رمان «درخت هالووین» نوشته ری بردبری با ترجمه مهدی بنواری توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «درخت هالووین» نوشته ری بردبری به‌تازگی با ترجمه مهدی بنواری توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کلاسیک‌های خواندنی» است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

ری بردبری نویسنده این‌کتاب متولد سال ۱۹۲۰ و درگذشته به سال ۲۰۱۲ است که بیشتر به خاطر کتاب معروفش «فارنهایت ۴۵۱» شناخته می‌شود. رمان مذکور اثری علمی‌تخیلی است که فضایی آخرالزمانی دارد و در مکانی جریان دارد که تمام کتب نوشته شده در دمای ۴۵۱ فارنهایت می‌سوزند. بیشتر نوشته‌های بردبری در گونه ادبیات گمانه‌زن جا دارند و در حوزه ژانرهای وحشت، فانتزی و علمی‌تخیلی قرار می‌گیرند.

رمان «درخت هالووین» برای اولین‌بار سال ۱۹۷۲ منتشر شد و رمانی فانتزی-وحشت را در بر می‌گرفت که با تصویرگری‌های خوزف موگناینی همراه شده بود. هالووین مراسمی سالیانه است که ریش در مسیحیت دارد. این‌مراسم همزمان با شب سی‌ویکم اکتبر در بسیاری از کشورهای دنیا برگزار می‌شود تا یاد درگذشتگان، قدیسین و شهدا گرامی داشته شود. اما این‌گمان هم وجود دارد که بسیاری از مناسک و رسوم شب هالووین ریشه در آیین‌های پیش از مسیحیت و پگانی داشته باشد. این‌مراسم امروزه وجهه مذهبی خود را از دست داده و تبدیل به یک کارناوال وحشت_کمدی شده است.

هالووین در تقابل با روز کریسمس قرار دارد؛ در روز کریسمس قرار است بچه‌ها از بابانوئل هدیه بگیرند اما در هالووین قرار است دراکولا دنبال‌شان کند! داستان «درخت هالووین» درباره ۸ پسر است که قرار گذاشته‌اند شب هالووین برای گرفتن شکلات از خانه بیرون بروند ولی متوجه می‌شوند یکی از دوستان‌شان گم شده است. آن‌ها به کمک شخصیتی مرموز به سفر در زمان و مکان می‌روند تا دوست گمشده را پیدا کنند...

رمان «درخت هالووین» در ۱۹ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

در غرب، خورشیدْ محتضر در حجاب اختناق ابرها، در افق غرق می‌شد. صدای موندشراود یزله‌ای بود که می‌گفت: «اوناهاش بچه‌ها! قلب، روح و جسم هالووین. خورشید! نگاه کنید اوزیرس رو دوباره دارن می‌کشن. میترا، آتش فارس، داره غرق می‌شه. آپولو فوئبوس تمام نور یونان سقوط می‌کنه. خورشید و شعله، پسرا. نگاه کنید و چشم‌هاتون رو به هم بزنید. دوربین بلوری رو بچرخونید. سرشو برگردونید به سمت ساحل مدیترانه،‌ چندهزار کیلومتر اون‌ورتر. جزایر یونان رو می‌بینید؟»

جرج اسمیتِ سر و ساده که رخت پرآرایه‌ روحی رنگ‌پریده به تن کرده بود درآمد که: «آره. شهرهای بزرگ و کوچیک، خیابون‌ها و خونه‌ها. مردم می‌پرن روی ایوان‌ها که غذا بیارن!»

موندشراود با رضایت گفت: «آره. جشنواره مردگان: جشن کوزه‌ها. مرحمت _یا _ شیطنت به سبک قدیم. ولی شیطنتش از سمت مرده‌ها بود... اگر به‌شون غذا نمی‌رسید. بنابراین مرحمتی‌ها رو مرتب روی لبه پنجره و ایوان می‌چیدند!»

در دوردست‌ها، در گرگ و میشی دلپذیر،‌ بوی گوشت پخته به هوا می‌رفت، ظرف‌ها را برای ارواحی پر می‌کردند که در سرتاسر سرزمین زندگان هردود می‌کشیدند. زنان و کودکان خانوارهای یونانی می‌آمدند و می‌رفتند و مقادیر زیادی ماکولات لذید و پرادویه را می‌آوردند.

سپس در تمام پهنه جزایر یونان، درها را بستند. صدای بستن این‌همه در میان باد ظلمانی پیچید.

این‌کتاب با ۲۲۴ صفحه مصور، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.