۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۵۵

نقد و مرور داستان پلیسی ایرانی/

نمونه موفق یک تریلر پلیسی ایرانی/ حضور موثر قاچاقچی‌ها و ساواکی‌ها در یک رمان

نمونه موفق یک تریلر پلیسی ایرانی/ حضور موثر قاچاقچی‌ها و ساواکی‌ها در یک رمان

رمان «مرا به فردا برسان» نمونه موفق ایرانی گونه‌ای از ادبیات پلیسی است که این روزها با نام تریلر در جهان تولید شده و مورد استفاده مخاطبان در مدیوم‌های کتاب و تصویر قرار می‌گیرد.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ: ادبیات معاصر ایران، در سطح بین‌الملل چندان مطرح نیست و تنها چند نویسنده و داستان‌نویس هستند که آثارشان در آن سوی آب‌ها ترجمه و شناخته‌شده است. خارجی‌ها هم اغلب از ادبیات ایران، کلاسیک‌ها و سعدی و حافظش را می‌شناسند. حالا این وضع در مورد ادبیات پلیسی کشورمان وخیم‌تر است چون اصلا چنین گونه‌ای بین نویسندگان کشورمان جایی ندارد یا بهتر بگوییم وجود ندارد و نوشتن داستان پلیسی، دغدغه داستان‌نویسی امروز کشورمان نیست.

این روزها همان‌طور که شاهد هستیم، اغلب آثار داستانی‌مان یا شهری هستند و آپارتمانی، یا روستایی و در مناطق پرت و دور فیزیکی یا ذهنی؛ به هر حال کسی به ادبیات پلیسی نمی‌اندیشد و پیشینه و تاریخ عمیقی هم در داستان‌نویسی مدرن و امروزی ما ندارد.

داستان پلیسی هم مانند دیگر ژانرهای ادبیات امروز، گونه‌ای وارداتی هستند. در سال‌های پیش از انقلاب و کمی پس از آن، چاپ این‌گونه آثار در قالب کتاب‌های پرتیراژ رونق داشت اما اغلب ترجمه، و نمونه‌های تالیفی بسیار اندک بودند. اما یکی از داستان‌نویسان امروز کشورمان، ظاهرا دغدغه نوشتن این‌گونه داستان‌ها را دارد. البته دغدغه او نه از جنس داستان‌پلیسی‌های کلاسیک و معمول (و آن‌چه از عبارت داستان‌پلیسی به ذهن متبادر می‌شود) نیست. نویسنده مورد نظر این دغدغه‌مندی را در مقدمه رمانش و همچنین گفتگویی که هنگام چاپ کتاب با خبرنگار مهر داشت، می‌توان دید.

مهرداد مراد نویسنده رمان «مرا به فردا برسان» از این‌که کشورمان در حوزه ادبیات پلیسی، تولیدکننده نیست شکایت دارد و به همین دلیل و البته در وهله اول به دلیل علاقه‌مندی‌اش قدم در راه تولید گذاشته است. «مرا به فردا برسان» حاصل این تصمیم است که در ادامه قصد بررسی آن را داریم. این داستان‌نویس هم معتقد است رمان‌های پلیسی، چه خارجی و چه داخلی جای خود را در ویترین کتابفروشی‌ها از دست داده‌اند. مراد نه در پی نوشتن یک داستان پلیسی که قصد تولید یک تریلر را داشته است و با تعاریفی که از تریلر ارائه داده، در زمینه نوشتن یک تریلر و نه داستان پلیسی، موفق بوده است. یعنی «مرا به فردا برسان» واقعا و همان‌طور که از مطالعه نمونه‌های خارجی تریلر سراغ داریم، یک تریلر، اما ایرانی است.

کارآگاه‌های داستان‌های پلیسی دهه‌های گذشته مانند پوآرو یا سربازرس مگره، در طول رمان یا داستان‌ها سعی در اثبات قاتل بودن یک فرد یا پیدا کردن قاتل بودند اما در تریلرهای امروزی کارآگاه یا فرد عادی که نقش کارآگاه را به دوش می‌گیرد،‌ می‌داند به دنبال کیست اما بالا و پایین داستان است باعث می‌شود حوادث قصه با سرعت زیاد رخ بدهند. به عبارت دیگر، داستان‌های پلیسی دهه‌های گذشته، با ریتم کند و فصل به فصل پیش می‌رفتند تا در نهایت قاتل شناسایی و دستگیر شود ولی تریلرها سرعت زیادی دارند و با ریتم و ضرباهنگ تند پیش می‌روند. یکی از نکات تفاوتی هم که مهرداد مراد در مقدمه کتابش به آن اشاره کرده این است که در کتاب و رمان پلیسی یا معمایی قدیمی، کارآگاه سعی در حل معما دارد ولی در تریلر، قهرمان قصد جنگیدن و زنده ماندن دارد.

دو تفاوت دیگر بین داستان پلیسی و تریلر که در کتاب «مرا به فردا برسان» رعایت شده‌اند، اول این است که در داستان کارآگاهی خطری کارآگاه را تهدید نمی‌کند ولی شخصیت اصلی تریلر از مرتب از مرگ می‌گریزد و دوم آن‌که عملیات کارآگاهی براساس شم کارآگاهی و به قول پوآرو سلول‌های خاکستری ذهن پیش می‌رود ولی در تریلر با همان ریتم و شتاب تند، مدارک براساس فعالیت‌های فیزیکی و بیرونی قهرمان به دست می‌آیند.

نویسنده رمان «مرا به فردا برسان» با اشاره به تفاوت‌های بنیادین داستان‌پلیسی و تریلر می‌گوید اگر ادبیات پلیسی ایران را به قبل و بعد از انقلاب تقسیم کنیم، این رمان اولین تریلر پلیسی بعد از پیروزی انقلاب است. می‌توان خلاصه داستان را بیان نکرد اما برای روشن‌تر شدن ذهن مخاطبی که رمان را نخوانده،  باید گفت «مرا به فردا برسان» چندین روایت موازی را با انسجام و وحدت خوبی پیش می‌برد و درباره گم شدن سروان آرسام است که در پی یک قاچاقچی قاتل است. رمان 2 راوی دارد که یکی دانای کل و دیگری اول شخصی است که سروان طاهر نام دارد و شخصیت اصلی رمان است. در پی گم شدن آرسام، طاهر مامور به پیدا کردنش می‌شود. نکته چندان مبهم و تاریکی در این میان وجود ندارد بلکه قطار حوادث به سرعت از مقابل دیدگان مخاطب کتاب عبور می‌کند. در دام افتادن آرسام و گم شدنش را دانای کل داستان روایت می‌کند، همین‌طور بخش‌هایی از داستان را که طاهر روایت نمی‌کند. باقی ماجرا را هم سروان طاهر با پاس‌کاری بین خود و دانای کل بیان می‌کند. همان‌طور که اشاره شد، رمان وحدت موضوعی و انسجام خوبی دارد. نویسنده نیز بدون عجله و سرفرصت طرح داستانی‌اش را چیده و جلو برده است. و مشخص است که فراموش هم نکرده که چه می‌خواسته بگوید. یعنی فراز و فرود داستان باعث نشده از هدف اصلی‌اش فاصله بگیرد. یعنی همان مسائلی که در مقدمه کتاب هم به آن اشاره کرده است؛ از جمله این که داستان‌های پلیسی حرص و طمع انسان را نشان می‌دهند.

در ابتدای رمان اشاره شده که داستان، ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است و اسامی افراد اتفاقی انتخاب شده‌اند و تشابهشان با اسامی واقعی، با غرض نبوده است با این حال، نام منوچهری که از افسران ساواک است، کاملا مخاطبی را که تاریخ معاصر ایران و انقلاب را (از جمله خاطرات عزت شاهی) مطالعه کرده باشد، به یاد منوچهری شکنجه‌گر معروف کمیته مشترک ضد خرابکاری می‌اندازد.

در این میان، 2 نکته منفی وجود دارد. ابتدا در نثر رمان که هنگام روایت اول شخص یعنی سروان طاهر، لحن گاهی بین عامیانه و کتابی جا‌به‌جا می‌شود که این مشکل در چاپ‌های بعدی قابل حل شدن است و دیگر آن‌که در برخی فرازهای کتاب شاهد مستقیم‌گویی و تا حدودی ورود شعار و سرخط‌های ذهنی نویسنده در اثر هستیم. به عنوان مثال فصل درگیری ماموران ساواک در خانه انقلابیون که توصیفات خوبی هم دارد و به ضربان و هیجان خوبی به داستان می‌دهد، با زیاد شدن و شعاری شدن جملات انقلابی در حال جان دادن، ضربه می‌خورد.

به روایت‌های موازی در اثر اشاره شد. در کنار این مشخصه،‌ یک نقطه مثبت برای رمان وجود دارد و آن تو در تو شدن و ارتباط داستان‌های مختلف است. یعنی تریلری که می‌توانست فقط به گم شدن یک مامور شهربانی و ضد مواد مخدر خلاصه شود، با قتل دو مستشار آمریکایی در ایران، تحقیقات ساواک در این موضوع، حوادث سال‌ 56 و پیش از انقلاب، گره می‌خورد. نویسنده در این میان روایت خوبی ارائه کرده و سر هرکدام از نخ‌های مربوط به این اتفاقات مستقل را به خوبی در دست گرفته است. اما همان‌طور که اشاره شده، شعاری شدن یا مستقیم‌گویی در فرازی که به آن اشاره شد یا فرازی که طاهر چشم‌های هنگامه را در صورت فرد انقلابی که پوشیده شده، تشخیص می‌دهد، نبض کار گرفته می‌شود.

رمان «مرا به فردا برسان» رمان خوب و جان‌داری است که شروع خوبی هم برای نویسنده‌اش و هم برای جریان تریلرنویسی در کشور است. (البته اگر این کتاب تنها نمونه این ژانر باقی نماند و نویسندگان دیگر هم در این زمینه اقدام کنند.) این رمان قابلیت نشستن در قاب تصویر را هم دارد و می‌توان با اقتباس از آن، فیلمنامه سریال یا فیلم سینمایی نوشت. این رمان 268 صفحه‌ای سال 91 توسط نشر نگیما به چاپ رسید و سال 92 هم به چاپ دوم رسید. سوال مهم در این میان همین نکته است که آیا کاری که نویسنده «مرا به فردا برسان» انجام داده، توسط نویسندگان دیگر ادامه پیدا خواهد کرد یا نه؟

------------------------------

صادق وفایی

کد خبر 2427558

برچسب‌ها