۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۱

یادداشت؛

فلسفه اصلی اشغال‌گری اسرائیل جلوگیری از شکل‌گیری تمدن اسلامی است

فلسفه اصلی اشغال‌گری اسرائیل جلوگیری از شکل‌گیری تمدن اسلامی است

مشهد - یک پژوهشگر مسائل جهان اسلام گفت: فلسفه اصلی اشغال‌گری اسرائیل جلوگیری از شکل‌گیری تمدن اسلامی است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - محمد علی میرزایی*: بی تردید ستم سترگ و کم نظیری که بر اثر اشغال گری صهیونیستی بر مردم فلسطین رفته است قابل اغماض نیست. فلسطین به عنوان سرزمین مبارکی که به اشغال دشمن در آمده و ده‌ها سال ظلم فاحشی که بر این ملت مظلوم وارد شده به خودی خود و به طور طبیعی با هر مبنایی که داشته باشیم بر اساس انسانیت، اخلاق، دین، قوانین مورد وفاق جهان سزاوار بیداری و نهضت و قیام است. این امر محل تردید نیست.

دشمنی غداره ای از آن طرف عالم با هدایت و مدیریت و مهندسی حساب شده‌ای از جانب قدرت‌های جهانی بر سرزمینی کانونی و بر گرده ملتی مظلوم به طور تبهکارانه ای تسلط یافته است. در نتیجه سکوت بر این ظلم با هر توجیه و عنوانی خود ظلم بزرگی به حساب می‌آید.

با این همه، بصیرت در دشمن شناسی امت اسلامی به ویژه در سطح نخبگان جهان اسلام که انتظار است نقش هدایت گری در جوامع اسلامی را بر عهده بگیرند، در سطح مطلوب نیست. انفعال و سست اندیشی و ساده نگری در بخش قابل توجهی از طبقۀ نخبگان و متفکران سیاسی باعث شده است که از ابعاد ژرف وجود ناپاک و ویرانگری به نام نقشه هیمنه صهیونیسم بر کل منطقه بشدت مورد غفلت قرار گیرد.

ریشه این مشکل در این است که با نگرشی تقلیل گرایانه مشکل جهان اسلام در تقابل صهیونیست‌ها با فلسطینی‌ها خلاصه گردد. بر مبنای این روایت غلط یا بشدت ناقص و کور، جهان اسلام مستقل و در حال رشد و توسعه و بخشی از آن به اشغال در آمده است.

عقلای جهان اسلام با میانه روهای ابرقدرت‌ها و اسرائیلی‌ها می‌توانند با طرح‌های متنوعی مانند صلح در برابر زمین، طرح سازش عربی و امثال آنها، می‌توان به توافق رسید. با این خوانش از بن مغالطه آمیز و مغلوط طرح ویرانگر «عادی سازی» هم قابل بازاریابی و ترویج خواهد بود.

فضای کلی جهان اسلام نگاه درست و دقیق و مطابق با واقعی با معضل وجود طرح صهیونیست‌ها در جهان اسلام ندارد. زیرا تمرکز آنها بر اشغال فلسطین است. حال آنکه اشغال بخشی از جهان اسلام با همه قداستی که این سرزمین دارد تنها بخش پیدای این کوه یخی است.

نه نقش آفرینان انگیسی و آمریکایی در آغاز افتتاح این طرح ننگین و نه خود اسرائیلی‌ها به هیچ عنوان وجود خود در منطقه را با محوریت اشغال بخشی از جهان اسلام تلقی نمی‌کنند. فلسطین صرفاً جای پای آنان است. هدف‌های آنان که بخشی قابل توجهی از آنها در عمل محقق شده است، بسی فراتر از این مرزهاست.

شناخت طرح دشمن به عمق اندیشی و ژرف کاوی بیشتری نیاز دارد. در این باره نکات زیر می‌تواند افق‌هایی باز کند و راهی به سوی بازشناسی چهره خبیث او بگشاید:

۱- طرح یهودی‌های صهیونیست در مقیاس جهانی است و سطح مواجهه آنان با دیگر قدرت‌های عالم به طور کاملی مبتنی بر رویکرد تمدنی است. هدف اعلای آنان تصرف نرم و سخت جهان است. روایت‌های فاسد و جنایت کارانه یهودی‌های صهیونیست از جهان، انسان، زمین و زمان و ادیان دارای ابعاد جهانی است. بنابراین، فلسطین و حتی جهان اسلام تنها بخشی از خوی جهان خواری و رؤیای هیمنه بر تمام جهان شمرده می‌شود.

۲- در بخش کانونی طرح تسلط بر انسان و جهان، گام کانونی و قلب آن در گرو تسلط بر جهان اسلام است. آنان دریافته اند که راه تسلط بر جهان از اشغال جهان اسلام می‌گذرد. خواب بی تعبیر و خیال خامی که گرچه روی تحقق نخواهد دید اما بصیرت نسبت به آن می‌تواند چهره جهان اسلام و سرنوشت آن را بشدت به سود مسلمانان و بلکه بشریت متحول سازد.

۳- جهان اسلام و منطقه ما دارای مختصات راهبردی بی نظیری است. ابعاد این شاخص‌های استراتژیک بسیار پهناور است. جغرافیای سیاسی، منابع غنی و بی نظیر طبیعی، موقعیت استثنایی منطقه از منظر ارتباطات سرزمینی جهانی، آبراه‌های حیاتی، عمق انتروپولوژیک و انسانی و فرهنگی جهان اسلام و بویژه منطقه ما و دیگر ظرفیت‌های خداداد و استثنایی آن تنها بخشی از این ویژگی‌های منحصر به فرد است. در نتیجه آنان مسیر جهان خوارانه خود را با تسلط کامل بر جهان اسلام هموار می‌بینند.

در این راستا، هر گونه طرح، اندیشه، انقلاب، ایده‌های بنیادین اندیشگی، شخصیت‌های تعیین کننده و مؤثر و رویکردهای مبارزه و مقاومت در جهان اسلام که در تقابل با چنین طرحی است و به نوعی در صدد تحول و اصلاح و نهضت انسانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان اسلام است در قالب‌های بسیار پیچیده و با پوشش‌های متعدد از طرف دست‌های پنهان جهانی و سازمان‌های موسوم به نظام جهانی و بین الملل سرکوب می‌شود. در واقع جهان اسلام در هیچ زمینه‌ای نباید رشد کند و مسیر ترقی و پیشرفت را طی کند.

از این رو، جای هیچ تعجبی نیست که خشم و خشونت صهیونیسم جهانی از پدیده بزرگ قرن اخیر، انقلاب اسلامی ایران در قیاس با دیگر پدیده‌های سیاسی و اجتماعی جهان اسلام در اوج بوده است. در ادبیات صهیونیسم جهانی دشمن درجه اول آنان انقلاب اسلامی ایران است و در مقایسه با حتی مبارزان فلسطینی و رزمندگانی که در خط مقدم با آنان به طور فیزیکی می‌جنگند و انتفاضه‌های متعدد را می‌آفرینند نرخ و رتبه خطرآفرینی انقلاب اسلامی برای آنان بسی بالاتر است!

۴- ایران هراسی و طرح جهانی برخورد با انقلاب اسلامی در چهار دهه گذشته به صرفاً و به طور کانونی، به خاطر اصرار نظام اسلامی بر آزاد سازی ملت فلسطین نیست. البته که طرح انقلاب اسلامی برای آزاد سازی سرزمین فلسطین باعث رعب و وحشت آنان بوده و هست اما ریشه دشمنی نظام سلطه با این انقلاب ناشی از چیزی است که کمی پیشتر به آن اشاره شد. انقلاب اسلامی ایران گام بزرگی برای تحقق تمدن اسلامی است. نیروی الهام آفرین و بیدارآفرین این انقلاب و تشکیل دولتی اسلامی به عنوان کانون تولید بصیرت و بیداری تمدنی در مقیاس جهانی همان عامل اصلی دشمنی کانونی با آن از طرف صهیونیسم جهانی است.

۵- با این حساب مسأله اصلی طرح جهانی صهیونیسم اشغال فلسطین و اصرار و استمرار در آن نیست. این امر در نقشه کلان آنان به عنوان جای پایی بیش تلقی نمی‌شود. فلسفه اصلی این اشغال گری این است که فلسطین را به پایتخت هدایت طرح اصلی که تصرف جهان اسلام و جلوگیری از شکل گیری صورت تمدنی آن در جهان معاصر است تبدیل نمایند.

۶- وجود منحوس صهیونیسم در جهان اسلام را باید از منظر تقابل و تضاد وجودی قوم یهود و اسلام بر سر جهانی سازی ادیانی و فرهنگی و با مقیاس تمدنی تفسیر نمود. به عنوان نمونه می‌توان به کارنامه ننگین و جنایتکارانه اسرائیل در پیشگیری از رشد و توسعه کشورهای طوق پیرامون فلسطین اشاره نمائیم. صهیونیست‌ها در عمل و با طرح‌های پیچیده جهانی کشورهای مصر، سوریه، لبنان و اردن را درگیر مسائلی نمودند که راه بر هر گونه نقش آفرینی ملموس در توسعه و پیشرفت و مردم سالاری گرفته شود. این کشورها نباید با ثبات باشند. رشد و توسعه در آنها ممنوع است. فتنه و جنگ‌های داخلی و بی ثباتی سیاسی و نظامی و غیر آن در این کشورها نباید منقطع گردد. جنگ‌های مذهبی و دینی در اغلب این کشورها همواره باید ملتهب و مشتعل و داغ باشد. این تنها یک نقطه است از یک خط بسیار ممتد و همیشگی.

۷- اعماق فلسفی، سیاسی، روان شناختی و تمدنیِ «عادی سازی» رابطه با صهیونیسم را باید با مطالعه آثار شخصیت‌های برجسته و نادری مانند رهبران مقاومت و نیز متفکر بی نظیر مصری مرحوم عبدالوهاب مسیری در دایره المعارف یهود و صهیونیسم بازشناسی کرد. رهبری امارات و عربستان در پروژه ننگین عادی سازی نقشه‌ای جهانی است. غیر عادی سازی رابطه با انقلاب اسلامی ایران هم جناح دیگر و روی دوم این سکه است.

۸- در نتیجه، شناخت طرح جهانی اسرائیلی‌ها و خواب شومی که صهیونیسم برای کل جهان دیده است بر معادلات درون هر کدام از کشورها حتی کشور فلسطین تقدم منطقی دارد. به قول مالک بن نبی در آخرین اثری که پس از ده‌ها سال از مرگ او منتشر شد یعنی کتاب «المسأله الهیودیه» (جلد دوم کتاب معروف او وجهه العالم الاسلامی) اسرائیل خط مقدم استعمار جهانی است.

فلسفه اصلی وجود اسرائیل در جهان اسلام فروپاشی امیدهای تحقق قرآن کریم در مقیاس تمدنی، امتی و جهانی است. این نقشه برای امام راحل، امام خامنه ای و اندیشه‌های بنیادین انقلاب اسلامی کاملاً آشکار است اما ادبیات جهان اسلام در مقابله با اسرائیل فلسطین زده و محدود است.

رسالت بزرگ نخبگان با بصیرت و آشنا با مقیاس‌های جهانی و تمدنی طرح صهیونیسم اقتضا می‌کند که محصولات نرم و فکری و نیز سمت و سوی تحلیل‌های رسانه‌ای و نظام‌های مدیریت اذهان عمومی جهان اسلام و بلکه همه بشریت به این سمت سوق داده شود. اسرائیل خطری برای بشریت و آرزویی نحس برای تسلط بر جهان و انسان است.

*پژوهشگر مسائل جهان اسلام

کد خبر 4931253

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha