حسن رحیم پورازغدی:

نظام لیبرال سرمایه‌داری هرگز آزادی را به نحو ریشه‌ای پیش نبرد

نظام لیبرال سرمایه‌داری هرگز آزادی را به نحو ریشه‌ای پیش نبرد

نظام لیبرال سرمایه‌داری درست است که معمولاً با شعار "آزادی" آزادی اجتماعی، آزادی اقتصادی، آزادی فردی به میدان آمده؛ اما هرگز آزادی را به نحو ریشه‌ای و رادیکال پیش نبرده و بدان معتقد نبوده و نیست.

به گزارش خبرگزاری مهر، پنجاهمين شماره از مقالات شفاهي حسن حيم‌پور ازغدي، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در سايت rahimpour.ir عرضه شده است.

متن زیر بخش اول از این گفتار است. دو بخش دیگر نیز به زودی در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد.

۱. وابستگي‌گرايي اقتصادي از نوع «شرمنده» و تن دادن به نقشه جامع «اردوگاه سرمايه‌داري غرب»

در باب انواع نظریات «توسعه» و «مکاتب پیشرفت»، در حوزه علوم اجتماعی، بحث با رویکردهای گوناگون صورت گرفته است از جمله آنان كه الگوهای وابستگی به امپریالیزم اقتصادی غرب را تنها راه‌حل دانسته و هضم یا جذب شدن در آن‌ و عمل كردن درون نقشه جامع سرمايه‌داري غرب را تنها راه «پیشرفت» می‌دانند و به چیزی به نام «اقتصاد ملی» را هم بسا که باور ندارند، به مفهوم خودکفایی، استقلال، تقویت تولید داخلی، و عزّت اقتصادی و مبارزه با مصرف‌زدگی و مصرف‌گرایی این قبیل مفاهیم نيشخند مي‌زنند تا جریانی که الگوهای پیشرفت را از موضع نقد کاپیتالیزم و اعتراض تئوریک به سرمایه‌داری غرب در جهان كه بازارها، الگوی مصرف و مناسبات توزیع را غالباً در یكي دو قرن اخیر به‌ویژه از جنگ بین‌الملل اروپایی اول و دوم به بعد کنترل کرده، تعقيب مي‌كند.

۲. ايدئولوژي «ذلّت»؛ راهي جز هضم شدن در «الگوي ليبرال» وجود ندارد!

رویکرد «وابستگی‌گرا» که مفهوم استقلال اقتصادی و الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را از اساس، قبول ندارد و معتقد است که پیشرفت و توسعه به لحاظ «نظری»، راهی جز الگوهای لیبرال سرمایه‌داری و به لحاظ «عملی» نيز جز پیوستن به اردوگاه غرب و هضم شدن در آن و تقسیم کار ذیل فرماندهی کمپانی‌های آمريكايي وجود ندارد، متأسفانه هنوز هم طرفدارانی در ایران و حتی در حاکمیت دارد که گاه ضعیف و گاهی قوی شده و از ابتدای انقلاب، در نهادهاي تصميم‌گير، نفوذ داشته‌اند بلكه این فکر، قبل از انقلاب در وجه افراطی‌اش بر کشور، اساساً حاکم بوده و پس از انقلاب در وجه نسبتاً تلطیف‌شده و کمی شرمنده، (نه خیلی گستاخ) ادامه داشته است.

۳. «دلّالي» و «واردات» كالاي مصرفي به‌جاي «توليد» و اصلاح «الگوي مصرف»

يكي از شاخصه‌های رفتاري اين تيپ مديريت‌ها چنين بوده است که به جای پذيرفتن مسئولیت خود در احیای تولید داخلی و اصلاح الگوی مصرف و مهار واردات به نفع صادرات و اصلاح روش بانک‌ها که به‌جای تقویت "تولید"، مشغول تقویت "دلالی و واردات" هستند و به‌جاي اصلاح مکانیزم مالیات، گمرک، واردات و صادرات و تقویت تولید صنعتی و کشاورزی، همه حواس‌شان متوجه گرفتن وام و جذب سرمایه خارجی و لبخند سرمایه‌داري غرب یا حلّ مسئله تحریم با نگاه خوش‌بینانه بلكه ساده‌لوحانه بوده است؛ گویی دشمن به منافع و عزت این ملت اساساً می‌اندیشد! و وارد معامله‌ای خواهد شد که سود آن كم‌تر از ضررش باشد و نگران مصالح این ملت و حتی این دولت است!! در عین حال، کسانی همه امید خود را به سرمایه خارجی، مسئله تحریم و چشم و ابرو نشان دادن به سرمایه‌داران آمریکايي بسته و به‌جای اصلاح اقتصاد از داخل، حواسشان به دست خارجی است.

۴. تفكّر قاجاري در برخي مديران كشور، دوباره حلول كرده است (اصل تناسخ فرهنگي!)

این فکر از زمان مشروطه و اواخر قاجار، کشور را گرفتار هزاران مشکل كرده است. دربار قاجار درگیر همین طرز فکر بود و كشور را وابسته كرد، نظام پهلوی به‌طور کامل مبنای توسعه‌اش همین‌ها بوده است. پس از انقلاب هم متأسفانه بعضی جریان‌ها در حاکمیت، گاه ضعیف‌تر و گاه قوی‌تر، هم‌چنان تعریف‌شان از «پیشرفت»، همان تعریف وابستگي به اردوگاه ليبرال سرمایه‌داری و همان روش‌ و الگو است. راه‌حل پيشنهادي آنان، این است که كاري كنيم غرب ما را زیر سایه خود بپذیرد! و اقتصاد ما هم جزئی از ماشین اقتصاد آمریکا و اروپاي غربي شود و حتی اگر بخشی از مكتب و شعارهای انقلاب و بخشی از حقوق و عزت این ملت هم آسيب ببيند، می‌ارزد که مثلاً ما را جزئی از بازار جهانی سرمایه‌داری به عنوان یک عضو ساده و کارمند تحت پوشش بپذیرند و اگر لازم شد عذرخواهی‌هایی هم می‌کنیم! این طرز تفکر متأسفانه هم‌چنان در حاكميت، حضور دارد. من به بخشی از اشتباهات و توهمات این جریان در مورد اهداف و نحوة ورود سرمایه خارجی و تعريف «پیشرفت در سایه آمریکا و غرب» اشاره خواهم کرد:

۵. غرب به نجات و پيشرفت ما مي‌انديشد، آري!!

نظام لیبرال سرمایه‌داری درست است که معمولاً با شعار "آزادی" آزادی اجتماعی، آزادی اقتصادی، آزادی فردی به میدان آمده؛ اما هرگز آزادی را به نحو ریشه‌ای و رادیکال، یعنی تا فرجام منطقی آن که لغو همة بهره‌کشی‌ها و استثمارها و دیکتاتوری‌های اقتصادی و غیر اقتصادی است، پیش نبرده و بدان معتقد نبوده و نیست. بارها نظام استعماري "سرمایه‌داری" این شعار و وعده را داده که ملت‌های آسیایی و آفریقایی و آمريكاي لاتين را از شرّ نظام‌های استبدادی و عقب‌مانده نجات می‌دهیم و اگر ما را به سروری و سیادت بپذیرند به آزادی و رفاه و پیشرفت مي‌رسند. این شعار در همة صدوپنجاه سال گذشته مطرح بوده و اصلاً ریشه کلمة «استعمار» هم به همین ادعا مربوط بود.

آن‌چه هر عنصر سياسي شرافتمندي با آن مخالف است غارت و استثمار و زور و دیکتاتوری است، چه از نوع داخلی و چه خارجی؛ اما غارتگران خارجي به نام «استعمار»، به نام «عمارت و آبادی و عمران» و با وعده پیشرفت و اين توهّم‌سازي آمدند که تن‌دادن به سیطرة سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی غرب،‌ باعث «توسعه و پیشرفت» خواهد شد. از همان ابتداء که  وارد جهان اسلام شدند در صدوپنجاه سال گذشته، با اين گفتمان آمدند و كشف تازه‌ای نیست که امروز به ذهن كسي رسیده باشد كه مثلاً اگر از شعارهای ملی و اسلامی و عزت و استقلال ملّت، كمي چشم بپوشیم، متقابلاً پیشرفت مي‌کنیم و احتمالاً غربی‌ها نگران پیشرفت ما هستند!

۶. نسخة غربي «توسعه»؛ ميان «شكم» و «شرف»، يكي را انتخاب كنيد

یک پرسش مهم، همیشه این بوده و هست که استعمار و امپریالیزم غرب تا چه ميزان عامل اصلی عقب‌افتادگی اقتصادي و گرفتاری‌های اجتماعی کشورهای ضعیف‌تر در يكي دو قرن اخير بوده‌اند؟ بدون آن‌كه بخواهیم از اشکالات و مشکلات داخلی در فرهنگ ملت‌ها و دولت‌هایشان صرف‌نظر کنیم که آن هم به‌جای خود محفوظ است.

آیا آغاز انحطاط کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین در يكي دو قرن گذشته كه غربي‌ها با نظامی‌گری بر آن‌ها مسلط شدند از طريق سلطه اقتصادی نبود؟ تاریخ نشان می‌دهد سلطه نظامی و سیاسی استعمار به مفهوم خشن آن، تقریباً در همة این کشورها با نفوذ اقتصادی تحت عنوان وعده «پیشرفت و کمک به آبادی و توسعه اقتصادی» آغاز شده و سپس به سلطه نظامی و سیاسی بر این کشورها و آن‌گاه غارت علنی و وسیع اقتصادی آن کشورها منجر شده و استثمار منابع زیرزمینی، روزمینی، نیروی کار و غارت همه چيز تا امروز تداوم يافته است.

۷. بمب اتم، حقّ وتو، امكان تحريم، ديكتاتوري رسانه‌اي و سپس صدور «توسعه»!!

این تاریخ واقعی پیش چشم ما مربوط به دو قرن اخیر، دستِ‌کم در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و اقیانوسیه است که همه قربانی نظام سرمایه‌داري اروپا شدند که سپس در آمریکا مجسم شد و امروزه صهیونیست‌ها عملاً اتاق فرمان این امپریالیزم اقتصادی جهاني را در اختیار دارند و به اقتصاد هم اكتفا نكرده‌اند بلكه به امپریالیزم رسانه‌ای و سیاسی و به نظامی‌گری و میلیتاریزم و جنگ‌افروزی و ترور و شکنجه گسترش يافتند. چند قدرت غربي كه به بمب اتم رسیدند، جهان را با تهدید اتمی، کنترل می‌کنند و صرفاً به خاطر بمب اتم، حق وتو پیدا کردند و همه جهان و جامعه جهاني را از حقوق قطعی و حداقلی قانونی‌شان تاكنون محروم كرده‌اند.

نظام سرمایه‌داری آثار مثبتی هم دستِ‌کم برای بعضی طبقات در بعضی كشورها داشته است، ولي عمدتاً سود آن، معطوف به کشورهای استعمارگر و آن هم طبقات مرفه و ویژه‌خوار و نه ملت‌هاي ايشان بوده و طبیعی است که وضع‌شان بهتر شده باشد. هم‌چنين به بعضی پیشرفت‌های صنعتی و علمی در كشورهاي متوسط احياناً در حدّ مونتاژكاري کمک کرده‌اند اما عمدة هدف در جهت تأمین منافع بخش خاص از اقلیت الیگارشی سرمایه‌داری غرب بوده و بسیاری ملت‌ها و بسیاری از طبقات ملت خودشان را هم قربانی کرده‌اند!

۸. «سرمايه‌داري» و «كشورهاي هدف»؛ سرمايه‌ بَرداري و سرمايه بَري

امروز در مرکز سرمایه‌داری جهان، آمریکا هم شاهد جان كندن چهل و پنج تا پنجاه میلیون انسان گرسنه و زیر خط فقر مطلق و صدها هزار زير خط مرگ هستيم که با کوپن و سهمیه زنده مانده‌اند و هر روز باید به آنان غذا داد و ‌کمک كرد تا فقط زنده بمانند! حال بنگريد با بقیه جهان و ساير ملت‌ها چه کرده‌اند؟! چه‌گونه ظرف يكي دو قرن ثروت از همة کشورها غارت و به چند کشور خاص در آمریکا و اروپای غربی منتقل شد؟ برخلاف آن‌چه کسانی توهم می‌کنند که کمپانی‌های سرمایه‌داری غرب و آمریکا منتظرند که روابط خوب شود و مثلاً به ايران بيايند و سرمایه‌گذاری کند و اقتصاد را متحول کنند!! قضيه، معمولاً عکس این بوده است! يعني سرمایه‌های خاص با جهت‌گیری‌ خاص به قصد سودبری فوق‌العاده به برخي كشورهاي وابسته يا ضعيف آمدند و در نهایت، پس از یکي دو دهه، بیشتر از این کشورها سرمايه برده‌اند تا آ‌ن‌که سرمایه بیاورند؛ یعنی برخلاف ظاهر که وعدة انتقال سرمایه از کشورهای به اصطلاح توسعه‌یافته به کشورهای مثلاً در حال توسعه مي‌دهند واقعيت، عکس آن است. یعنی معمولاً منابع زیرزمینی از نفت و طلا و سرمایه‌های عمومی، از کشورهای ضعیف‌تر اقتصادی، غارت و به کشورهای ثروتمندتر منتقل و ثروت‌ها به روش پیچیده از خارج، مکیده می‌شود.

۹. به خرج خودتان، به سود خودشان، (رفاه احمقانه و نفوذ زيركانه)

آنان کاری نمی‌کنند که خود ضرر کنند و سایر ملت‌ها بهره ببرند! به خرج خودتان، سود خودشان را تأمین می‌کنند و این است آن‌چه نخبگان ساده‌لوح و دولتمردان "كشورهاي هدف"، متوجه نیستند و اگر هستند راحت‌تر است كه به جای آن‌که مسئولیت بپذیرند و تولید داخلی را فعال کنند و اشتغال مفید و سالم ایجاد کنند و مجاری واردات و صادرات را در جهت رشد اقتصاد داخل، تأمین کرده و توزیع کالا را عادلانه و منطقی کنند، بروکراسی حکومتی و اقتصادی‌ را اصلاح کنند و بوروكراسي نظام بانکی را در جهت توليد، مدیریت کنند، نیروی کار را آموزش دهند و به‌درستي توزیع و حتی صادر کنند، به جای همة این کارها، تنها نفت را صادر و کالاي مصرفی وارد کنند و آن را «پیشرفت» بخوانند! که مثلاً روابط ما با غرب، خوب شد و رفاه اقتصادی آمد! اين پروژة رفاه و پيشرفت كاذب، چيزي نيست جز آن‌كه کالاهای مصرفی در حجم انبوه وارد شوند و قیمت‌ها کمی پایین آمده و برای عوام، چشم پرکن باشد! ضمناً طبقه حاکم در کشورهای وابسته به سرمایه‌داری غرب، وابسته‌تر شوند، انحطاط از وابستگی اقتصادی و تطمیع نخبگان و مقامات آغاز مي‌شود و به نفوذ سیاسی،‌ اطلاعاتی و امنیتی و حتي سلطة نظامی تا حد کودتا و ترور و دخالت در انتخابات‌ داخلی و فتنه‌انگيزي در انتخابات سالم یا برگزاري انتخابات قلّابي، سرمایه‌گذاری در احزاب و روزنامه‌ها و استخدام رجال داخلي و... دامن مي‌گستراند.

۱۰. كمپاني‌هاي سرمايه‌داري غرب، در متن يا حاشيه؟! (از نفت و انرژي تا سلاح و رسانه)

کمپانی‌ها کنار نمی‌ایستند تا ببينند آيا سودی عایدشان می‌شود یا نمی‌شود؟ وارد ماجرا می‌شوند و تا حدّ کودتا و جنگ‌افروزي و تحميل صلح و جنگ و ديكتاتوري و دموکراسی(!) عمل می‌کنند. همة این اتفاقات از جنگ تا تروریزم و هرج و مرج در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، به محاسبات مادی کمپانی‌های سرمایه‌داری غرب هم مربوط است، از کمپانی‌های نفت و انرژی تا کمپانی‌های سلاح و تسلیحات، تا رسانه و... همه‌جا پيمانكاران ترور و بمب‌گذاري و... استخدام می‌کنند.

آن‌چه به اسم ارتش آمریکا در عراق و افغانستان دیديد ظاهراً يك ارتش حکومتی و در واقع، ارتش مزدورها با يونيفورم آمريكايي بود. نظام "سرمایه‌داری"، پول می‌دهد و پیمان‌کار براي تروريزم و برای کودتا و امنیت و ضدامنیت، برای شناسایی و کادرسازی، برای نظم دادن به ngoهای ساختگی، نفوذ در احزاب، ایجاد رسانه و... عمل می‌کنند. در عراق و افغانستان،  بِلَک‌واتر و امثال این‌ها پروژه برمی‌دارند و براي شکنجه! در زندان‌های مخوف و شکنجه‌گاه دارند. پیمان‌کاران با سیا، پنتاگون، اف‌بی‌آی و کمپانی‌ها قرارداد می‌بندند که امنیت كدام بخش از كدام کشور اسلامی را به‌هم بریزند یا امنیت كجا را به چه قيمتي تضمين كنند؟ پیمان‌کاری برمی‌دارند، کنترات می‌بندند، افراد را بازداشت و شکنجه می‌کنند، جاسوسی می‌کنند، اطلاعات مي‌گیرند و می‌فروشند!

۱۱. اعتراف مي‌كنيم تا اعتراف كرده باشيم (جنايتكاران خوب!!)

آخرین نمونه، گزارشی بود که سناي آمریکا بخشی از آن را در ۶۰۰- ۷۰۰ صفحه، چند هفته پيش اعتراف و سپس ماستمالي كرد. این‌که چرا منتشر می‌شود؟ خود، یک پروژة تبلیغاتی با هدف ارعاب و ترساندن مخالفین‌شان در منطقه است که يعني حواس‌تان باشد گزينة چنين شکنجه‌ها و بدتر از این‌ها روی میز است! بخشی هم براي دموکراسی‌نمایی و ادّعاي بي‌خبري است، كه مثلاً یکی از این پیمان‌کار‌ها و نیروی رده پایین در يك مورد خاص، احياناً تخلفی کرده، (مثلاً آن‌هم تنها در حدّ حالت خفگی با آب و غرق مصنوعی!) در حالی که همه را از بالا تا پایین "مافياي سرمايه‌داري" خود دستور داده‌اند و کثیف‌ترین و خشن‌ترین شکنجه‌ها با فرمان خود آنان انجام می‌شود.

هفتة قبل، «دیگ‌چنی» هم اعتراف كرد كه همة شکنجه‌ها با دستور شخص رئیس جمهور و مديريت پنتاگون و سیا، صورت مي‌گيرد و گزارشاتش هم نزد خود اینان می‌رفت و حالا هم همین است. آن دیگري هم گفت به شكنجه‌گران، افتخار می‌کنیم و بازجویان ما، قهرمانان ملی آمریکا هستند و از این قبیل.

امثال «دیک‌‌چني» و «رامسفلد» و دیگران در دولت جمهوريخواه و امثال آنان در دولت دمكرات كنوني در هر دولت، نام‌شان در هیئت مؤسس یا هیئت امنای چند کمپانی اسلحه‌فروشی و نفتی و... به چشم مي‌خورد و اندیشکده‌ها و اتاق فکرهاي «روابط خارجی آمریکا» باز همین تیپ‌ها هستند: کارخانه‌های اسلحه‌سازی، کمپانی‌های نفت، کمپانی‌های سینمایی هالیوودی، رسانه‌ها و شبكه‌هاي خبري و هیئت امنای بعضی دانشگاه‌های مشهور در آمریکا و انگلیس، شبکه‌های تلویزیونی کابلی خصوصی، روزنامه‌ها، سایت‌ها، کمپانی‌های فیلم‌سازی، شورای روابط خارجی و اتاق‌های فکری که برای جنگ‌ها و فروش اسلحه تصمیم می‌گیرند، قیمت نفت را تنظیم مي‌کنند، پشت پرده و سرنخ‌ها همه به جمع‌های خاص ختم می‌شود و شاید مجموع هستة افرادي که در بسیاری از این کمپانی‌ها مشترکند چندصدنفر بیشتر نشود و رده‌های بعد تا چندهزار گسترش می‌يابند تا برسد به کارگران ساده و کارمندان جزء در کشورها از جاسوس تا مسئول و تصمیم‌گیر و مشاور در دولت‌ها تا فلان استاد دانشگاه و الیت و نخبگان، تا چند نظامی و افسر، تا اقشار رسانه‌ای در کشورهای هدف، همه را استخدام و مدیریت می‌کنند. این‌ها از اسناد لانه جاسوسی آمریکا تا آن‌چه تحت عنوان ویکی‌لیکس در این چندسال منتشر شده و تا مواردی که گاه‌گاه خودشان افشاء می‌کنند که آن هم «مهارشده» و «مدیریت‌شده» است، اهدافی دارد که چرتکه می‌اندازند و سودش را از ضررش بیشتر مي‌بينند و اقدام مي‌كنند و البته نگران افکارعمومی و دموکراسی خبري نيستند و دل ايشان به حال «حقیقت» نسوخته است.

۱۲. دولتمردان شرمنده و اهل تمكين، شرط سرمايه‌گذاري خارجي؟!

یکی دیگر از پیش‌شرط‌های سرمایه‌گذاری کمپانی‌های سرمایه‌داری در کشورها این است که از طبقاتی در حاکمیت و برخي تصمیم‌گیران سیاسی، اقتصادی، خاطرشان نسبتاً جمع باشد و آن‌ها را کنترل کنند و مطمئن باشند که تبعيت و همراهي مي‌كنند و منافع و بلكه حتي به اصطلاح ارزش‌هاي غرب!! به خطر نمي‌افتد؛ يعني اينان بايد سایه‌ای از آنان در کشورهای خود باشند و از خود، قدرت یا جرأت تصمیم‌گیری، هویت عقیدتی و ایدئولوژیک سیاسی خاصی نداشته باشند و تمکین کنند.

بدين ترتيب است كه قدرت‌هاي خارجي کانون‌های تصمیم‌گیری اقتصاد یک کشور، بازرگانی آن، طبقه متوسط شهری و به‌ويژه در بوروکراسی دولتی آن کشورها سهم و اشراف مي‌يابند تا از بالا بتوانند مقامات را کنترل کنند و حتماً حاضر نیستند با هر دولتی، هر حاکمیتی و هر ملتی، كنار بیایند و برای رضای خدا! سرمایه‌ وارد كشورها کنند! بلكه بايد پرسيد کشورهایی که صددرصد نوکري كردند چون ایرانِ شاه، مصرِ مبارک و بسیاری کشورهای وابسته ديگر که تسلیم مطلق بوده‌اند، چرا پیشرفت نکردند؟ چرا با آن‌که مصر، چهل سال نوکر دربست آمریکا و اسرائیل است، نزدیک به ۴۵ درصد مردمش، زیر خط فقرند؟ چرا ایرانِ زمان شاه، جز بعضی صنایع مونتاژ، در هیچ چیز، هیچ پیشرفتی نکرد و تنها به خوبي غارت می‌شد؟ سلطه شاه که هژمونی مستقلي نداشت و از همه جهت، تابع بود.

۱۳. انشاء بخوانيم و مسائل را ساده كنيم (اپوزيسيون‌بازي در داخل براي توجيه ذلّت در خارج)

بنابراین نمی‌توان مسائل را ساده کرد و با يك انشاءنويسي، "توسعه"! را يك‌جا جمع زد و چند مقالة ترجمه‌اي بدون رفرنسي را مبناي سياست‌گزاري‌ توسعه كرد كه مثلاً اگر چنان كنيم، چنين می‌شود و سرمایه خارجي می‌آید و ما مدیریت‌اش می‌کنیم! اين‌ها همان توهمات تكراري و مجرّب است. پيشتر چه حاكماني و کجا وابسته شدند و ضعف نشان دادند و در عين حال، توانستند مدیریت کنند؟ یک نمونه نشان دهید! اگر وابسته و تسلیم شدن، امکان این مدیریت را ایجاد می‌کرد، آنان كه همواره تسلیم بودند، باید توانسته باشند ظرف چندین دهه، بلكه نیم يا یک قرن، سرمایه خارجی را جذب و ضمن حفظ استقلال، رشد کرده باشند و کجايند چنین کشورهایی؟! اگر به‌جاي دست كدخدا، پاي كدخدا را هم ببوسيد به دنبال منافع شما راه نخواهند افتاد. شما مديريت نمي‌كنيد، شما مديريت مي‌شويد.

۱۴. پاي كدخدا را ببوس و بپرس: آيا «نظام سرمايه‌داري» اصلاً وجود داشته است؟

ظاهراً کسانی معتقدند چیزی به نام «نظام سرمایه‌داری»، وجود خارجي ندارد بلکه سرمایه‌داران پراکنده، وجود دارند و اتاق‌هاي فکر و به‌ويژه اتاق‌هاي فرمانی در كار نیست. این سخن از جهتي درست است، نمی‌خواهیم بگوییم کلِ سرمایه‌داران جهان، همه در یک شبکه واحد، تحت کنترل اتاق واحد و یک کمیته مرکزی در نظام سرمایه‌داری عمل مي‌كنند اما شبکه‌هاي سرمایه‌داری از جایی به بعد که پول، انبار می‌شود و اهرم‌های اقتصاد در سطح کلان بین‌الملل، یا در سطح ملّي، «تصمیم‌گیر» مي‌شوند، هرچه بالاتر و مؤثرتر، هرچه از قاعده به نوک هرم، نزدیک‌تر می‌شوند، «کمیّت»، محدودتر و «تمرکز و اهمیت»، بیش‌تر می‌شود. در غير اين صورت اين مافيا چه‌گونه مي‌توانست نظام مبادلات بانکی در جهان را در پروژه تحريم، تحت فشار قرار دهد و مديريت كند؟ این کار را  با توپ و تانک نکردند، بلكه نظام مبادلات بانکی بین‌الملل و اهرم‌هاي اصلي تجارت جهانی به طمع یا ترس، در برابر تصمیم‌گیران نظام سرمایه‌داری صهیونیستی که بیشتر آمریکایی است، تمکین مي‌کند و حتی کمپانی‌های شرقی هم گرچه به لحاظ عقیدتی، جزء اردوگاه اینان نیستند، ولی به‌خاطر منافع خود و از ترس ضرر اقتصادی، مجبور به تمکین يا احتياط مي‌شوند. این مافيا در جهت منافع خود كاملاً به روش جهاني، عمل می‌کنند؟! این شبکه البته در موارد متعدد از ما شکست خورده است، بارها خواسته ما را در این ۳۵ سال با تحریم بشكند، بارها ادعاء کردند که ما را از پا درآورده يا درمی‌آورند و نتوانستند و نخواهند توانست، زيرا اگر ملتی و به‌ويژه دولتمردان آن، اراده کنند و جدی بمانند هیچ تحریمی آنان را از پا درنمی‌آورد بلکه قوی‌تر هم می‌کند.

ادامه دارد ... .

کد خبر 2471671

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha