۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۱۲:۲۷

بررسی کتاب «متاستاز اسرائیل»/۳

کامنت‌گذاران منافقین در آلبانی، ریاض و تل‌آویو همه یک‌پروژه هستند

کامنت‌گذاران منافقین در آلبانی، ریاض و تل‌آویو همه یک‌پروژه هستند

کورش علیانی درباره کامنت‌گذاران منافقین در آلبانی می‌گوید شک نکنید آلبانی، الذباب الالکترونی ریاض و تل‌آویو همه یک‌پروژه هستند. یکی طراحی می‌کند، یکی پولش را می‌دهد و یکی مدیریت می‌کند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: گفتگو با کورش علیانی نویسنده کتاب «متاستاز اسرائیل» در قسمت اول و دوم از تشکیل اسرائیل و بحث تبعیض در این سازمان تروریستی شروع شد و به موارد مغفول‌مانده‌ای درباره این رژیم جعلی رسید. مشروح بخش‌های اول و دوم این گفتگو را می‌توان در پیوندهای زیر مطالعه کرد:

* صیونیست روز اول با صیونیست امروز یکی نیست / یورم حزونی و پروژه بازگشت به تبعیض را جدی بگیرید

* فهم برخی از منجی و ظهور در حد بازی‌های PS4 و PS5 است / غفلت ما از گردش صیونیزم از بریتانیا به فرانسه

اما در قسمت سوم و پایانی این گفتگو به مسائلی چون فعالیت‌های جاسوسی رژیم اسرائیل در فضای مجازی، نرم‌افزارها و روبات‌های قاتل و دیگر شاخه‌های این هولدینگ بزرگ پرداخته شد. بنی‌موریس و امبرتو اکو ازجمله اسامی مهمی هستند که در کنار اسامی دیگری چون مریم معمار صادقی، دونالد ترامپ، رجب طیب اردوغان، سید محمد حسینی، جمال خاشقجی و … در این بخش از مصاحبه با علیانی مطرح شدند. یکی از موضوعاتی هم که در این گفتگو مطرح شد و مربوط به بخش سوم است، درباره جنگ نرم‌افزای اسرائیل است که به‌گفته علیانی با توافقی که بین این سازمان تروریستی و منافقین حاصل شده، اعضای مجاهدین خلق که در آلبانی پناه داده شده‌اند، بخشی از این جنگ نرم‌افزاری هستند.

«برچسب قیمت» و «جنگ آتش» هم ازجمله کلیدواژه‌های مهمی هستند که علیانی در کتابش از آن‌ها استفاده کرده و در این گفتگو مورد بررسی قرار گرفتند. او درباره تهدیداتی که از طریق پست الکترونیکی برایش ارسال شده خاطراتی دارد که گوشه‌ای از آن‌ها را نقل کرد. کلیدواژه این بحث هم «هثبره» که در متن مصاحبه توضیحات بیشتری درباره آن درج شده است.

مشروح سومین‌قسمت از گفتگو با مولف کتاب «متاستاز اسرائیل» در ادامه می‌آید؛

* آقای علیانی شما در جایی از کتاب گفته‌اید این‌که ایران عصر پهلوی و اسرائیل متحد یکدیگر بوده‌اند، شوخی است.

بله.

* حالا مخاطب با خودش فکر می‌کند منظور شما چیست؟ یعنی ایران و اسرائیل دشمن بوده‌اند؟ من فکر می‌کنم منظور شما این بوده که رابطه اسرائیل با ایران استعماری بوده است.

اگر منظورتان دوران محمدرضا پهلوی است، باید بگویم او موجود نابالغ احمقی بوده است که تصوری از این دشمنی نداشته. ولی اسرائیل دشمنی‌اش را می‌کرده. در کتاب درباره پروژه پرح گفته‌ام دیگر.

* بله. ماجرای خرید موشکی ایران از اسرائیل. اما در جای دیگر هم گفته‌اید که وقتی سازمان ملل برای تشکیل کشور دو دولتی در اسرائیل رای‌گیری کرد، ایران جزء کشورهایی بود که رای مخالف داد.

بله. بنا بر ترسی که شاه از اعتراضات داخلی داشت.

* این سوالات را پرسیدم چون این تحلیل وجود دارد که با وجود نوکری آمریکا، شاه با اسرائیل خوب نبوده است.

ویدئوهایی هم هست که در مصاحبه سال ۱۹۷۶ با مایک والاس می‌گوید لابی یهودی ایالات متحده را کنترل می‌کند و به نفع اسرائیل عمل می‌کند و علیه من است.

* پس منظورتان این است که این کارهای شاه، اصطلاحاً شامورتی‌بازی بوده است.

نه. احمق است. آدم احمق، ثبات شخصیت و ثبات تصمیم‌گیری ندارد.

* پس یعنی از زرنگی‌اش نبوده؟

شاه؟ زرنگ؟ اگر زرنگ بود، آن فضاحت مدرسه له‌روزه را به بار نمی‌آورد.

* همان‌ماجرایی که در نوجوانی برای تحصیل به خارج رفته بود؟

بله. به مدرسه‌ای در سوییس رفته بود. با دختر نوجوانی رابطه داشت و دختر باردار شد و محمدرضا را به ایران برگرداندند. سادگی است اگر گمان کنیم سازمان‌های اطلاعاتی کشورهای مختلف از این برگه برای تحت فشار قرار دادن او در زمان‌های حساس استفاده نمی‌کرده‌اند.

* در صفحه ۱۴۳ وقتی جنگ‌های اسرائیل را می‌شمارید، از بِنی‌موریس فکت و ارجاع آورده‌اید. از نظر شما، این‌که این مورخ اسرائیلی درباره این مسائل کتاب نوشته و روشنگری کرده، نشان‌دهنده منصف‌بودنش است یا این‌که...

نه. اصلاً نمی‌دانم منصف یعنی چه؟ به‌نظرم گاهی کلمه‌ها ما را گمراه می‌کنند.

* آخر شما به نظامی‌های اسرائیلی که از رفتن به جنگ تمرد می‌کنند، اشاره کرده‌اید.

بنی‌موریس یک‌سری سند می‌آورد و در کنارشان تئوری خودش را می‌گوید. من تئوریش را نمی‌پذیرم، از سندهایش استفاده می‌کنم. او می‌گوید ما پسر پیغمبر نبودیم. نیامده بودیم عدالت را جاری کنیم. یک‌سری آدم بی‌وطن بودیم که دنبال وطن می‌گشتیم و آمدیم ماموریت‌مان را انجام دادیم آن‌ها نظامی نیستند. به نوجوان هجده‌ساله می‌گویند برو خدمت سربازی. در این وضعیت جنگی و نامعلوم، یکی‌هم می‌گوید نمی‌روم. احتمالاً هم دلیلش این است که اگر برود گلوله می‌خورد.

* نه دیگر. در کتاب گفته‌اید که آن جوان در مصاحبه‌اش گفت نمی‌خواهد بخشی از آدم‌کشی اسرائیلی‌ها باشد.

خب آن صحبت‌ها ارائه یا به قول قدیمی‌ترش تقریر طرف هستند. (می‌خندد) ما که نمی‌دانیم توی سرش چه می‌گذرد. نیازی هم نداریم بدانیم. همین‌که سربازی نمی‌رود کار خوبی می‌کند.

اما درباره بنی‌موریس باید بگویم که خیر. او یک‌مورخ صیونیست است؛ یک‌صیونیست امروزی.

* خب بنی‌موریس و امثال او چرا باید مدارکی را منتشر کنند که من و شما با استفاده از آن‌ها، در محکومیت اسرائیل صحبت کنیم؟

برای این‌که دارد قطره‌چکانی اطلاعات می‌دهد.

* خب چرا دروغ نمی‌گوید؟ چرا همین راستش را قطره‌چکانی می‌گوید؟

چون ممکن است ۵۰ سال دیگر نتواند این کار را بکند.

* خب این‌که به نفع آن‌هاست.

نه دیگر. ۵۰ سال دیگر همه ماجرا بیرون می‌افتد. او یک‌سری سند می‌آورد و در کنارشان تئوری خودش را می‌گوید. من تئوریش را نمی‌پذیرم، از سندهایش استفاده می‌کنم. او می‌گوید ما پسر پیغمبر نبودیم. نیامده بودیم عدالت را جاری کنیم. یک‌سری آدم بی‌وطن بودیم که دنبال وطن می‌گشتیم و آمدیم ماموریت‌مان را انجام دادیم. جنایت را عادی‌سازی می‌کند.

* بله در این‌باره در کتاب صحبت کرده‌اید. یک‌جاهایی هم درباره نظریه امبرتو اکو صحبت کرده‌اید...

نمی‌دانید من چه‌قدر عاشق اکو هستم.

* بله. این را هم گفته‌اید. البته در دو جا از کتاب هم اشاره کرده‌اید که اکو پرت‌وپلا گفته است. برای من جالب بود. چون فکر می‌کردم با این علاقه‌تان به اکو، ممکن است اشکالاتش را نبینید. ولی دیده‌اید.

نه فقط در این مورد که بحث ایدئولوژیک است، درباره مسائل دیگر هم گاه نظراتش را قبول ندارم. نظراتی که شاید برآمده از کهولت باشد. آن اواخر عمرش یک‌گفتگو با ژان کلود کریر دارد. متاسفانه این گفتگو به فارسی هم ترجمه شده. کتابی است به نام «از کتاب گریزی نداریم». اکو آن‌جا رسماً چرند می‌گوید. دلایلی که برای تائید نظرش می‌آورد، به‌ضرر نظرش هستند و اصلاً متوجه این نیست. از هوش اکو بعید است.

کامنت‌گذاران منافقین در آلبانی، ریاض و تل‌آویو همه یک‌پروژه هستند

* آقای علیانی، یک‌نکته جالب برای من درباره کتاب شما، این است که در عین این‌که رفتار توهم‌توطئانه‌انگارانه برخی افراد را در داخل کشور محکوم می‌کنید، ولی مطالبی دارید که ممکن است خودتان هم به این رفتار متهم شوید. نمونه‌اش اشاره به مساله مرگ جمال خاشقجی و استفاده از نرم‌افزار جاسوسی اسرائیل برای کشتن اوست. یا مثلاً اشاره به محمد حسینی و جنبش ری‌استارتی که راه انداخت.

درباره خاشقجی گفته‌ام پرونده‌اش در کانادا باز است. درباره سید محمد حسینی هم گفته‌ام نیاز به پژوهش دارد.

* نمی‌دانم اسمش را هوشمندی بگذاریم یا نه. ولی شما دارید قطعات پازل را کنار هم می‌گذارید و می‌گویید این، نتیجه‌گیری من است.

نه. من ترجیح می‌دهم اسم هوشمندی روی آن نگذارم. بگویم تقوا در شکل غیر مذهبی‌اش؛ تقوای پژوهشی. جایی‌که نمی‌شود نتیجه گرفت، نتیجه نگیرم و بگویم من این‌طور می‌بینم و نتیجه قطعی هم نمی‌شود گرفت. لپ‌تاپ من را هم زدند. شواهد این را می‌گویند. ولی قابل اثبات نیست.

در یک‌ایمیل گفته بودند بچه‌ات را می‌دزدیم، خودت را هم می‌گیریم. بعد بچه‌ات را زنده‌زنده جلویت به سیخ می‌کشیم و کباب می‌کنیم * یعنی هک‌تان کردند؟

نه. کلاً تمام شد. من یک‌لپ‌تاپ از دست دادم. با نرم‌افزار کاندیرو زدند؛ نسل بعدی پگاسوس.

* شما وقتی این‌طور می‌گویید، آن‌ها حرف‌های شما را می‌شنوند. بهتر نیست طوری بگویید که سردرگم شوند؟ چون این‌طور به همین‌روش ادامه می‌دهند و می‌فهمند که موفق عمل کرده‌اند.

این‌همه سال این دوستان داخلی گفتند چه شده؟ اسرائیل ترسیده؟ دچار شرم و حیا شده؟ رفته توی اتاق به کارهای بد خودش فکر کرده؟ حرف نهایی را در جهان، قدرت می‌زند. حالا شما قائل به خیر هستید، قدرت داشته باشید و به خیر محدودش کنید. بدون قدرت چه‌طور می‌خواهی داد و بیداد کنی و به جایی برسی؟ حالا من بیایم لپ‌تابم را سر دست بگیرم و بگویم زدند. ایمیل‌های تهدید را نشان بدهم. بعد چه؟

* تهدید هم شده‌اید؟

تهدید که از آذر ۸۴ شروع شد. اوجش هم همان‌وقت بود. حالا ۱۷ سال گذشته، یکی‌دو جا هم گفته‌ام. مثلاً در یک‌ایمیل گفته بودند بچه‌ات را می‌دزدیم، خودت را هم می‌گیریم. بعد بچه‌ات را زنده‌زنده جلویت به سیخ می‌کشیم و کباب می‌کنیم. (می‌خندد)

* یعنی زمان تهدیدها بچه نداشتید؟

هنوز هم ندارم. (می‌خندد)

* خب یعنی این تهدیدها کور بودند؟ اگر ۱۷ سال پیش تهدید شده‌اید، اسرائیلی‌ها چه‌طور صبر می‌کنند که چنین‌کتابی مثل «متاستاز اسرائیل» بیرون بیاید؟ خب باید شما را زودتر حذف کنند!

گروه عملیاتی که نبودند. هثبره بودند. من آن زمان خبر نداشتم، حدس هم نمی‌زدم که چنین‌چیزی هم هست. فکر می‌کردم یک آدم منفرد پشت این تهدیدها باشد ولی خب یکی بود که عضو این گروه‌های کامنت‌گذار هثبره بود. به‌نوعی شناسایی‌ش هم کردم. خانمی بود که...

* چه‌جالب! واقعاً؟

من آن زمان خبر نداشتم، حدس هم نمی‌زدم که چنین‌چیزی هم هست. فکر می‌کردم یک آدم منفرد پشت این تهدیدها باشد ولی خب یکی بود که عضو این گروه‌های کامنت‌گزار هثبره بود. به‌نوعی شناسایی‌ش هم کردم. خانمی بود که... بله. یک‌خانم یهودی، ایرانی و ساکن کانادا. و همان‌سال‌ها تحت درمان بود. مشاوره می‌رفت. دارو مصرف می‌کرد. با سوء استفاده از شرایط نامساعدش او را به کار گرفته بودند.

* شما این جزئیات را از کجا می‌دانید؟

به دست آوردن اطلاعات در روزگار ما سخت نیست. یکی از نزدیکانش را پیدا کردم. با هم صحبت کردیم.

* عجب پیگیری جالبی! خوب است حوصله کرده‌اید دنبال این کارها را بگیرید.

پیگیر نباشم، چه کنم؟ این، تنها چیزی است که دارم. سرمایه که ندارم، قدرت امنیتی و نظامی که ندارم. یک‌شهروندم و تنها چیزی که دارم، این است که رها نکنم.

* ولی جدا تقاضای حفاظت بکنید!

(می‌خندد) دست بردار آقا. مگر شهید فخری‌زاده نبود؟

* خب همه شهروندها که مطالبی مثل مطالب شما تولید نمی‌کنند!

فخری‌زاده داشت چیز بسیار بسیار مهم‌تری تولید می‌کرد، حفاظت هم داشت. ولی ترورش کردند.

* بحث ترور شد. شما در چندجای کتاب درباره ساختار تروریستی اسرائیل اشاره کرده‌اید. اما یک‌اشاره مهم هم به فعالیت‌های غیرقانونی این سازمان بزرگ تروریستی کرده‌اید؛ «اسرائیل یک‌کشور نیست. یک‌هولدینگ بزرگ از گروه‌های تروریستی است که آزمایشگاه‌های به‌صرفه برای پروژه‌های فعلاً غیرقانونی در اختیار قدرت‌های جهانی می‌گذارد؛ چه شرکت‌های فراملیتی و چه حاکمیت‌های ابرقدرت‌.» گستره تجارت این‌هولدینگ را هم این‌گونه تشریح کرده‌اید: «از برده‌فروشی جنسی تا کشت و صنعت و صادرات ماری‌جوانا، از سلاح‌های نرم‌افزاری تا روبات‌های تروریست، از نرم‌افزارهای اخلال‌گر تا موشک‌های قاره‌پیما تا کلاهک هسته‌ای.»

نمی‌دانم در جریان هستید یا نه، ولی همان روباتی را که از آن در ترور فخری‌زاده استفاده کردند، چندماه بعد به امارات فروختند. همان تکنولوژی را.

* یعنی تکنولوژی‌اش سوخته بود و به امارات دادند؟

نه. در این ترور تستش کردند و بعد به امارات فروختند. چیزی شبیه این‌که بگویند دیگر با چشم خودتان دیدید که چه می‌کند. با یک تیر دو نشان زدند. هم ترور کردند، هم با امارات معامله کردند.

* آقای علیانی یک‌جمله از کتابتان را برایمان توضیح بدهید. «من نگران تاریک‌ترین و در عین‌حال دائمی‌ترین زاویه گلخانه آقای آیزنهاور هستم. آن وسط خود خود تبعیض.»

اصل کشور یهودی در قانون اساسی اسرائیل مصوب ۲۰۱۸ و چرخش به‌سمت تبعیض‌گرایی در قانون اساسی کشورها و بازگرداندن نظام‌های طبقاتی.

* این‌که به قانون اساسی کشورها اشاره می‌کنید، ناظر به این نیست که یهودی‌ها در پی تسخیر جهان و حکومت‌ها هستند؟

(می‌خندد) فکر کنم آن روح توطئه‌پندار در شما حلول کرده است. من این‌طور نگاه نمی‌کنم. شواهدی هم برای چنین نگاهی نمی‌بینم.

کامنت‌گذاران منافقین در آلبانی، ریاض و تل‌آویو همه یک‌پروژه هستند

* کمی هم درباره مفهوم «برچسب قیمت» صحبت کنیم.

این ماجرا برای من ارزشی بیش از یک‌مفهوم آیکونیک ندارد. نشان‌دهنده یک‌روال و رویکرد است که دوست ندارم در حدی بالاتر از نمونه‌ای از یک‌روند کلی به آن بپردازم.

* یعنی می‌گویید با حرف‌زدن از آن، بزرگش می‌کنیم؟

نه. می‌خواهم پیش از حرف‌زدن، جا و مکانش را مشخص کنم. این، فقط یک‌نمونه است و چیز خاصی نیست. یک‌سبعیت خاص است که بر مبنای تنبیه جمعی قرار دارد. یعنی اگر اتفاقی افتاد، مسئولیتش متوجه عرب‌هاست نه یک‌فرد عرب. و همه اعراب باید تنبیه شوند. این‌، یک‌ارتجاع است در سیستم قضایی و در مواجهه با آنچه جرم‌انگاری می‌شود. ولی خب اسرائیلی‌ها این کار را می‌کنند.

* که گفته‌اید امکان پیگیری هم ندارد.

بله. در برچسب قیمت، اسرائیلی‌ها می‌روند خانه‌ها یا ماشین‌ها را آتش می‌زنند. یا مثلاً فلسطینی‌ها را کتک می‌زنند. وقتی هم بپرسی چرا این کار را می‌کنید، می‌گویند دیروز یک‌عرب، یکی از ما را زده است.

* و این ماجرای «برچسب قیمت» ربطی به «جنگ آتش» ندارد؟

نه. این دو از هم جدا هستند.

* چالش آتش سیدمحمد حسینی در سال ۹۶، آتش‌سوزی سازمان برق، آتش‌سوزی در پالایشگاه تهران، حریق جنگل‌ها...

این‌ها نمونه‌های مشابهی از جنگ آتش اسرائیلی‌ها هستند. ربطی به برچسب قیمت ندارند.

* شما درباره این اتفاقات می‌گویید سند ندارید. ولی این‌ها را شبیه رفتار جنگ آتش اسرائیلی‌ها می‌بینید. درست است؟

بله. من می‌گویم این‌ها برای من، به‌عنوان یک‌مشاهده‌گر معنی‌دار هستند. این‌که این اتفاقات همزمان هستند، برای من معنی دارد. معنی‌داشتن برای یک‌مشاهده‌گر یعنی چه؟ یعنی ارزشش را دارد کسی بیاید یک‌پروژه تعریف کند و این مساله را بررسی کند تا ببیند ارتباطی بین‌شان وجود دارد یا نه؟ این نمونه‌ها هم در حد مشاهده، معنی‌دارند و می‌توانند نقطه شروع تحقیقات باشند.

حتی بر ریز محتوای این‌کامنت‌ها نظارت پسینی دارند. تولید محتوا فقط در حدی مثل اینفلوئنسرهای جوراب‌رنگی فضای مجازی خودمان، در دست منافقین است. ولی کلیتش و سفارش محتوا با اسرائیل است؛ این‌که به چه جواب بدهیم و به چه جواب ندهیم و با تکیه بر چه و با چه تکنیکی. در کل، مهندسی محتوا با اسرائیل است * با توجه به آن جنگ نرم‌افزاری که شما به آن اشاره کرده‌اید، می‌توانیم کاری که منافقین آلبانی‌نشین با کامنت‌گذاری در فضای مجازی انجام می‌دهند، در ادامه و راستای...

بله. بله. شما شک نکنید که آلبانی، الذباب الالکترونی ریاض و تل‌آویو همه یک‌پروژه هستند. یکی طراحی می‌کند، یکی پولش را می‌دهد و یکی مدیریت می‌کند.

* یعنی منافقین، زیرمجموعه اسرائیل محسوب می‌شوند؟

نه. زیرمجموعه نیستند. یک‌قرارداد کاری است.

* پس یک‌توافق است.

بله. پولش از شما، کارش از ما. طراحی و مدیریتش هم با شما که ما کجا چه بگوییم و چه بنویسم.

* یعنی طراحی محتوا با اسرائیل است؟

بله. من فکر می‌کنم حتی بر ریز محتوای این‌کامنت‌ها نظارت پسینی دارند. تولید محتوا فقط در حدی مثل اینفلوئنسرهای جوراب‌رنگی فضای مجازی خودمان، در دست منافقین است. ولی کلیتش و سفارش محتوا با اسرائیل است؛ این‌که به چه جواب بدهیم و به چه جواب ندهیم و با تکیه بر چه و با چه تکنیکی. در کل، مهندسی محتوا با اسرائیل است.

* یک‌برگشت به یکی از بحث‌هایمان داشته باشم. همان‌صحبتی که گفتیم اسرائیل را به چشم یک‌کل با جزئیات متفاوت ببینیم. شما در جایی از کتاب نوشته‌اید «حالا دیگر تمام شهرک‌نشینان کسانی نیستند که آمده‌اند وطن خود را بسازند.» و می‌گویید «حالا دیگر موعودگراها یک‌عده روحانی سنتی هستند و شهرک‌گراها یک‌عده جوان نامتعارف، نامتعادل و ستیزه‌جو.»

ماجرا این است که آن‌جا یک‌طیف وجود دارد و درون این طیف تفاوت وجود دارد. ما هرکجا که تفاوت‌ها را نبینیم، داریم طرف مقابل را تقویت می‌کنیم. او را ید واحده‌ای می‌کنیم که قدرت دارد و نمی‌توانیم از پسش بر بیاییم.

* در جایی از کتاب هم نوشته‌اید اسرائیلی‌ها از روش توجیه و دروغ‌گویی هیتلر استفاده می‌کنند. این‌که بگوید ارتش ندارد بلکه ارتشش یک‌نیروی دفاعی است. «این همان‌روشی است که هیتلر با آن، پلشتی یهودی‌ستیزی و آدم‌کشی خود را توجیه می‌کرد.» واقعاً چنین‌نظری دارید؟

بله. در کتاب هم گفته‌ام که پژوهشگران دانشگاهی براساس متن‌ها و قواعد دروغ‌گویی به‌جا مانده از رایش سوم و دولت نازی، کتاب و مقاله نوشته‌اند. این سیاست‌گذاری‌های نازی‌ها که چه‌چیزی را چه‌طور صدا بزنند و حتی بخش‌نامه‌هایی که این سیاست‌گذاری را تصریح می‌کنند. کتاب سیاست ارتباطی (The Politics Of Communication) نوشته کلاوس مولر (Claus Mueller) که انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر کرده، یکی از این پژوهش‌ها است.

* که البته این میان، این نکته خوب را هم از کتابتان شاهدیم که درباره این دروغ‌گویی و واژگون‌نشان‌دادن حقیقت، نمونه‌های امروزی دارد؛ مثل شبکه «من و تو». یعنی در اطلاعات تاریخی و هرصل و کنگره بازل متوقف نمی‌شود.

اگر ماجرای اسرائیل در آن‌جا مانده بود که مشکلی نداشتیم. اتفاقی بود که افتاده بود و تمام شده بود. اگر تمام شده بود، من سعی نمی‌کردم شکل امروزی‌اش را تبیین کنم.

* بله در آن بحث بازاریابی یورم حزونی هم گفته‌اید که...

یکی از افتخارات من این است که اولین‌توئیتی که در توئیتر درباره‌اش زدم، من را بلاک کرد. (می‌خندد)

کامنت‌گذاران منافقین در آلبانی، ریاض و تل‌آویو همه یک‌پروژه هستند

* در همین‌بحث جابه‌جایی مفهوم واژه‌ها، شما از مریم معمار صادقی‌، ترامپ و اردوغان نام برده‌اید.

این فیلم بارها و بارها برای رسواکردن این جانور مروج جنگ منتشر شده. مدام هم می‌گویند مریم معمار صادقی مدیر «توانا» است که بناست مروج جامعه مدنی باشد و دارد از خوبی‌های جنگ حرف می‌زند. هیچ‌کس دنبال این ماجرا را نگرفته که او در کجا دارد صحبت می‌کند و کسانی که برایش کف می‌زنند، چه‌کسانی هستند؟ یک‌تشکیلاتی است که سران خودخوانده بهاییت ایجاد کرده‌اند و به‌ظاهر قرار است فرهنگ ایرانی را بزرگ بدارند نمی‌دانم آن ویدئو را از حرف‌های مریم معمارصادقی دیده‌اید یا نه؟ از خوبی جنگ حرف می‌زند. می‌گوید من در کوزوو بوده‌ام و دیده‌ام که وقتی بمب‌های ناتو می‌آمد، مردم روی پشت‌بام‌ها آغوش باز می‌کردند. در سوریه هم همین‌طور بود و مردم پلاکاردهایی به دست می‌گرفتند که «متشکریم» این بمب‌ها تضمین آزادی این مردم هستند. آخرش هم می‌گوید به برنارد شاو گفتند اگر بروی بهشت چه می‌کنی؟ او هم گفت من بروم بهشت چه‌کار کنم؟ بهشت جای خسته‌کننده‌ای است. معمار صادقی می‌گوید زندگی بدون جنگ هم، چیز خسته‌کننده‌ای است. بعد هم، همه می‌خندند و برایش دست می‌زنند. این فیلم بارها و بارها برای رسواکردن این جانور مروج جنگ منتشر شده. مدام هم می‌گویند مریم معمار صادقی مدیر «توانا» است که بناست مروج جامعه مدنی باشد و دارد از خوبی‌های جنگ حرف می‌زند. هیچ‌کس دنبال این ماجرا را نگرفته که او در کجا دارد صحبت می‌کند و کسانی که برایش کف می‌زنند، چه‌کسانی هستند؟ یک‌تشکیلاتی است که سران خودخوانده بهاییت ایجاد کرده‌اند و به‌ظاهر قرار است فرهنگ ایرانی را بزرگ بدارند. و مریم معمار صادقی، آن‌جاست که دارد سخنرانی می‌کند.

* ماجرای ما و بهاییت هم برای خودش داستانی است.

چه بگویم؟ بهاییان یک‌اقلیت هستند، یک‌اقلیت کوچک‌تر به‌نام سران جامعه بهاییت آن‌ها را به نفع قدرت‌های جهانی گروگان گرفته‌اند.

* یعنی؟...

یعنی ده نفر، بیست‌نفر، پنجاه نفر نه اصلاً بگویید ۵۰۰ نفر آدم در آن تشکیلات مرکزی در بیت‌العدل نشسته‌اند و برای بهاییان دستور صادر می‌کنند. این‌ها هم انگار سحر و جادو شده‌اند، انجام می‌دهند.

از امام خمینی پرسیدند کمونیست‌ها آزادند؟ گفت بله. فلان و فلان آزادند؟ بله. پرسیدند بهایی‌ها آزادند؟ ایشان گفت جاسوس‌ها آزاد نیستند. سوال را تکرار کردند که جاسوس‌ها نه، بهایی‌ها آزادند؟ ایشان دوباره گفت کسی برای جاسوسی آزاد نیست. این مصاحبه زمانی انجام شده که امام تازه داشت به ایران می‌آمد و هنوز حاکمیتی مستقر نشده بود.

داستان این است که یک‌تشکیلات جاسوسی، یک‌فرقه را گروگان گرفته است. بعد ما از این‌طرف مرتب می‌گوییم این فرقه منحرف است. خب کدام فرقه غیرمنحرف است؟ مساله اصلی، منحرف‌بودن فرقه نیست. تزریق ماموریت جاسوسی به بدنه فرقه است.

* این‌که می‌گویید گروگان گرفته، یعنی چه؟

یعنی سپر بلا هستند. الان هر جاسوسی را که بعد از ماموریت درون‌فرقه‌ای لو برود و دستگیرش کنند، می‌گویند چون بهایی بوده، دستگیرش کرده‌اند. کنارش هم مواردی را بگذارید که واقعاً انگیزه دستگیری جاسوسی نبوده. این‌ها تصویری را در چشم مخاطب می‌سازند که می‌گوید کل ماجرا تبعیض است نه امنیت ملی.

* اگر جاسوس اسرائیل نباشند، چه هستند؟ یعنی غیر از یک‌فرقه انحرافی، چه هستند؟

مگر ما نسبت به آن‌یکی فرقه‌ها حساس‌ایم؟ بعضی از این منتسبان به فرقه‌ها که علی برکت‌الله عضو کمیسیون‌های حساس مجلس هم هستند. جلوی دوربین تلویزیون در مورد انفجار نطنز می‌گوید نقشه زیبای دشمن. دستگاه‌های امنیتی ما چرا روی این‌یکی فرقه حساس نیستند؟ باز هم می‌گویم امام خمینی در دورانی که هنوز حکومت را به دست نگرفته، یک‌ذره کوتاه نمی‌آید و می‌گوید آقا محتوا، محتوای جاسوسی است. یعنی من نمی‌روم سمت این بحث که فلانی بهایی است، بلکه موضوع فقط جاسوسی است.

البته که باید حواسمان به این نکته باشد که اقلیت‌ها مستعد این هستند که زیر چتر یک‌سازمان امنیتی بروند. اما از آن‌طرف هم کسی حق ندارد آن‌ها را بکشد، سختی بدهد، از حقوقشان محروم کند، با آن‌ها تبعیض‌آمیز رفتار کند. در همین تاریخ معاصر و به ترتیب زمانی تشکیل شدنشان: شیخیه فرقه است، بابیت فرقه است، بهاییت فرقه است، انجمن حجتیه فرقه است، آنچه هم من نامش را حجتیه فرهنگی گذاشته‌ام فرقه است، بقیه هم همین‌اند.

* من دقیقاً متوجه منظور شما از نقل قول حرف امام (ره) نشدم. یعنی طبق حرف امام، بهاییت یعنی جاسوسی؟

نه. می‌گوید سوال را غلط طرح کرده‌اید. مساله بهاییت نیست. مساله جاسوسی است.

کد خبر 5480263

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • رضا NL ۰۱:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۳
      0 0
      خیلی مصاحبه خوبی بود. دمتون گرم
    • IR ۱۱:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۳
      0 1
      ما امریکا رو شکست خواهیم داد ودرنقشه جدید جهان ابرقدرت جهان خواهیم بود