۲۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷

یادداشت؛

آیات قرآن کریم به تنهایی می‌تواند حقانیت تشیع را اثبات کند

آیات قرآن کریم به تنهایی می‌تواند حقانیت تشیع را اثبات کند

چه کسی جز خدا می‌تواند مسیر هدایت را به مردم نمایان کند. بنابراین از آیات قرآن کریم به تنهایی می‌توان حقانیت تشیع را اثبات کرد. حقانیتی که برگرفته از مقام و منصب الهی امامت است

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: در آیاتی از قرآن کریم بر ضرورت انتخاب امام از جانب خداوند اشاره شده است، چه کسی جز خدا می‌تواند مسیر هدایت را به مردم نمایان کند. بنابراین از آیات قرآن کریم به تنهایی می‌توان حقانیت تشیع را اثبات کرد. حقانیتی که برگرفته از مقام و منصب الهی امامت است.

شیعیان پس از پیامبر اکرم(ص) اعتقاد دارند که بلافاصله امامت ادامه دهنده راه نبوت است. امامتی که بر اساس لغت نقش پیشوایی و رهبری دارد و در اصطلاح به معنای رهبری همه جانبه و عمومی امور دنیا و آخرت تمام انسان‌ها است. از دیدگاه اعتقادات شیعی امامت ادامه نبوت و مقامی الهی است که تمام وظایف انبیاء به جز دریافت و ابلاغ وحی بر عهده آنها است. در این یادداشت به بررسی امامت در قرآن و اثبات حقانیت تشیع براساس آیات وحی می‌پردازیم.

قرآن و امامت

در قرآن کریم لفظ امام به معنای الگو، پیشوا و رهبر آمده است. این موارد به دوازده آیه می‌رسد که موارد استعمال امام در این آیات گوناگون است؛ یعنی هشت مورد منظور از امام، انسان؛ دو مورد منظور کتاب، یک مورد لوح محفوظ و یک مورد قرآن است. در یک آیه نیز منظور از امام صراط است. برای روشن شدن جایگاه امام در قرآن آیات مربوط به بحث امامت در ادامه می‌آید.

امامت و دعای حضرت ابراهیم (ع)

حضرت ابراهیم پس از پشت سر گذاشتن امتحانات سخت یا به تعبیر قرآن «بلاء مبین» از طرف خداوند به مقام امامت دست یافت. وی که ارزشمندی این مقام را درک کرده بود، از خداوند استدعا کرد که در ذریه‌اش این مقام باقی باشد و خداوند در پاسخ به دعای حضرت ابراهیم (ع) از اختصاصی بودن این مقام سخن گفت. این جریان در سوره بقره به این صورت بیان شده است: وَ إِذِ ابْتَلیَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنیّ‌ِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتیِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ [بقره/۱۲۴] به خاطر آورید هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم! » ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقام‌اند.)»

این آیه علاوه بر بیان ارزشمندی مقام امامت، پرده از انتصابی بودن این مقام آن هم از طرف خداوند بر می‌دارد.

امامت انتصابی الهی

در آیه‌ای دیگر خداوند ضمن بیان دوباره انتصاب افراد خاص برای مقام امامت، به نقش‌ها و وظایف فرد امام نیز پرداخته و فرموده است: وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَوةِ وَ کاَنُواْ لَنَا عَابِدِینَ [انبیاء/۷۳] و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت می‌کردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می‌کردند.

و در سوره سجده نیز بیان داشته است: وَ جَعَلْنَا مِنهُم أَئمَّةً یهدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرواْ وَ کَانُواْ بِایَاتِنَا یُوقِنُونَ [سجده/۲۴] و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می‌کردند، چون شکیبایی کردند، و به آیات ما یقین داشتند.

در تمام این آیات الهی بودن انتصاب افراد برای منصب امامت مورد اشاره قرار گرفته است.

هدایت برای تمام بشریت

در آیه‌ای از قرآن کریم، خداوند پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را مورد خطاب قرار داده و ضمن بیان وظیفه اصلی نبی مکرم اسلام به اصل هدایت همگانی پرداختند: إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ  [رعد/۷] (ای پیامبر) تو فقط هشداردهنده‌ هستی و برای هر قومی رهبری است.

این آیه قرآن خبر از نهایی نبودن فعالیت انبیاء داده و ادامه راه آنها را به وسیله هادیان امت گوش‌زد می‌کند. به علاوه آنکه وقتی خداوند بیان کرده که برای هر قوم رهبری است؛ یعنی اولاً خود خداوند برای هر قوم رهبر انتخاب کرده و سپس این خبر را به پیامبرش ارسال کرده است. حال جای این سؤال باقی است که این رهبر الهی از چه کانالی باید به مردم معرفی شود؟ اصلاً لازم هست که به مردم معرفی شود یا مردم خودشان باید بگردند و رهبر الهی را پیدا کنند؟

جواب با استفاده از عقل به راحتی با چند جمله کوتاه بدست می‌آید:

وقتی خداوند رهبر الهی را برای هدایت می‌فرستد یعنی بشریت گمراه است و نیازمند هدایت؛ چگونه از یک فرد گمراه می‌توان خواست که خودش مربی و الگوی هدایتش را پیدا کند! نتیجه آنکه امامت مقامی است الهی که خداوند برای هدایت آنها را برگزیده است و خودش نیز باید به مردم آنها را معرفی کند. حال با چه کانالی باید این معرفی صورت گیرد؟ از کانال نبوت. یعنی به وسیله وحی خداوند پیامبر را از جانشین خود باخبر سازد و او هم این مسئله را به عموم مردم ابلاغ سازد.

مهمترین مسئله در تبلیغ پیامبر

در قرآن آیات ویژه را با نام‌هایی خاص نامگذاری کرده‌اند، مثل آیت الکرسی، آیه مودت و ... یکی از این آیات ویژه آیه تبلیغ است: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ [مائده/ ۶۷] ای پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده‌ ای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد آری خدا گروه کافران را هدایت نمی ‌کند.

در این آیه خداوند به پیامبر اکرم (ص) دستور داده تا مهمترین مسئله را ابلاغ کند و در ادامه فرموده اگر این مسئله مهم توسط تو بیان نشود، تمام کار و تلاش تو به هدر رفته و دیگر تبلیغ‌هایت، نیست می‌شود. نکته دیگری که از نوع بیان و سیاق آیه فهمیده می‌شود این است که آیه باید از آخرین مطالب وحی به پیامبر و در آخرین ماه‌ها و روزهای عمر شریف پیامبر اکرم (ص) باشد؛ چرا که آیه شریفه کل تبلیغ پیامبر را منوط به ابلاغ این مسئله دانسته و باید این مطلب مهم از نهایی‌ترین مطلب‌ها باشد. حال سؤال اینجاست که این مسئله مهم کدام است؟ چه مسئله‌ای می‌تواند به این اندازه مهم و ضروری باشد که اگر انجام نپذیرد تمام رسالت پیامبر بر باد می‌رود.

مطمئناً این مسئله مهم و حیاتی باید از اصول دین باشد و نه احکام و فروع آن، زیرا این اصول و پایه‌ها هستند که اگر خللی در آن وارد آید تمام بنا دچار تزلزل و در نهایت نابود می‌شود. مطمئناً تمام حق‌جویان و جستجوگران حقیقت می‌دانند که این مسئله حیاتی نمی‌تواند توحید یا اصل نبوت و یا اعتقاد به معاد و عدل باشد چون این مطالب بارها بیان شده بود و مورد قبول همه مسلمانان قرار گرفته بود و حتی سوره‌هایی به آن نام‌ها نازل شده بود.

با چیدن شواهد و قرائن و تنها با تکیه بر این آیه شریفه و توجه به اهمیت مسئله تنها می‌توان یک نتیجه گرفت و آن هم معلوم شدن جانشینی پیامبر توسط خدا و دستور الهی مبنی بر بیان و ابلاغ عمومی این جانشین به مردم.

کلام آخر

با اندک توجه به شواهد و قرائن قرآنی می‌فهمیم که اولا برای هر قومی یک هدایتگر الهی در نظر گرفته شده و توسط پیامبران جانشینان نیز معرفی می‌شدند. پیامبر اکرم (ص) نیز مأمور به اعلام عمومی جانشین خویش شد. در کل تاریخ تنها کسی که ادعا کرده جانشین بلافصل پیامبر است و انتصابی الهی دارد و از طریق مجامع مردمی چون سقیفه انتخاب نشده است؛ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) است نه دیگران. و تنها مذهبی که بر این اعتقاد شکل گرفته مذهب تشیع است.

کد خبر 3772464

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • یا علی مدد ۱۳:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۱
      1 0
      بسیار عالی بود. واقعا اثبات قرآنی تشیع چیزی است که هر فرد بدون تعصب در مقابل آن باید تسلیم باشد. ممنون
    • نسیم ۱۵:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۵
      1 0
      خیلی خوب بود .