حالا شاید یک فیلمسازی مستقل هم به این بازیگر فیلمنامه بدهد و او هم چون می داند مستقل است، تخفیف بدهد. البته من هم به چنین بازیگری حق می دهم. این بازیگر می تواند در فیلم من بازی نکند و در فیلم دیگری یک میلیارد دستمزد بگیرد. می خواهم بگویم چرخه سینمایی در همه موارد آن ناقص شده است و من تصمیم گرفته ام به شیوه دیگری فیلم بسازم و از پا فیلمبرداری کنم. (همراه با خنده)

*کمی درباره روند شکل گیری ایده، متن فیلمنامه و بازنویسی آن توضیح دهید و به شکل تاریخی این روند را تا اجرا تشریح کنید.

حقانی: ببینید از زمان ساخت فیلم اولم حدود هفت سال می گذشت ما «سینماتک قلهک» را داشتیم و دلمان به آن خوش بود بعد از آن با خود گفتیم مرحله بعد چیست؟ یکی از فیلمنامه های من در جشنواره «سان‌دنس» جزو ۱۲ پروژه برتر شده بود. اما آن را به هر تهیه کننده ای که می دادم، می گفت به عنوان یک فیلم نمی فروشد به هرحال این تهیه کننده ها هستند که شما را تایید می کنند. ما هم که بلد نیستیم فیلمنامه کمدی بنویسیم بنابراین من ایده های خود را مرور می کردم تا ببینم کدام یک برای ساخت فیلم ارزانتر است و به ایده پاها و کفش ها رسیدم که البته ایده اولیه اش یک فیلم کوتاه بود. من و حمید کشانی در این باره با یکدیگر صحبت می کردیم و به دنبال ساخت یک فیلم کوتاه بودیم.

کشانی: ایده اصلی ما این بود که فیلمی بسازیم که تمام آن با کفش و پا باشد. من گفتم این فیلم باید کوتاه و در حدود ۳۰ دقیقه باشد. برای ساخت این فیلم مهمترین بخش کار قصه آن بود که مخاطب بنشیند و آن را تا آخر ببیند و بهترین راه حل این بود که یک دوره طولانی را انتخاب کنیم تا دستمان باز باشد. ابتدا با کوتاه نوشتن شروع کردیم و بعد دیدیم که دارد به ما خوش می گذرد و به داستان اضافه کردیم و در نهایت به یک فیلم بلند سینمایی تبدیل شد.

حقانی: البته در مرحله فیلمبرداری آنقدرها ننوشتیم.

گفتگو با عوامل فیلم 316

کشانی: بله حدود ۶ درصد اضافه شد.

حقانی: خود حمید کشانی هم نمی دانست فیلم بلند می شود. فیلمنامه ما حدود ۳۰ صفحه و برخلاف فیلمنامه های عادی بود چون تصویر نرمالی نداشت و ما بیشتر کد نوشته بودیم و بالای صفحات آن قصه را بیان کرده بودیم، از این حیث به نظرم ممکن است دیدن خود فیلمنامه هم جالب باشد. نکته بامزه اینجاست که اگر عوامل ساخت این فیلم می دانستند که این اثر یک سینمایی بلند است فکر کنم هیچ کدام باقی نمی ماندند چون بعضی از آنها تا به حال کار بلند سینمایی کار نکرده بودند و فقط فیلمبردار ما مثل خودمان پوست کلفت بود. از طرف دیگر فیلم تنوع لوکیشنی زیادی داشت و چون لایو تایم بود ما مجبور بودیم منازل و لوکیشن های قدیم دهه ۵۰ را پیدا کنیم. اگر حالا با عوامل این پروژه صحبت کنید خواهند گفت که آنها را به هوای فیلم کوتاه آورده ام، حتی اواخر کار دستیارم می گفت می خواهد برود.

کشانی: مهمترین نکته چالشی ما این بود که داستانی بنویسیم که مردم در ۷۲ دقیقه آن را تماشا کنند و من تا آنجا که خبر دارم مخاطبان همه آن را دیده اند.

*چقدر برای این فیلم راش گرفتید؟

حقانی: بامزگی این فیلم در اینجاست که شما کاری را می سازید که صحنه های آن در آثار دیگر جزو پلان های دور ریختنی محسوب می شوند. تقریبا ۸۰ درصد فیلم «۳۱۶» از نطر فیلمسازان دیگر مخصوصا در سینمای کلاسیک و یا قصه گوی معمولی اینسرت محسوب می شود. به طور مثال شما یک کلوزآپ می گیرید و برای اینکه آن را به یک اکستریم لانگ شات وصل کنید وسط آن اینسرت می زنید که می تواند یک گلدان، یک شی ء دراماتیک و یا پا باشد و ما ۸۰ درصد فیلم را با اینسرت یعنی پلان های دورریختنی ساختیم. خاطرم هست خانم هایده صفی یاری تدوینگر فیلم وقتی فیلمنامه را خواند گفت آن را دوست داشته است و خواست راش ها را ببیند، بعد از دیدن آنها بیان کرد که برای اولین بار در زندگی کاریش نمی داند فیلم چه خروجی خواهد داشت. فکر می کنم راش های ما حدود ۱۲۰ دقیقه بود.

*پیش از اینکه ایده در ذهن شما شکل بگیرد با نمونه ای داستانی، کوتاه، مستند و... مشابه فیلمی که محورش اعضای بدن باشد مواجه شدید؟

حقانی: این سوال را بسیاری از من دارند. من عاشق دست ها بوده ام و هستم. در فیلم اولم «مردی که گیلاس هایش را خورد» سکانس بلندی در حدود چهار دقیقه وجود دارد که انگشت یک کارگر در کارخانه ای قطع می شود و بعد ما در آن سکانس که در یک سلف غذاخوری می گذرد دیگر آدم ها را نمی بینیم بلکه تنها دست ها دیده می شوند. قضاوت همه افراد نسبت به آن شخص از طریق دست ها دیده می شود و ما صحبت های آنها را با تماشای دست ها می شنویم و بعد پلان ها با گفتگو و پاسخ ها بین دست ها کات می شد. الان که به عقب برمی گردم فکر می کنم شاید این جسارت از آنجا در من پیدا شد که می توان اثری داشت که هیچ شخصی در آن دیده نمی شود.

قصه پاها اما از مترو شکل گرفت زمانیکه من دیدم افراد زیادی در مقابل تو نشسته اند و چون فاصله کم است نمی توانی به آنها زل بزنی بنابراین سرم را پایین می انداختم و می دیدم که چقدر  قصه آن پایین وجود دارد از بنایی که کفشش گچی است تا دانشجوی شلخته ای که بند کفشش باز است و این ایده ها برای یک فیلم کوتاه در ذهنم شکل گرفت. واقعیت این است که من پیش از این تنها چند نماهنگ کوتاه با این ساختار دیده بودم. با این حال خانم صفی یاری بعد از تماشای راش ها به من گفت زمانیکه دانشجو بوده است دو فیلم دانشجویی ساخته است که هر دو آنها با پا ها بوده اند.

* گفتم شاید مشابه آن را در سینمای جهان دیده باشید.

حقانی: خیر در سینمای جهان فیلم بلند در این زمینه نداریم چون این فیلم هم در خارج از ایران نمایش داده شده است.

* به دنبال رد پایی هستم که شاید ایده خود را از آنجا گرفته باشید.

حقانی: به هرحال خود من حدود هفت سال پیش فیلمی داشتم که در سکانسی از آن آدم ها را نشان نمی دهم و فقط دست ها دیده می شوند. البته من در قسمت هایی از این فیلم به عنوان کارگردان کم آوردم و به این نتیجه رسیدم که نمی توان فقط با پاها روایت کرد و دست ها را هم اضافه کردم.

کشانی: من هم چون فیلم های تاریخ سینما را دنبال می کنم در این زمینه فیلمی ندیده ام چون زمانیکه پیمان حقانی داستان فیلم هایش را برایم تعریف می کند من به دنبال مشابه می گردم تا بعدا در این زمینه به مشکل برنخوریم.

حقانی: اگر می بینید در پوستر عنوان اولین فیلم سینمایی در این زمینه خورده است بیشتر جمله ای تبلیغاتی است وگرنه قصد ندارم بگویم من اولین نفری هستم که چنین فیلمی ساخته ام.

کشانی: با این حال تا جایی که ذهن من کار می کند چنین فیلمی نداشته ایم البته فیلم هایی داشته ایم که در بخشی از آنها دست یا پا به عنوان المان استفاده شده اند. مثلا تارانتینو در «پالپ فیکشن» پلان های زیادی از پا دارد.

حقانی: این اثر در جشنواره های آمریکا، آلمان، چک و... حضور یافته است و اگر اینچنین بود قطعا به ما می گفتند.

ادامه دارد...

کد خبر 2850291

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha