۲ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۸

معرفی کتاب؛

انتشار "الگوي‌هاي تصميم‌گيري در سياست خارجي ايران"/ بررسی مقایسه ای دوران پهلوم دوم و جمهوری اسلامی

انتشار "الگوي‌هاي تصميم‌گيري در سياست خارجي ايران"/ بررسی مقایسه ای دوران پهلوم دوم و جمهوری اسلامی

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: الگوي‌هاي تصميم‌گيري در سياست خارجي ايران بررسي مقايسه اي دوران پهلوي دوم (1342- 1357) و جمهوري اسلامي( 1358- 1368) نوشته دکتر سید رضا موسوی نیا از سوی انتشارات دانشگاه مفید منتشر شد.

برای فهم الگوی تصمیم‌گیری سیاست خارجی در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی در ابتدا باید به چگونگی اتخاذ تصمیم‌ها پرداخت و به این سؤال پاسخ داد که آیا رویه تصمیم‌سازی در این دو دوره نهادینه بوده است و یا اینکه فرد و یا افراد مشخصی در این تصمیم‌گیری نقش آفرینی می‌کردند. این نخستین قدم برای درک الگوی تصمیم‌گیری است.

اگر این تصمیم‌گیری نهادینه بوده است، باید به سراغ نهادها و افرادی برویم که در این روند در یک ساختار قانونی نقش داشتند و اگر مطالعه تاریخی، ما را به این نکته رهنمون ساخت که رویه تصمیم‌گیری در سیاست خارجی این دو دوره نهادینه نبوده است و بر مبنای تصمیم‌گیری فرد و یا افراد مشخصی استوار بوده است، آنگاه باید فرد و یا افراد مؤثر در تصمیم‌گیری را مشخص کنیم. پس از آن در مرحله دوم به این سؤال پاسخ دهیم که چرا این تصمیم‌گیران در مقاطع مختلف تصمیمات خاصی را اتخاذ کردند.

بنابراین این کتاب با مشخص کردن چگونگی اخذ تصمیمات (افراد و یا نهادهای دخیل) در مرحله اول و چرایی اتخاذ این تصمیمات (بررسی نظام شناختی و نظام باورهای تصمیم‌گیران) در مرحله دوم، الگویی از تصمیم‌گیری سیاست خارجی در هر دو دوره ارائه می‌دهد و آنها را با یکدیگر مقایسه می کند.

این کتاب در بعد نظری هم یک چارچوب نظری منطبق با رویه‌های تصمیم‌گیری در سیاست خارجی ایران ارائه می‌کند. در فصل دوم با ارائه یک چارچوب نظری بومی به چگونگی تأثیر نظام شناختی و باورهای فردی در سیاست‌گذاری‌های خارجی می پردازد. نویسنده همان‌گونه که در بخش نظری بحث می کند، به اعتقاد دسته‌ای از نظریه‌پردازانِ سیاست خارجی، می‌توان مانع از دخالت نظامِ باورها و گرایش‌هایِ شخصی در فرایند تصمیم‌گیری شد چرا که دخالت نظام باورهای افراد در تصمیم‌گیری از میزان عقلانیتِ یک تصمیم خواهد کاست. اما برخی دیگر معتقدند، دخالت نظامِ باورهای شخصیِ تصمیم‌گیران در فرایند تصمیم‌‌گیری کاملاً طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است و رهایی از آن ممکن نیست.

نویسنده در این کتاب قصد دارد تا با ارائه یک چارچوب نظری بومی، این موضوع را در مورد سیاست خارجی ایران مورد بررسی و مطالعه قرار دهد تا دریابد که نظام‌باورها و گرایش‌هایِ شخصی تصمیم‌گیران تا چه حد و چگونه در روند شکل‌گیریِ سیاست خارجی ایران به خصوص در دوران‌های حساس تاریخی مؤثر بوده است. بدین منظور قصد دارد با مطالعه و مقایسه الگویِ تصمیم‌گیری در ایران در دو دورۀ پهلوی دوم (1342-1357) و جمهوری اسلامی (1358-1368) مشخص کند که عناصر عقلایی و عناصر ناشی از نظام باورهایِ فردیِ تصمیم‌گیران‌ و یا به عبارت دیگر عناصر عقلایی و شناختی چه تأثیری بر شکل‌گیری تصمیمات مهم و تاریخ‌ساز در سیاست خارجی ایران داشته است.

الگوی تصمیم‌گیری سیاست خارجی در دوره پهلوی می‌تواند به ما بگوید چرا شاه در حالی که در ائتلاف با بلوک غرب بوده است و تنش‌زدایی با شوروی می‌توانست به رویارویی حکومت او با بلوک غرب منجر شود، به تعامل و همکاری اقتصادی با شوروی روی می‌آورد. دیگر اینکه چرا شاه دلارهای نفتی را صرف هزینه‌های گزاف نظامی می‌کند و عظمت‌طلبی در سیاست خارجی بر قله ذهنی او و دیگر دولتمردانش قرار می‌گیرد. چرا حکومت پهلوی، بحرین را از طریق سازمان ملل واگذار می‌کند اما از حقوق ایران در جزایر سه‌گانه نمی‌گذرد و بازگردادندن این جزایر را برای نقش جدید منطقه‌ای خود ضروری می‌داند. آیا این تصمیمات در دوره پهلوی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی تأثیری داشته‌اند و یا خیر.

در دوره جمهوری اسلامی هم الگوی تصمیم‌گیری سیاست خارجی به ما کمک می‌کند تا ابعاد نانوشته‌ای از برخی از تصمیمات رهبران و مسئولین نظام را درک کنیم. این الگو به ما می‌گوید چرا اشغال لانه جاسوسی (سفارت امریکا در سال 1979) و تداوم گروگان‌گیری کارکنان این سفارت‌خانه توسط رهبر انقلاب اسلامی تأیید می‌شود و مورد حمایت خاص قرار می‌گیرد. چرا در یک برهه از جنگ، ادامه درگیری با حکومت صدام و ورود به خاک عراق تجویز می‌شود و در برهه‌ای دیگر قطعنامه 598 پذیرفته می‌شود. چرا در شرایطی که عقل ابزاری در سال 1365 خاتمه جنگ را پرمنفعت تشخیص می‌دهد، جنگ ادامه پیدا می‌کند و در شرایط دیگری که همان عقل ابزاری شیوه خاصی از تهاجم را به سود ایران تجویز می‌کند، رویه دیگری در پیش گرفته می‌شود. بر اساس آنچه برخی از تحلیل‌گران در داخل و خارج از ایران می‌گویند، آیا تصمیمات ایران در دوره پهلوی عقلایی و در دوره جمهوری اسلامی غیرعقلایی و مبتنی بر احساسات بوده است؟ آنچه مسلم است الگوی تصمیم‌گیری سیاست خارجی در این دو دوره و مقایسه آندو با یکدیگر پاسخ‌گوی بسیاری از سؤالات ما خواهد بود.

الگوي‌هاي تصميم‌گيري در سياست خارجي ايران بررسي مقايسهاي دوران  پهلوي دوم (1342- 1357) و جمهوري اسلامي( 1358- 1368) نوشته دکتر سید رضا موسوی نیا برای نوبت اول تابستان امسال و در374 صفحه از سوی انتشارات دانشگاه مفید منتشر شده است.

کد خبر 2141933

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha