به مناسبت ۳ شهریور سالروز اشغال ایران توسط متفقین و فرار رضاخان؛

دیکتاتورها جایگاه مردمی ندارند/ نتیجه خوشبینی به غرب جز ذلت نیست

دیکتاتورها جایگاه مردمی ندارند/ نتیجه خوشبینی به غرب جز ذلت نیست

جایگاهی که اسلام برای رهبر جامعه اسلامی مطرح کرده یک جایگاه مقتدر است نه دیکتاتور. دیکتاتورها جایگاه مردمی ندارند و برای بقای قدرت خود به زر، زور و تزویر محتاج‌اند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: همراه با وقوع جنگ جهانی دوم ایران ابتدا برای دور ماندن از ناامنی و کشیده شدن جنگ به داخل کشور اعلام بی‌طرفی کرد.[۱] ولی در ادامه رضا پهلوی که محو پیروزی‌های متحدین شده بود، رابطه خود با آلمان‌ها و ژاپن را گسترش داد. این پیروزی‌ها برای متحدین ادامه‌دار نبود و حاصل آن از بین رفتن اعتماد انگلیس به رضاخان بود. هر چند که پس از شکست‌های متحدین ایران اعلام بی‌طرفی کرد و شاه برای جلب اعتماد انگلیس نخست وزیر (متین دفتری) را عزل کرد، راه‌ها و امنیت آن را در اختیار متفقین قرار داد و برای ارسال سلاح به شوروی تمام اقدامات لازم را انجام داد، ولی اینها کارساز نشد و با توجه به نیاز انگلیس به نفت ایران و نیاز شوروی به رسیدن کمک‌های متفقین به خاک کشورش از طریق ایران و با چراغ سبز آمریکا، متفقین به نقض آشکار بی‌طرفی ایران پرداخته، مزد خدمت‌های ایران به متفقین را با یورش دادند و خاک کشورمان را در تاریخ ۳ شهریور ۱۳۲۰ مورد هجوم قرار دادند.

شمال، شمال غرب، غرب و جنوب ایران مورد یورش زمینی و هوایی قرار گرفت. به دنبال آن نخست وزیر وقت (فروغی) مقاومت را کنار گذاشت و با خوشبینی به مذاکره رو به رایزنی با اشغالگران  آورد. تمامی سربازان را از پادگان‌ها مرخص کردند، که این به معنای انحلال ارتش بود. رضاخان که از این تصمیم ناخوشایند شد، احمد نخجوان و علی ریاضی را به کاخ سعدآباد احضار کرد. آنها را خائن خواند و بعد از ضرب و جرح آنها، دستور محاکمه در دادگاه زمان جنگ آنها را صادر کرد.

ایران اشغال شده بود. عدم مقاومت ایران در مقابل متجاوزان، خوشبینی به مذاکرات سیاسی، بی‌کفایتی نظامی و سیاسی و دیگر دلایل سبب به خاک و خون کشیده شدن ایران گشته بود. در این بین تلگرافی از بریتانیا به ایران و شخص اول مملکت ارسال شد: «ممکن است اعلی‌حضرت لطفاً از سلطنت کناره‌گیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راه حل دیگری وجود دارد.»

در یک پیام کاملاً محترمانه! با یک دخالت آشکار! دستور اخراج پهلوی اول از هزاران کیلومتر آن طرف تر صادر شده بود و رضا خان حتی اجازه فکر کردن به راهکاری دیگر را نداشت. چون اینگونه دیکته کرده بودند: مبادا اعلی‌ حضرت تصور کنند که راه حل دیگری وجود دارد! حال این پرسش مطرح است: آیا اعلی‌حضرتی که اجازه‌اش دست دیگری است و کسی که به پشتوانه بیگانگان به تاج و تخت می‌رسد، اصلاً اعلی‌حضرت است؟

درس اول: اختیار و انتخاب

آری تاریخ مصرف یک دست نشانده تمام شده بود و نوبت ورود بازیچه و بازیگر دیگری رسیده بود. در این میان خواست و سرنوشت مردم نیز بی‌ارزش‌ترین مورد بود. سال‌ها کاغذهای بیگانه سرنوشت تمام مردم این سرزمین را تعیین می‌کردند، چه اعلی‌حضرت چه رعیت و چه ذلتی بالاتر از این برای یک ملت! قرآن کریم برای جلوگیری از این ذلّت و حقارت به ما دستور داده جلوی هرگونه سلطه بیگانگان بر خود را بگیریم و به ما هشدار داده که نتیجه خوشبینی به آنان چیزی جز ذلت نیست: «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ [هود / ۱۱۳] و به کسانی که ستم کرده‏ اند متمایل مشوید که آتش به شما می ‏رسد و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد. در این آیه شریفه آتش را نتیجه تمایل به دشمنان ذکر کرده، آتشی که در قالب بمب‌ها و گلوله‌ها از همین دنیا آغاز می‌شود. این ما هستیم که باید انتخاب کنیم. اختیار با ماست.

درس دوم: اقتدار واقعی

جایگاهی که اسلام برای رهبر جامعه اسلامی مطرح کرده یک جایگاه مقتدر است نه دیکتاتور. دیکتاتورها جایگاه مردمی ندارند و برای بقای قدرت خود به زر، زور و تزویر محتاج‌اند. در مقابل رهبر در نظام اسلامی فردی مقتدر است. اقتداری که به مسلمانان روحیه می‌دهد. این اقتدار بسیار برای مردم دلچسب بوده و سبب جانفشانی برای چنین رهبرانی می‌شود. قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص) سفارش کرده که برای جلوگیری از خود رأی شدن و دیکتاتوری، با صاحب نظران مشورت کند و هنگامی که تصمیم گرفت مقتدرانه و تنها با توکل بر خدا عمل کنند. «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ [آل عمران/ ۱۵۹] و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل‏ کنندگان را دوست می دارد. در قاموس اقتدار اسلامی فرار کردن هیچ جایگاهی ندارد و تنها گزینه‌ای که روی میز هیچ جایگاهی ندارد؛ فرار است. تا جایی که فرار بر اثر هجوم دشمن یکی از گناهان کبیره شمرده شده و خداوند در قرآن وعده عذاب به آن داده است.

کد خبر 3750983

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha