۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۳:۱۸

یک‌روز در دل کویر؛

طبیعت در خارتوران شاهرود عشوه‌گری می‌کند/ روایت ابرهای سر به راه

طبیعت در خارتوران شاهرود عشوه‌گری می‌کند/ روایت ابرهای سر به راه

شاهرود - جشنواره گردشگری خارتوران و روستای هدف گردشگری رضا آباد از آن نقطه‌های پیوند زمین و آسمان است که انسان عشوه‌گری طبیعت را در تصنیف خلقت خدای متعال به نظاره می‌نشیند.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- محمدحسین عابدی: روایت سفر به خارتوران روایت تماشای ابرهای سربه‌راهی است که در امتداد پیوند آسمان و زمین در پشت رمل‌های شنی بی‌نظیر، آنجا که هبوط مثل خطی زیبا انحنای چشم طبیعت را سرمه می‌کشد، رقص‌کنان پیش می‌روند.

وعده دیدار اما روزی از روزهای اردیبهشت، آن روز که می‌رسد به مشام بوی خاک، بوی شن و بوی سکوت ساعتش اما زمانی است که هنوز مشتی ستاره بر آسمان قیر فام بامدادان بهاری باقی‌مانده است تا شفق طلوع خورشید را در پشت رمل‌های شنی به نظاره بنشینی ... بنفش، آبی، نیلی، ارغوانی، سرخ، طلایی و آفتابی ... این صحنه‌ای است که اگر آن را در کویر نبینی...در هیچ کجا نخواهی دید آن‌هم به این سخاوت.

صبحدم راهی شدن کمی سخت است اما می‌ارزد

صبحدم راهی شدن کمی سخت است اما می‌ارزد به این ملغمه رنگ و طرح که بر پهنه آسمان می‌درخشد تا به آفتاب خوش‌آمد گوید. چشم‌نواز و دل‌فریب. مثل یک آغوش بی لبخند که یکسر به قاه‌قاهی دل‌نشین ختم می‌شود بدون امتداد. بدون هیاهو.

آفتاب که درمی‌آید کم‌کم کویر جان دوباره‌ای می‌گیرد اینجا صبحانه‌ای دل‌نشین و گرم، در کنار آغوش آفتاب می‌ارزد به هرچه زندگی شهری ... اینجا رضاآباد است ... در دل کویر آنجا که برای رسیدنش باید ۲۵۰ کیلومتر رنج سفر را از شاهرود به جان خرید اما اگر صحنه رنگ فام طلوع را می‌خواهی باید از شامگاه آنجا بمانی. در دل کویر سخاوتمند. این مام طبیعت.

آفتاب که درمی‌آید کم‌کم کویر جان دوباره‌ای می‌گیرد اینجا صبحانه‌ای دل‌نشین و گرم، در کنار آغوش آفتاب می‌ارزد به هرچه زندگی شهری ... اینجا رضاآباد است. با برآمدن آفتاب یاد شعر قیصر امین پور می‌افتم؛ دست خسته مرا، مثل کودکی بگیر، با خودت مرا ببر، خسته‌ام از این کویر... اما با این تفاوت که من تازه‌رسیده‌ام به این کویر ...

گام نهادن بدون کفش در ریگ‌زارها چه مزه‌ای دارد؟ مدام به آن فکر می‌کنم شاید مزه توت‌های باغ پشت خانه‌مان در کودکی نقره‌فام تکرار نشدنی یا شاید شبیه بوی نخستین نان سنگک در اولین افطار زندگی، کنار قل‌قل سماور و صدای ربنا ... به همان شیرینی و به همان لذیذی. ای‌کاش مردم بدانند که وقتی نبض پاهایت با نبض طبیعت و رمل‌های شنی یکی می‌شود همه این مزه‌ها یک‌باره به دهانت هجوم می‌آورند و لختی می‌خندی. دوست داری لحظه‌ای کودک شوی و بر روی رمل‌ها غلط بزنی شاید آمده‌ای اینجا در دامان مادر طبیعت که بچگی کنی؟ از کجا می‌دانی؟ من که ندانستم از جنس آن ندانستن‌های خوب و شیرین.

کویر مثل شعر ناگهان بر دهانت مزه می‌کند

کویر مثل شعر ناگهان بر دهانت مزه می‌کند چقدر دنبال این جمله می‌گشتم در هجوم بی‌امان طبیعت، اما باید کمی هم از این نازنین مردم کویرنشین گفت آن‌ها که آغوششان به فراخی دریایی از شن و ماسه است. وقت رسیدن هر یک به سویی دعوتت می‌کنند اینجا جشنواره کویرگردی رضاآباد در دل کویر خارتوران است. همه آمده‌اند از همه‌جا با کوله باری از زندگی روزمره تا جای بگذارندش و بازگردند به شهرها البته پس‌ازآنکه نوازششان کرد مام طبیعت...دل‌نواز و سخاوتمند.

هم‌کلامی با ایشان چه مزه‌ای دارد با بانویی که در سیاه‌چادر عشایری نان می‌پزد وقتی از او می‌پرسم اینجا چه می‌کنی می‌گوید: دانه‌ای ۲۵۰ تومان ... فکر می‌کند قیمت نان‌هایش را می‌خواهم بدانم شاید از بس تمام‌روز آن را تکرار کرده بر دهانش ماسیده است؟ دوباره تکرار می‌کنم این بار متوجه سؤالم می‌شود و می‌گوید: بی‌بی زهرا را به هرکس بگویی می‌شناسد سال‌هاست نان می‌پزم با هیزم... از آن نان‌هایی که تهرانی‌ها حسرت بو کردنش را می‌کشند اما امروز میزبان مهمانانی از همه‌جا هستیم.

پنج سالی می‌شود که این جشنواره راه‌اندازی شده در دل کویر آنجا که شاید سالی به ماهی عبور مسافری را نمی‌دید اما همت مسئولان و این نازنین مردم، امروز از کشورهای خارجی نیز گردشگر به اینجا سرازیر می‌کند آن‌طور که حمیدرضا حسنی رئیس میراث فرهنگی شاهرود می‌گوید: این پنجمین سالی است که جشنواره کویرگردی رضاآباد برگزار می‌شود در سال‌های قبل با حمایت میراث فرهنگی این جشنواره راه‌اندازی شد اما سال‌هاست که ما تنها نظاره گریم و کارها توسط مردم پیگیری می‌شود.

وی می‌افزاید: مدت‌ها بود روستای هدف گردشگری رضاآباد به دلیل جاذبه‌های گردشگری فراوان در کانون توجهات قرار داشت اما بوم گردی به معنای واقعی در آن رخ نداده بود تا اینکه در سال‌های اخیر خوشبختانه به همت همین مردم دو مرکز بوم گردی حتی مراکز اسکان مسافران و غذاخوری نیز به این روستای ۱۰۰ خانواری افزوده‌شده است که خوشبختانه نمونه این موضوع را می‌توان در دشت شقایق‌های کالپوش نیز مشاهده کرد.

ردپاهایی که در کویر جا می‌ماند

اینجا همه‌چیز از شن پوشیده است تا چشم کار می‌کند می‌گویند دریای طوفان دیده را پایانی جز کویر نیست اینجا اما برعکس کویر را جز کویر پایانی نیست... پر از رد پا در بستر مهربان طبیعت، سخاوتمند و زیبا... هدف از جمع شدن مردم اما اینجا، ترویج فرهنگ برمگردی است مقوله‌ای که از سوی شریعتی، فعال گردشگری این‌گونه معنی می‌شود «بوم گردی نام دیگر اکو توریسم است، به معنای ساده گسیل ساختن مسافران و گردشگران در بستر طبیعتی زیبا اما این مقوله یک پدیده فرهنگی است».

بوم گردی به معنای ترویج فرهنگ احترام به طبیعت است و شعارش همیشه این بوده که نباید چیزی در طبیعت جا گذاشت جز رد پا... وی می‌افزاید: بوم گردی به معنای ترویج فرهنگ احترام به طبیعت است و شعارش همیشه این بوده که نباید چیزی در طبیعت جا گذاشت جز رد پا...همه سفر کردن را دوست دارند هیچ‌کس هم از طبیعت بدش نمی‌آید اما طبیعت‌گردی آداب‌ورسوم خود را دارد و به هر تفرجی در دل طبیعت برمگردی نمی‌گویند.

این فعال گردشگری می‌افزاید: سال‌ها است برای برمگردی تعاریف ویژه‌ای مطرح می‌شود و سال‌هاست که فعالان این حوزه برای نهادینه کردنش اقداماتی صورت داده‌اند اما باید گفت سفر به این است که جز خاطره‌ای از آن در دل طبیعت، چیزی به یادگار نماند یعنی نه چیزی از طبیعت کسر شود و نه چیزی به آن اضافه و این هدف غایی برمگردی یا اکو توریسم محسوب می‌شود.

کویر سخاوتمندانه پذیرای مهمانان است

کویر سخاوتمندانه پذیرای مهمانان است این را لابه‌لای هوو هووی باد که در تاغ زارهای لابه‌لای رمل‌های شنی می‌پیچد می‌توان دریافت فقط کمی گوش شنوا می‌خواهد روستای رضاآباد شکلی مربعی دارد خانه‌ها در یک راستا هستند و در جوار رمل‌های شنی قرار دارند این روستای کوچک اما زیبا اما در سال‌های اخیر تغییرات فراوانی نیز کرده است.

یکی از این تغییرات بسترسازی برای جذب گردشگران و اشتغال‌زایی است اینجا دو اقامتگاه را می‌توان به‌صورت فعال یافت صاحب یکی از این اقامتگاه‌ها که دهیار اینجا نیست هست می‌گوید: با حمایت و اعطای مجوز از سوی میراث فرهنگی و ساخت بنایی برای گردشگران، ورود ما به مقوله برمگردی آغاز شد و امروز خوشبختانه شاهد فعالیت خیل مردم رضاآباد در جذب گردشگران هستیم.

یکی از این اقامتگاه‌ها که به نظر چراغی پرنور دارد نمونه بارزی از تحقق اشتغال‌زایی در روستایی دورافتاده است که حتی در ۱۰ سال پیش، یک مغازه نیز در آن نبود و مردم به‌صورت هفتگی مایحتاج خود را از وانتی دست‌فروش تهیه می‌کردند اما امروز درآمد یک روز یک اقامتگاه در روزها پایانی هفته بعضاً به ۶۰۰ هزار تومان نیز می‌رسد پدیده‌ای که اگر یک دهه پیش در بین مردم رضاآباد مطرح می‌شد به دیوانه‌ای خیال‌باف معروف می‌شدی این سخاوتمندی طبیعت است که از محبتش چیزی دریغ نمی‌ورزد.

دیگر جلوه اشتغال‌زایی در این حوزه، ایجاد تورهای گردشگری و اصطلاحاً لیدری تورها است که از سراسر ایران‌زمین مسافران را به رضاآباد گسیل می‌دارد حتی می‌توان گردشگرانی از آلمان و لهستان را نیز اینجا دید با یکی از این تور لیدرها نیز به گفتگو می‌نشینیم و می‌گوید: رضاآباد شش سالی است که شناخته‌شده و هرسال تعداد متقاضیانش دو برابر می‌شود تا جایی که یک تور نیازی به اخذ پذیرش از خارج استان ندارد و تعداد افراد موردنظر در همین استان سمنان به حدنصاب می‌رسند.

آش محلی بوی نان عطر کویر

جشنواره بوم‌گردی رضاآباد اما بخش‌های مختلفی هم دارد، سیاه‌چادرهایی بافته از موی بز و شتر اینجا برپا هستند که هرکدام به بهانه‌ای سرپا ایستاده‌اند یکی صنایع‌دستی این منطقه مانند گلیم و جاجیم و نمد و پشم شتر را می‌فروشد و دیگری لبنیات محلی که هرکدامش بوی سرمست کننده‌ای دارد، دیگری به فروش لباس محلی مشغول است و آن‌یکی با بوی آش محلی‌اش جادوگری می‌کند.

یکی از این آش‌ها، کُما نام دارد گیاهی ظاهراً بد بو که به دست توانمند زنان رضاآبادی به آشی بدل می‌شود که هر کاسه‌اش روحی در دل و تن خسته انسان می‌دمد از آن آش‌ها که انعکاس ماه بر روی روغن تزئیناتش هیچ‌چیز را از زیبایی کم نمی‌آورد بانوی رضاآبادی که این آش را می‌پزد می‌گوید: داروی معده است این گیاه کما، آن‌قدر خاصیت دارد که ما پودر آن را برای هضم غذا به‌صورت دارویی مصرف می‌کنیم.

یکی دیگر از غذاهای محلی این روستا کشک محسوب می‌شود که به ثروتی نیز معروف است با یک قاشق آن می‌توان دید که چه خوش نشسته‌اند سیر، پیازداغ، نعناع، روغن حیوانی و کشک گوسفندی در کنار هم تا انسان را به رؤیایی زیبا ببرند وقتی با نان محلی دردهان می‌رقصد و دل بری می‌کند...

لباس‌هایشان نیز زیبا است پوشش زنان این روستا بسیار شبیه به روستاهای خراسان شمالی سراسر قرمزرنگ است، معمولاً دامنی به پادارند و شلواری نخی همراه با شالی گلدوزی شده که از سر تا روی پاها امتداد دارد با کفش‌هایی که به چارق معرفی می‌شوند و در رنگ‌های زرشکی و قهوه‌ای یافت می‌شوند این لباس‌ها اما در مردان به شلوار، شال و پیراهنی یقه‌دار و گیوه خلاصه می‌شود اما این مردان وقتی به دل کویر می‌زنند کفشی به پا ندارند.

غروب یعنی زیبایی

تا به خود می‌آیی غروب فرامی‌رسد یک روز در دل کویر به همین راحتی به خط پایان خود نزدیک می‌شود اما مگر دل کندن از اینجا راحت است؟ دوباره خدای متعال انسان را تماشای نمایشی از رنگ و نور دعوت می‌کند این بار نه در طلوع، بلکه در غروب و تمام‌رنگ‌های طلایی، نارنجی، ارغوانی، سرخ، بنفش و نیلی برعکس صبح رخ‌نمایی می‌کنند.

پس از دل‌نشینی کویر این بار نوبت قیر پاشیدن به آسمان بی‌انتهای کویر است که ستاره‌هایش نقره‌فام و دل ربا چشمک می‌زنند اینجا همه صور فلکی به یک‌چشم دیده می‌شوند نه خبری از کاشانه‌های بلند است و نه خبری از آلودگی هوا ... اینجا آسمان به زمین دوخته‌شده است گویا دست بلند کنی چندتایی‌شان را لمس می‌کنی.

نهیب آتش شب را روشن کرده اما خوابیدن روی ماسه‌ها و نگاه کردن به طبیعت گمشده‌ای به نام آسمان از دیگر لذت‌هایی است که در این سفر وجود دارد. همه‌چیز نزدیک می‌شوند آن‌قدر که می‌توانی دست دراز کنی و ستاره‌ای بگیری آن را ببوسی و در گوشش نامت را صدا کنی آن‌وقت دوباره آن را به سمت آسمان رها کنی تا برای همیشه نامت را بداند ... کیست که دل چنین چیزی را نخواهد؟ اینجا کویر است جایی که شب‌ها حتی مردمش هم ستاره می‌شوند. باید آن‌ها را چید نباید آن‌ها را دید.

باید بازگشت و این ستاره‌ها را تنها گذاشت شاید تا سال دیگر و جشنواره بوم‌گردی دیگر ... ستاره‌ای دیگر، غروب و طلوعی دیگر، نوازش کف پاهای خسته و دوخته شدن آسمان به زمین با ریسمانی که نامش طبیعت خدای متعال است.

کد خبر 3965496

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha