۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۲۱:۰۹

فعالیت‌های محیط‌ زیستی هنرمندان-۲

یک علامت سوال درباره کشتار محیط بانان/ قاتلان از فضا نیامده‌اند

یک علامت سوال درباره کشتار محیط بانان/ قاتلان از فضا نیامده‌اند

در میزگردی با حضور یک حقوقدان و دو سینماگری که در زمینه محیط زیست فعالیت مستمر دارند به این امر تاکید شد که ضعف نظام های آموزشی باعث شده رفتار درست با محیط زیست از کودکی آموزش داده نشود.

خبرگزاری مهر - گروه هنر: فعالیت هنرمندان در زمینه‌های اجتماعی مدت‌هاست که در ایران و جهان به صورت جدی دنبال می‌شود و خوشبختانه هنرمندان کشور ما در عرصه‌های مختلف نیز نسبت به اتفاقات مهم جامعه خود بی‌تفاوت نیستند. در همین راستا میترا حجار بازیگر و کتایون جهانگیری مستندساز نیز چند سالی است که در زمینه محیط زیست و امور مربوط بدان وارد شده و سعی دارند با پیگیری این مسایل هم جامعه را نسبت به دغدغه‌های محیط زیستی حساس‌تر کنند و هم در زمینه‌هایی که دچار نقص یا فقدان قانون هستیم تلاش‌هایی داشته باشند.

به بهانه فعالیت‌های آنها و همچنین به قتل رسیدن چند محیط بان در هفته‌های اخیر به دست شکارچیان میزگردی با حضور دکتر سیدضیاءالدین خرم‌شاهی حقوقدان و میترا حجار و کتایون جهانگیری برگزار کردیم که در آن به مسایل مختلفی درباره اتفاقات محیط زیستی در کشورمان، نقش هنرمندان در آگاهی‌بخشی به مردم، نقص قوانین موجود در حمایت از محیط زیست و محیط بانان و جنگل‌بانان و ...پرداخته شد. 

در بخش نخست میزگرد درباره نقش هنرمندان در ایجاد حساسیت و آگاهی اجتماعی نسبت به مسایل محیط زیست، افرادی که شغل محیط بانی را انتخاب می کنند و ... صحبت شد و در بخش دوم میزگرد که پیش روی شما است سراغ مساله آموزش و نظام آموزشی، نقش خانواده ها، فقدان حمایت قانونی از محیط بانان و ....رفته ایم که خواندن آن را به شما پیشنهاد می کنیم.

*بحث مان به اهمیت نظام آموزشی در امور اجتماعی رسید که من خیلی با این مساله موافق هستم و البته فکر می کنم سیستم فعلی آموزشی ما در همه سطوح آن نه تنها کارآیی کافی ندارد بلکه اولویت هایی برای خود تعیین کرده است که تاثیرات مثبتی بر جامعه ندارد. اما درباره نقش والدین که بدان اشاره کردید باید بگویم من خیلی و به طور عام از والدین انتظاری ندارم زیرا آنها هم در همین چرخه معیوب نظام آموزشی تربیت شده اند و خیلی از آنها خودشان هم چیزی برای عرضه به فرزندانشان ندارند. ضمن اینکه وقتی ما نیروی کارآمد تربیت شده نداریم همین افراد می روند معلم و مدیر و ... می شوند. حال ما درد را گفتیم ولی برای اصلاح همین نظام آموزشی چه پیشنهادی دارید؟

میترا حجار: وقتی جوان تر بودم مثلا در زمان تعیین رشته دانشگاه متوجه این موضوع شدم که رشته های مربوط به آموزش ته جدول انتخاب ها قرار دارد و این خیلی بد است. همه جای دنیا معلمان حقوق بالا دارند و معلمی شغلی است که برایش رقابت وجود دارد. یک دکتر جراح همه جای دنیا آخر ماه یک گزارش می دهد که انقدر جراحی داشتم که این تعداد آن شکست خورده و ماه بعد دیگر نمی‌تواند آن تعداد جراحی انجام دهد. ولی آیا این نظارت ها در کشور ما هم وجود دارد؟ در اینجا وقتی یک قله را فتح کردی دیگر نظارتی وجود ندارد و این رویه اشتباه است.

در مساله اهمیت آموزش می خواهم این سوال را مطرح کنم که خانواده های ما چه کاری برای فرهنگ بچه هایشان انجام می دهند؟ همین مساله اعتیاد از کجا می آید؟ از یک نفس سست می آید. اگر هر فردی تفکر و ایدئولوژی محکم داشته باشد با هر بادی که می آید به این سو و آن سو نمی رود چون برنامه زندگی دارد و هدفش مشخص است. ولی آیا جوانان ما اینطور هستند یا بزرگترین تفریحشان «دور دور» است. یعنی برویم با ماشین در خیابان بچرخیم. این دور باطل است. اسمش روی آن است. همان افسانه سیزیف.

سید ضیاءالدین خرم شاهی:​ دور بزنیم برگردیم همانجا که اول بوده ایم و دوباره تکرار.

حجار: آن آدمی که محیط بان ما را می کشد از فضا نیامده بلکه یکی از افراد همین جامعه است؛ یکی مثل من و شما. او هم در همین سیستم آموزش دیده و دچار سرخوردگی های اجتماعی شده است. هیچ مادر و پدری نمی گوید می خواهم بچه هایم آدم های بدی بشوند، همه دوست دارند بچه هایشان عاقبت به خیر بشوند ولی باید برای تربیت بچه ها وقت گذاشت. کتاب خواندن برای همین مهم است زیرا به شما تفکر می دهد و چشم شما را به جهان بزرگتری باز می کند.

هر آدمی باید سهم خودش را در قبال جهان هستی انجام دهد هرچند این سهم کوچک باشد. من هر روز که از خواب بیدار می شوم از خودم می پرسم من چه کاری می توانم برای محیط زیست انجام دهم مثلا اگر قرار است برای من فیلمنامه بفرستند می گویم روی کاغذ نفرستند تا کاغذ کمتری مصرف شود. بر هر دو روی کاغذ می نویسم تا درختان کمتری قطع شود. حتما این کاغذها را به مرکز بازیافت می دهم. پلاستیک و شیشه کمتر مصرف می کنم. ما می توانیم آشغال سازی نکنیم، زباله ها را فشرده کنیم. انقدر در زمینه محیط زیست کار وجود دارد که هر کسی می تواند از خودش شروع کند. همیشه به همکاران خودم می گویم در حال حاضر که گونه های حیاتی زیادی در حال انقراض هستند هر کدام از ما می توانیم حامی یکی از این گونه ها باشیم تا کمک کنیم منقرض نشوند. مثلا خانم کتایون ریاحی حامی زاغ بور شده است. ما می توانیم روی این موضوع کار کنیم که الان زیستگاه اینها چه مشکلاتی دارد شاید ما هنرمندان بهتر بتوانیم این صدا را به گوش دیگران برسانیم.

*چطور شد که میترا حجار دغدغه امور اجرایی محیط زیست را پیدا کرد؟

حجار: از قدیم در کتاب های درسی می خواندیم که عالم بی عمل مانند زنبور عسل است یا درخت بی ثمر. این جمله همیشه در ذهنم بود و دوست داشتم خودم اینگونه نباشم. وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم ریاکاری از اموری است که مملکت ما را ویران می کند مثلا فیلمسازی که همه فیلم هایش درباره مرام و معرفت است ولی دستمزد عواملش را به درستی و صداقت نمی دهد. آنجا بود که متوجه شدم سوادی که در کتاب باشد و در زندگی روزمره به کار نیاید پشیزی ارزش ندارد. 

همه ما دوست داریم کارهای بزرگ انجام دهیم ولی شاید امکانش نباشد ولی کارهای کوچک از دست همه ما برمی آید مثلا وقتی دوش می‌گیریم یا ظرف می شوییم شیر آب را بی دلیل باز نگذاریم زیرا هم وطن ما در جای دیگر ایران تشنه است. من سهم خودم را انجام می دهم و دعا می کنم آنکه انجام نمی دهد به این آگاهی برسد. ولی از انجام سهم خودم ناامید نمی شوم.

خرم شاهی: من درباره شهادت محیط بانان یک سوال حقوقی هم از همکاران خودم هم از مسئولان قضایی کشور دارم. همه ما می دانیم که قتل عمد یک انسان در قوانین ایران مجازاتی معادل قصاص دارد و کشتن حیوان نه تنها قصاص ندارد بلکه مجازات آن به مراتب خفیف تر است. حال چه اتفاقی می افتد که یک شکار چی تصمیم می گیرد یک انسان را به قتل برساند در حالیکه می داند  مجازاتش قصاص است ولی حاضر نیست برای مجازات شکار غیرمجازاش به محکمه کشیده شود؟ اگر او به جرم شکار غیرمجاز دستگیر شود درنهایت جریمه می شود ولی اعدامش نمی کنند ولی آن شکارچی که مرتکب قتل نفس شده در صورت عدم توانایی در جلب رضایت اولیاء دم حتما قصاص می شود و اینجا فقط اولیاء دم مدعی نیستند و دادستان به نیابت از افراد جامعه ای که از این اتفاق به درد آمده است از دستگاه قضایی می خواهد که او را مجازات کند. حال باید به این سوال جواب داده شود. چرا  یک شکارچی حاضر است قاتل یک انسان باشد ولی برای شکار غیرمجاز دستگیر نشود؟

کتایون جهانگیری: من این سوال را یک سال پیش از بچه‌های یگان حفاظتی پرسیدم و برایم خیلی عجیب است که این دوستان اصرار داشتند و هنوز هم این تفکر را دارند که شکارچی از ترس شلیک می کند. من به آنها گفتم که انسان در هنگام ترس فرار می کند و اولین گزینه اش مقابله نیست. اگر فرد به بن بست برسد آخرین راه حلش مقابله است که مقابله هم سطوح مختلف دارد. چند سال پیش در همدان یک شکارچی پس از تعقیب و گریز با ماشین، از خودرو خود پیاده شده و به سمت محیط بان که هنوز داخل ماشین بود، شلیک کرد.

خرم شاهی: پس آن فرض منتفی است که در موقیعت اضطراری از خودش دفاع کرده است.

جهانگیری: چرا خود یگان حفاظت سازمان محیط زیست که باید مدافع محیطبان باشد توجیه کننده کار شکارچی است؟

* جا دارد پاسخی برای این پرسش آقای دکتر پیدا کنیم.

خرم شاهی: من جواب مفروض را به شما می گویم. بحث را با یک قیاس پیش می برم. در محیط های شهری وقتی دزد مسلح با پلیس رو به رو می شود به این راحتی به پلیس شلیک نمی کند چون هزینه این کار خیلی بالا است. او اول سعی می کند از چنگال پلیس بگریزد  اما اگر گرفتار شد پیش خود می گوید و می داند که مجازاتش زندان و شلاق و جریمه است پس تسلیم می شود و کمتر پیش می آید که آن دزد مسلح اقدام به قتل مامور قانون کند. از طرفی شکارچیان اکثرا با سواد و آگاه به قوانین هستند. پس چرا با علم به مجازات سخت برای قتل عمد باز مرتکب چنین جنایت هولناکی می شوند؟ شاید جواب این باشد که اینها می دانند که محیط بانان به شدت بی پناه هستند و چتر حمایتی روی سر این قشر نیست و خانواده آنها آنقدر ضعیف اند که نمی توانند پیگیر امور قانونی شوند. در واقع مظلومیت اینها باعث می شود که کشته شوند! امیدوارم تحلیل من اشتباه باشد.

* من فکر می کنم دلیل عقلی و منطقی اش این است که شما فرمودید ولی یک دلیل روانشناسانه هم دارد و آن این است که آدمی که به شکار موجودات زنده عادت کرده است کشتن یک انسان برایش راحت تر اتفاق می افتد.

جهانگیری: عادت نیست. کسانی به این سمت می روند که عشق به خشونت دارند.

* این هم هست.

جهانگیری: شکارچیان بهانه زیاد می آورند مثلا می گویند ما عاشق طبیعتیم، شکار یک ورزش است و از این حرف ها ولی وقتی همین شکارچیان درباره شکار کردن حرف می زنند یک برقی در چشم شان دیده می شود که عجیب است. هیجان شکار باعث بالا رفتن آدرنالین در خون می شود. به نظر من لحظه خطرناکی است لحظه ای که تنها حس غالب شدن راضی ات می کند؛ فرق نمی کند در مقابل یک حیوان بی زبان است یا یک انسان. اینجا انسان از عقلش فرمان نمی برد. این حالت در بسیاری از انسان ها به هنگام انجام اعمال خلاف و منافی عفت هم به وجود می آید.

این شرایط ربطی به جایگاه اجتماعی آن فرد شکارچی ندارد و هر فردی که شوقِ شکار در وجودش باشد ممکن است در چنین شرایطی، رفتار مشابه از خود بروز دهد. از سوی دیگر شکار جزو تفریحات ارزانِ دم دست برای تمام اقشار شده است. ما در منطقه مازندران سر یک کار سینمایی بودیم و من شاهد بودم چطور هر شب محلی ها با اسلحه می رفتند گراز می زدند و بعد هم آتشی روشن می کردند و الباقی اش را مناسب نیست بازگو کنم. خودتان می توانید حدس بزنید. بعد هم می گویند گراز به مزارع خسارت می زند!

حجار: من می خواهم این مساله را به مساله قطع درختان تعمیم دهم چون آن قاچاقچی که جنگلبان را کشته می دانسته او حتی تفنگ هم ندارد. محیط بان را می گویند در درگیری کشته شد ولی آن جنگل بان را چرا به آن وضع فجیع کشتید؟ پس بدانیم گرفتن جان موجودات حتی درختان در انسان قساوت قلب ایجاد می کند.

* مایی که اینجا نشسته ایم پیش فرضمان این است که حالمان بهتر از آنهایی است که از ریختن خون لذت می برد و همین ما که فکر می کنیم آگاهی بیشتری نسبت به این مسایل داریم نسبت به آن شکارچی هم مسئولیم چون او را دچار ناهنجاری ها و جهلی می‌دانیم که حتی خودش هم از آن بی اطلاع است. غالبا بخش زیادی از توجه و محبت جامعه خرج قربانیانِ شکارچیان می شود در حالی که این شکارچیان هم قربانی مشکلات دیگری هستند و نباید از آنها غافل شد.

جهانگیری: تمایل به خشونت ریشه های مختلفی دارد هم تربیتی، هم روانی و هم آموزشی البته عوامل ژنتیک هم مطرح است. مهم آن است که از همه سو با آن مقابله شود. همه از فرهنگسازی حرف می زنند که البته نیاز است و باید از مشاوره های خانوادگی، کنترل شیوه های آموزش در مدارس ، کنترل و انجام تست های روانشناسی چه در کودکان و چه در بزرگسالان بهره برد ولی فرهنگسازی به معنای آزادی دسترسی به عوامل و ابزار خشونت نیست. در حال حاضر یکی از مشکلات عمده ما، آزادی در تصاحب و حمل سلاح است حتی با عنوان اسلحه شکاری و نه نظامی چون هر دو در عمل یک کار را انجام می دهند یعنی کشتن. 

* مگر الان خیلی راحت می خرند؟

خرم شاهی: بله راحت است.

جهانگیری: متاسفانه تملک اسلحه شکاری در هر سه نوع بسیار راحت است. تازه تفنگ بادی مثل یک اسباب بازی خرید و فروش می شود که بچه ها برای زدن پرنده ها و گربه از آن استفاده می کنند که به همین خاطر آمار صدمات بالا است.

حجار: بهتر است اینجا خیلی درباره آن صحبت نکنیم که مبادا خودش انگیزه ای برای خرید و استفاده از اسلحه شود.

خرم شاهی: داشتن و حمل سلاح جنگی که قانونش فرق دارد ولی درباره سلاح شکاری قوانین سختی وجود ندارد ولی من هم با خانم حجار موافقم که در شرایط فعلی بهتر است با گفتن این شرایط، استفاده کنندگان از اسلحه را بیشتر نکنیم. بسیاری  از قتل های خانوادگی هم  به همین دلیل است که امکان داشتن سه اسلحه طبق قانون برای خیلی از افراد فراهم است.

ما در کشوری با مساحت بالای زیست بوم، تنها ۲۷۰۰ محیط بان داشتیم که سه نفر هم کشته شدند. این تعداد بسیار قلیل است و از طرف دیگر هر کسی وارد این شغل نمی شود پس ما نیاز داریم با ایجاد چتر حمایتی ارزش وجودی اینها را خیلی بالا ببریم. اول کاری که باید انجام شود  این است که شغل اینها باید جزو مشاغل سخت و زیان آور قرار گیرد  و در این مشاغل هم باید قائل به یک طبقه بندی شویم و در این طبقه بندی شغل آنها در بالاترین رتبه ها قرار گیرد. دوم اینکه باید یک قانون فرادستی مخصوص این افراد مبنی بر تشدید مجازات هر گونه تعرض به محیط بان داشته باشیم یعنی برخورد شدید قانونی، صرف کشتن محیط بانان نباشد که بگوییم اینها به قتل رسیده اند و حالا اگر دستگیر شوند قصاص می شوند بلکه هر گونه تعرض به محیط‌بانان و جنگل بانان بیشترین مجازات را داشته باشد. همچنین باید حمایت از خانواده آنها هم در نظر گرفته شود. الان این محیط بانی که در اثر تیراندازی دچار مشکل در ناحیه پا شده و احتمالا دیگر توان کار سابق را نخواهد داشت تحت چه حمایت ویژه ای قرار گرفته است؟ آیا خانواده او غیر از بیماری سرپرست خود دغدغه دیگری ندارند؟ او اگر دیگر نتواند محیط بان باشد چه کار می کند؟

باید مبنا را بر این بگذاریم که شغل آنها به گونه ای است که در معرض خطر جدی و همیشگی هستند نه خطر احتمالی. پس نیاز است نگاه متفاوت و ویژه ای به اینها و خانواده شان بشود. اینها تامین کننده معاش خانواده هستند پس پوشش شغلی، بیمه ای و جبران خسارت هایی که به آنها می رسد، درنظر گرفتن شغل آنها در بالاترین رتبه مشاغل سخت و تشدید قانون مجازات معترضان به محیط بانان باید در دستور کار قرار گیرد.

جهانگیری: سه چهار سال پیش قرار بر این بود که هیچ کس اجازه حمل اسلحه نداشته باشد مگر اینکه پروانه شکار گرفته باشد که اگر این قانون اجرایی می شد شاید الان محیطبانانِ شهید ما، زنده در کنار خانواده های شان بودند.

حجار: در همین رابطه اگر فرد در محدوده منطقه مسکونی هم نباشد باز هم محیط بان نمیتواند اسلحه او را ضبط کند. آنها با خود چه فکر کرده اند؛ آن فرد با اسلحه خود نیامده که ستاره ها را تماشا کند و اسلحه او حکم تلسکوپ را که ندارد یا عصایش که نیست. او برای شکار آمده است.

جهانگیری: قبلا هم گفتم متاسفانه حمل سلاح شکاری جرم نیست پس محیط بان باید صبر کند تا فرد، شکارش را انجام دهد تا بتواند او را دستگیر کند یعنی به قولی پس از وقوع جرم. به یاد دارم یکی از محیط بانان برایم تعریف کرد: که شکارچی را دیده، منتظر مانده تا قوچ را شکار کند و بعد از بریدن سر حیوان، رفته و دستگیرش کرده است. بروید آمار پستانداران باقیمانده در کل کشور را که به عنوان شکار از آنها نام می برند، در آورید و ببینید چند رأس مانده که اینطور به جان شان افتاده اند و این همه اسلحه و سهمیه فشنگ برای چه به فروش می رود.

حجار: جالب است بگویم سیستمی که شکارچیان برای شکار دارند حیرت انگیز است. شما نمی دانید آنها با چه سرعتی سر حیوان را قطع، پوست آن را از تنش جدا و تکه های گوشت‌اش را در کوله پشتی خود جاسازی می‌کنند. یعنی این شکارچیان به اندازه‌ای تسلط دارند که در عرض یک ربع همه این کارها را انجام می‌دهند. پس در واقع محیط بان هم تنها باید در عرض یک ربع، آن شکارچیان را دستگیر کند.

خرم شاهی: بله. یعنی محیط بان باید در آن محیط وسیع، بدون تجهیزات و امکانات، شکارچی را با چنین وضعی دستگیر کند.

جهانگیری: از کسانی که مدعی هستند امکانات استاندارد در اختیار محیط بان ها قرار دارد، یک خواهش دارم، لطفا بروند و مدتی جای این افراد کار کنند یا آن نماینده هایی که حاضر نشدند بودجه سازمان حفاظت محیط زیست و تعداد محیط بان ها بالا رود فقط یک هفته کفش و لباس محیط بانی بپوشند و بروند گشت زنی بعد رأی بدهند. در مقابل محیط بان، شکارچی قرار دارد که گاه حتی قیمت اسلحه و ماشینش کل زندگی محیط بان که هیچ شاید کل زندگی دو یا سه محیط بان باشد. سوال اینجاست که چرا مجلس اجازه تخصیص و افزایش بودجه را برای سازمان محیط زیست نمی‌دهد؟ چرا نمی گذارد این سازمان درآمدزایی داشته باشد؟ و چرا اجازه افزایش تعداد محیط بانان را نمی‌دهد؟ و سوال اساسی تر اینکه  چرا مجلس همیشه در مقابل سازمان حفاظت از محیط زیست و سازمان گردشگری یک «نه» گنده می‌گذارد؟ در حالی که این دو سازمان بهترین قابلیت برای جذب توریست و درآمدزایی با حفظ منافع ملی را دراختیار دارند.

حجار: جالب اینجاست که در حال حاضر همه کشورها، از این دو عامل، درآمدزایی میکنند.

جهانگیری: نکته دیگر این است که به محض اعلام مکانی به عنوان مکان گردشگری، بلافاصه برج سازی، هتل سازی و تخریب محیط زیست و آثار تاریخی در آنجا آغاز می‌شود و پای دلالان و پیمانکاران بی هنر باز می شود. به همین ترتیب، دیگر چیزی برای جذب گردشگر باقی نمی‌ گذارند. مثل همان اتفاقی که در کلاردشت ، سرعین و بسیاری مناطق بی نظیرمان افتاده است.

حجار: بله در چنین مواردی است که توسعه غلط رخ می‌دهد و دقیقا همان اتفاقی است که برای آشوراده پیش آمده است. به یاد دارم در آشوراده هم گفتند ظرفیتی برای پذیرش گردشگران اکوتوریسم وجود دارد و سپس دستور ساخت یک زمین گلف را دادند! اما به راستی با این ساخت و سازها دیگر چه چیزی از آن منطقه باقی می ماند؟ در واقع گردشگرانی که برای دیدن آشوراده می‌آیند، می‌خواهند یک زیست بوم دست نخورده، بکر و طبیعی ببینند و اگر می خواستند شاهد یک ریزورت پنج ستاره باشند طبیعتا به جاهای دیگر دنیا می رفتند و لزومی نداشت به ایران بیایند. ما باید سعی کنیم آن زیست بوم‌های طبیعی و بکرمان را حفط کنیم، اما متاسفانه این اتفاق نمی افتد. برای مثال هنگامی که من به بکرترین مناطق ایران هم سفر کردم دیدم یک بنر زده‌اند و از مردم خواسته‌اند با رفتن به آنجا یک  هتل ۵ ستاره بسازند. در حالی که در  تمام اطراف آن مناطق آثار باستانی وجود دارد. مشابه همین اتفاق در قشم رخ داده است. اگر در آن مناطق، هتلی ساخته شود و جمعیت زیادی به آنجا بروند، دیگر چیزی از آنجا باقی می‌ماند؟ متاسفانه ملت ما هم  نشان داده‌اند که از نظر فرهنگ رفتار گردشگری در سطح خوبی قرار ندارند زیرا هرکجا که می‌روند، در ابتدای ورود خود آنجا را به زباله‌ مزین و آن منطقه را به راحتی تخریب می‌کنند. جالب است بگویم بخشی از ایرانیان خارج از کشور هم همینطور رفتار می کنند و من در پاریس و در مواجهه با روز سیزده به در همین رفتار را از آنها دیده ام.

ادامه دارد...

کد خبر 3715015

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • حمیده ۲۱:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۳۰
      0 0
      عاملان قتل هر چند در ظاهر شکارچی مطرح میشوند ولی ممکن است درگیری امنیتی و یا معاندان و اشرار و داعشی باشند که انرا صریح اعلام نمیکنند.
    • مسعود ۲۲:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۳۱
      0 0
      متاسفم برای این همه کوته فکری