۱۹ فروردین ۱۳۹۱، ۱۰:۰۱

مرور یک مجموعه داستان/

گردهمایی طرح‌های نویسندگان بزرگ جهان در یک کتاب

گردهمایی طرح‌های نویسندگان بزرگ جهان در یک کتاب

مجموعه داستان «ملاقات با انریکه لین‌» حاوی داستان‌هایی از نویسندگان مطرح جهان است که این داستان‌ها بیشتر به طرح‌واره‌هایی می‌مانند که قابلیت خوبی برای بسط و تبدیل شدن به رمان و داستان بلند دارند.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: «ملاقات با انریکه لین» عنوان یکی از داستان‌های کوتاه روبرتو بولانیو با نام کامل روبرتو بولانیو آبالوش نویسنده و شاعر شیلیایی است. بولانیو متولد 1953 و متوفی سال 2003 است. این عنوان علاوه بر این که نام یکی از داستان‌های بولانیو است، نام یک کتاب است که چندی پیش یعنی اواخر سال 90 نشر افکار آن را روانه بازار کرد.

ملاقات با انریکه لین مجموعه داستانی از چند نویسنده خارجی است که به انتخاب علیرضا کیوانی‌نژاد مترجم، در قالب یک کتاب گرد آمده‌اند. داستان بولانیو در کنار داستان‌هایی از ماریو بارگاس یوسا، جان آپدایک و یی‌یون لی در این کتاب چاپ شده است. ویژگی همه داستان‌های این مجموعه، طرح‌واره بودن آن‌هاست. همگی قابلیت شرح و بسط و تبدیل شدن به داستان بلند را دارند ولی شاید نویسندگانشان خواسته‌اند تا همین حد به آن‌ها بپردازند.

نوستالژی و مرور گذشته‌ها هم حس مشترکی است که تقریبا در همه داستان‌ها به نسبت کم و زیاد، جاری است. داستان یوسا به عنوان اولین داستان مجموعه، همان‌طور که از نامش بر می‌آید و مترجم هم در مقدمه‌اش اشاره کرده، در واقع از کنار هم قرار گرفتن سه طرح، تشکیل شده است. عنوان داستان «سه طرح، سه شخصیت» است. این داستان را می‌توان معادل یک فیلم کوتاه سه اپیزودی در عالم سینما دانست. چون طرح‌هایش جدا از هم و اپیزودیک هستند:

اول: «آرکیینپای من» درباره زندگی جوان‌ترین دختر جد جد مادربزرگ جد مادربزرگ شخصیت راوی است. دوم: «پوتی پی‌یر» تعمیرات‌چی کولی مسلکی که راوی او را می‌شناخته و این داستان را می‌نویسد تا بتواند خود را از سایه فلاکت‌بار مردی برهاند که خودش را دار زد و گاهی نیمه‌شب‌ها عرق ریزان از خواب بیدارش می‌کند. سوم: «پاهای فاتا اوماتا» است. زن مهاجری با اسم و رسم عجیب و غریبش که کشور و خاستگاهش گامبیا و وضعیت فعلی‌اش به عنوان شهروند شهر کاتالانی بینولش، عناصر لازم را برای بازنوشت داستانش در اختیار یوسا قرار داده است.

این داستان یوسا با این سه طرحش، به شدت اجتماعی است. یوسا انتقاداتش را از بی‌عدالتی‌ها، بدرفتاری‌ها و ...‌ها به صراحت بیان می‌کند. البته جلوه این اعتراض در طرح سوم که اجتماعی‌تر از دو طرح اول است، بیشتر است. این داستان به نظر آن‌چنان داستان نمی‌آید بلکه همان طرح، توصیف مناسب‌تری برای آن است. بالاخره یوسا آقای رمان است و قلم به دست اوست. به نظر می‌رسد این سه شخصیت یکی از دل‌مشغولی‌هایش بوده که بالاخره روزی آ‌ن‌ها را روی کاغذ آورده است. انگیزه‌اش هم که از نوشتن طرح سومی در سطور بالا ذکر شد.

داستان «اشک‌های پدرم» از جان هویر آپدایک نویسنده آمریکایی به نوعی حدیث نفس و شرح حال است. «اشک‌های پدرم» هم مانند داستان یوسا درباره زندگی راوی با آدم‌های دیگر است. نوستالژی و مرور خاطرات  گذشته از عناصر داستانی غالب این قصه است. البته نوستالژی نه به آن‌ معنا که تعداد زیادی از عناصر، راوی را به یاد چیزی بیاندازند اما در کل روح نوستالژی همان‌طور که بر داستان‌های کتاب( غیر از داستان آخری) سیطره دارد، در این داستان هم حس می‌شود. البته «اشک‌های پدرم» که فقط یک بار آن‌هم در ایستگاه راه‌آهن دیده شده، بزرگ‌ترین عامل بروز نوستالژی در این داستان است که در پایان هم باعث می‌شود اشک‌های راوی خشک شود و در مرگ پدرش گریه نکند.

این داستان بیشتر از آن‌که داستان باشد، شرح حال است و خواندنش کمی کسل‌کننده است و اگر زندگی سخت و خانه‌به‌دوشی از پنسیلوانیا یعنی ایالتی که آپدایک در آن متولد شده، برای خواننده جذابیتی نداشته باشد، داستان را به راحتی دنبال نمی‌کند و کمی احساس رخوت خواهد کرد.

از روبرتو بولانیو دو داستان در این کتاب چاپ شده که یکی همان «ملاقات با انریکه لین» و دیگری «سنسینی» است. «سنسینی» تقدم دارد و داستان اول او در این کتاب است. هر دو داستان درباره آشنایی راوی با نویسندگان و داستان‌نویسان است. اولی «سنسینی» و دومی «ملاقات با انریکه لین» که البته دومی در خواب و رویا جریان دارد. داستان «سنسینی» هم با این که حالت شرح حال و درد دل دارد، از «اشک‌های پدرم» زیباتر و خوش‌خوان‌تر است. به نظر می‌رسد نویسنده اهل آمریکای جنوبی حس شرقی‌تر و صمیمی‌تری دارد و در رساندن پیام مهر و محبت و ارتباط میان انسان‌ها، موفق‌تر از هم‌قاره‌ای شمالی خود است.

«سنسینی» هم نویسنده کولی مسلکی است که در پایان مشخص می‌شود یک تبعیدشده از آرژانتین به محل زندگی راوی قصه یعنی اسپانیا است و زندگی‌اش را از راه شرکت در مسابقات ادبی و ویراستاری می‌گذرانده است. از ابتدای کتاب تا انتهای داستان «ملاقات با انریکه لین» حس دلتنگی و نوستالژی برخی فیلم‌ها که پایانشان با برملا شدن رازی، رفتن یک عزیز یا کسی که تازه برای انسان عزیز شده، جریان دارد. «اشک‌های پدرم» هم سعی در القای همین حس دارد اما «سنسینی» و «ملاقات با انریکه لین» از آن موفق‌ترند.

«ملاقات با انریکه لین» خواننده را به یاد فیلم «نیمه شب در پاریس» وودی آلن می‌اندازد که قهرمان قصه‌اش با ارنست همینگوی و دیگر شخصیت‌های هنری مورد علاقه‌اش، در شرایطی اسرار‌آمیز در پاریس ملاقات می‌کند. نویسنده هم در این داستان با نویسنده محبوبش «لین» در کافه‌ای ملاقات می‌کند که این وقایع در خوایش رخ می‌دهد و حالتی رویاگونه دارد.

آخرین داستان مجموعه، سرزنده‌ترین و شادترین داستان کتاب است. موضوعش به یک آسیب اجتماعی یعنی خیانت‌های زن و شوهری برمی‌گردد اما طنز جاری در قلم یی یون‌لی خواننده را سر حال می‌آورد و باعث می‌شود از خمودگی و پژمردگی ناشی از خوانش داستان‌های قبلی بیرون بیاید. ائتلاف 6 نفری پیرزن‌ها برای کشف خیانت‌های شوهران به همسرانشان، سوژه بسیار جالب و گیرایی است که به خودی خود خواننده را ترغیب به خواندن می‌کند.

این داستان را شاید بتوان داستان‌تر از داستان‌های دیگر این مجموعه دانست. چون دیگر از شرح حال یا ویژگی‌ داستان‌های قبلی خبری نیست. بلکه طرح و اسکلت داستان، پیش‌برنده آن است. با این احتساب درخواست یک مرد درمانده برای ملاقات با خاله‌خانم‌های کاراگاه و بررسی پرونده‌اش توسط این 6 نفر، داستان را جالب‌تر کرده است.

در کل مجموعه داستان «ملاقات با انریکه لین» حاوی داستان‌های تقریبا به روز از نویسندگان مطرح بین‌المللی است که در مجلات معتبر ادبی چاپ شده‌اند و نیاز حتمی داستان‌خوانان امروز ماست. اما داستان آخر کمی یکدستی آن را به هم زده است. چون داستان‌های قبلی‌اش کاملا فضایی متفاوت از آن و شبیه به یکدیگر دارند.

--------------
صادق وفایی
کد خبر 1570171

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha