۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۱۱:۰۸

میرعباسی در گفتگو با مهر:

متاسفم فوئنتس آنقدر زنده نماند که نوبل بگیرد

متاسفم فوئنتس آنقدر زنده نماند که نوبل بگیرد

کاوه میرعباسی از مترجمان آثار اسپانیایی‌زبان که پیش از این اثری از کارلوس فوئنتس را نیز ترجمه کرده از مرگ این نویسنده پیش از دریافت جایزه ادبی نوبل ابراز تاسف کرد.

کاوه میرعباسی مترجم کتاب «سر هیدرا» نوشته کارلوس فوئنتس درباره این نویسنده مطرح مکزیکی که عصر دیروز درگذشت، به خبرنگار مهر گفت: فوئنتس نه فقط در آمریکای لاتین بلکه در ادبیات جهان جایگاه ویژه‌ای داشت و در کنار چهره‌های شناخته‌شده‌ای چون مارکز و یوسا بوم ادبیات آمریکای لاتین و از عوامل شکوفایی این ادبیات در دهه 60 بود.

وی ادامه داد: کارلوس فوئنتس وقتی هنوز 30 سالش نبود اولین رمانش را با نام «پاک‌ترین نقطه زمین» یا عنوان معروف‌تر «یک جای روشن و تمیز» نوشت که سبک و عناصری را در این اثر به کار برد که بعدا در دیگر کارهایش تکرار شد. عناصر اسطوره‌ای در کارهای او شاخصه مهمی است و از آنجا که او سبک رئالیسم جادویی را دنبال می کرد این امر جادویی در آثارش در قالب اسطوره‌ای ظاهر می‌شد.

مترجم رساله «وسوسه ناممکن» نوشته یوسا استفاده از عناصر اسطوره‌ای را ویژگی نویسندگی فوئنتس در ژانر رئالیسم جادویی دانسته و بیان کرد: او در آثارش تصویری از دوگانگی مکزیک را در دوران تمدن آزپک و سرخپوستی و ترکیب آن با فرهنگ اروپایی به تصویر می‌کشید و این عناصر شگفت‌انگیز و جادویی را در بسیاری از آثار او می‌بینیم. این رئالیزم جادویی متمایز از آثار مارکز و خولیو کورتازار و ویژه آثار خود فوئنتس است.

میرعباسی افزود: گرچه تعدادی از آثار این نویسنده مکزیکی به فارسی ترجمه شده ولی شاهکار او «سرزمین ما» است که هنوز در ایران ترجمه نشده است. این اثر معروف و مفصل دارای پیچیدگی‌های خاصی است و اشاره‌های فرهنگی و سینمایی متعددی دارد که اگر هم ترجمه شود نیاز به پانوشت‌های زیادی دارد.

این نویسنده با اشاره به اینکه فوئنتس فقط رمان‌نویس نبود، توضیح داد: او هم رساله‌نویس بود هم چهره‌ای سیاسی. نمایشنامه هم می‌نوشت و در مواردی از کارهایش اقتباس سینمایی هم شده است. به هر حال قدر مسلم این است که نویسندگان هم همچون دیگر مردمان فانی‌اند و ادبیات آنها به جای می‌ماند.

مترجم «زنده‌ام که روایت کنم» اثر گابریل گارسیا مارکز اضافه کرد: به اعتقاد من کارهای موخر فوئنتس قدرت کارهای اولش را نداشت و من کتاب «آدم در عدن» را که خواندم احساس کردم اثر ضعیفی است و بیشتر لفاظی بود. از دیگر کارهای جدیدش رمانی درباره خون‌آشام‌هاست که هنوز به انگلیسی هم ترجمه نشده و فوئنتس در این اثر دراکولا را به منشا اصلی‌اش برده است. البته آخرین رمانش «رمان بزرگ آمریکای لاتین» است که هنوز آن را نخوانده‌ام. آخرین رمان خوبی که از فوئنتس خواندم «اراده و تقدیر» یا «تمنا و تقدیر» بود.

میرعباسی درباره دلایل علاقمندی‌اش به مطالعه و ترجمه آثار فوئنتس گفت: 11 سال زندگی در اسپانیا برای فردی که به ادبیات هم علاقمند است کافی است که با فوئنتس آشنا شود. من، یوسا و فوئنتس را در زمانی که در اسپانیا بودم شناختم ولی مارکز را از قبل می‌شناختم. این چهره‌ها آنقدر مطرح هستند که وقتی در محیط باشی اسم‌هایشان را زیاد می‌شنوی و برای خواندن آثارشان کنجکاو خواهی شد.

وی افزود: البته از بین کارهای فوئنتس تعداد کمی از آنها و تقریبا یک سوم آثارش به فارسی برگردانده شده و کارهای ارزنده‌ای دارد که هنوز به دست مخاطبان ایرانی نرسیده است. البته فوئنتس در قیاس با یوسا و مارکز دیریاب‌تر است و مضامین فلسفی بیشتری در کارهایش دیده می‌شود که همین امر باعث می‌شود اقبال مخاطب ایرانی به او کمتر باشد و به دنبال آن مترجمان هم کمتر آثارش را ترجمه کنند.

این منتقد ادبی در پایان اشاره کرد: من چند بار برای ترجمه «سرزمین ما» دورخیز کرده‌ام و نسخه فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی آن را هم تهیه کرده‌ام ولی هنوز برای ترجمه‌اش به نتیجه قطعی نرسیده‌ام. به هر حال من خیلی متاسفم که فوئنتس آنقدر زنده نماند که نوبل ادبی را دریافت کرد؛ چراکه واقعا حق‌ او بود.

کد خبر 1603733

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha