۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۳:۳۶

بیژن عبدالکریمی در نشست بیم ها و امیدها:

نهیلیسم در این روزگار عمیق تراز گذشته شده است/به خطرافتادن فرهنگ

نهیلیسم در این روزگار عمیق تراز گذشته شده است/به خطرافتادن فرهنگ

بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد گفت: انسان روزگار ما آنچنان اسیر زندگی روزمره شده است که حتی فقدان آزادی را احساس نمی کند.

به گزارش خبرنگار مهر، بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد در نشست روز جهانی فلسفه با عنوان «بیم ها و امیدها» که به همت دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشکده علامه برگزار شد، گفت:در یک چشم انداز جهانی و یک نگاه کلی معتقدم بشر دو تجربه بنیادین را پشت سر گذاشته است؛ تجربه بنیادین اول را می توانیم عالم سنت بگوئیم بود که روشنایی های عظیمی برای بشر ظهور کرد. روشنایی هایی که به این جهان معنا و عظمت بخشید. و بشر توانست با انها تمدن هایی را بیافریند. اما این روشناسی به تئولوژیسم و پاپیسم در قرون وسطی منجر شد که نتیجه آن رنسانس و ظهور مدرنیته و بشر غربی به اومانیسم و ..روشنایی های بسیار دست پیدا کرد. لیکن روشنایی اصیل و راستینی نادیده گرفته شد و همین امر سبب شد که همه روشنای های آن عصر به تاریکی بگراید و  نهیلیسم و بی معنایی متیجه این دومین تجربه  بود.

وی افزود: تجربه بنیادین دیگر عصر روشنگری و اتفاقات بعد از آن بود که نیست گرایی تجربه دوم آن در جهان غرب بود. در عصر کنونی همه پایگاه های متافیزیک تئولوژیک از بین رفته است و تکیه قابل اتکایی برای بشر غرب و تبع او همه جهانیان باقی نمانده است. به این چشم انداز شاید برخی از دل نگرانی خودم را چنین بتوانم خلاصه کنم.

عبدالکریمی افزود: اما بیم های من در دو قسمت می توان از آنها یاد کرد. بی متافیزیکی شدن جهان وفقدان امنیت انتولوژیک؛ در دوران ما همه نظام های ارزشی، تئولوژیک شده اند و بستر نظام اندیشگی اش از بین رفته است. در توضیح دومین بیم هم اینکه بشر کنونی بی مأوا و بی خانمان شده است. در موج سوم نهیلیسم با پیشرفت تکنولوژی با این موج مواجه هستیم که در هیچ دوره ای شاهد آن نبودیم و ریشه ای تر و بنیادی تر از قبل است. انسان روزگار ما آنچنان اسیر زندگی روزمره شده است که حتی فقدان آزادی را احساس نمی کند به این ترتیب همه جهانیان به قلمرو نوعی بی تفاوتی پا گذاشته اند و نهیلیسم خود را به صورت بی تفاوتی با هر چیزی که اصیل است نمایان می کنند.

وی همچنین ادامه داد: در عصر ما خود فرهنگ به خطر افتاده است و ما با خرده فرهنگ ها مواجه نیستیم. در همه جهان، جان فرهنگ به جسم فرهنگ تبدیل شده است. من در اینجا با بودریار کاملا موافقم که بعد از مدرنیسم با موج سوم نهیلیسم مواجهه ایم. نهیلیسم در این روزگار عمیق تر از گذشته شده است. امروز ما حتی فرصت نداریم تا به وجود معنا یا عدم معنا بیاندیشیم. حقیقت این است که امروزه دیگر مسئله نهیلیسم هم مطرح نیست. انسان روزگار ما با هزاران رشته ظریف و نامرئی آنچنان اسیر شرایط زندگی روزمره شده که حتی فقدان آزادی را درک نمی کند. حتی بدتر از آن این وضعیت به نحوی است که گویی خشنوداست و احساس می کند که بشر در هیچ دوره ای با آزادی مواجه نشده است.

فرهنگ به معنای تلاش برای گذشتن از خویش در روزگار ما دیده نمی شود و به صورت یک چیز لوکس تبدیل شده است. درروزگار ما جان فرهنگ به جسم تمدن تبدیل شده است. درروزگار ما نه علاقه ای به تفکر وجود دارد و نه مجالی برای آن هست. بهره برداری از مصرف و تکنولوژی جایگزین فرهنگ شده است. در واقع امروز ما با خطر مرگ انسان روبرو هستیم. ما امروز با خطر مرگ انسان روبرویم. در عصر امروز ما با خطری مواجه ایم که نیچه از ان به آخرین انسان یاد کرد. ما با انسانی مواجه ایم که حاضر نیست خودش را به خطر بیاندازد. چرا که اساسا به چیزی باور ندارد.و به تعبیر نیچه اخلاق رمه گان غلبه پیدا کرده است.

عبدالکریمی گفت: روزگار ما را می توان روزگار پایان رسیدن یک آغاز و آغاز یک پایان نامید. منظورم این است که روح سنت تاریخی ما در چند دهه اخیر به پایان رسیده است. یعنی ماوا کردن در امر تعیین ناپذیر، اما در طول تاریخ ما به تدریج امر تعین ناپذیر در قالب نظام های تئولوژیک به اموری تعین پذیر تبدیل شده است. و نظام های تئولوژیک تاریخی با صورتی مقدس مابانه لیک خود به معنای دیگری از نیهلیسم هستند که جهان ما را تحت سیطره درآورده اند. نسل های جدید در واکنش به این وضعیت با شور و شق خود را آغازگران راهی جدید می انگارند.

وی در ادامه گفت: ما در وضعیتی زندگی می کنیم که تمامی بت های قبیله من در کنار دیگران بتان دیگر جوامع شکسته اند و امروز قبیله من همه توتم هایش را از دست داده است. وزندگی یک قبیله بی هیچ توتمی به ویژه برای توده های تربیت ناشده می تواند بسیار خطرناک و نگران کننده باشد. اما دقیقا همان چیزی که برای بسیار می تواند نگران کننده باشد می تواند نقطه راستین برای امید باشد. من همه جوانان و دانشجویان دیارم را دعوت می کنم که درکنار فروپاشی همه بتان و توتم های قبیله ای به جشن و سرور بپردازند. فروپاشی همه توتم های قبیله ای می تواند نوید بخش ظهور امر نامتعین باشد. این امر نامتعین به نظرم یگانه امید راستینی است که در فراسوی تمام نظام های ایدئولوژیک و تئولوژیک می تواند ماوایی برای انسان باشد . ما در جهان بی معنا زندگی می کنیم اما به یاد داشته باشیم که معنای جهان موجودی از موجودات جهان نیست.

عبالکریمی در پایان افزود: معنای زندگی حادثه ای از خود زندگی نیست. در ذات تفکر حقیقی نامتعین خود را می تواند نشان بدهد. این حقیقت نا متعین یگانه امید راستین بشر می تواند قرار بگیرد. من امیدوارم صاعقه ای از امر نامتعین نسل جوان را در دیار من موردد اصابت قرار بدهد. این صاعقه می تواند جنونی را در جان ها بربیانگیزد که من به این صاعقه امیدوارم. صاعقه امر نامتعین امری است که نه مورد فهم اندیشه های تئولوژیک و ایدئولوژیک قرار می گیرد و نه با متولوژیسم و ... دوران جدید می توان به فهم آن نائل آمد. جنون حاصل از امر نامتعین یگانه امری است که می تواند پشتوانه ظهور عقلانیتی قرار بگیرد که افقی را برای رهایی ما از بیم ها و ناامیدهای اجتماعی باز بکند.

کد خبر 3831544

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha