۴ آبان ۱۳۹۲، ۹:۰۴

انتشار «کتاب سیاه» پاموک در ایران

انتشار «کتاب سیاه» پاموک در ایران

رمان «کتاب سیاه» نوشته اورهان پاموک نویسنده ترک برنده جایزه ادبی نوبل با ترجمه عین‌له غریب از سوی نشر زاوش منتشر و راهی بازار کتاب شد.

به گزارش خبرنگار مهر، اورهان پاموک در سال 1952 مانند قهرمان رمان‌هایش «آقای جودت و پسران» و «کتاب سیاه» در خانواده‌ای پرتعداد اما متمول در محله نیشان‌تاشی شهر استانبول متولد شد. وی تحصیلات مقدماتی و متوسطه را با گرایش نقاشی در کالج آمریکایی محله سکونتش به نام روبرت کالج گذراند. پاموک در 22 سالگی در رشته معماری دانشگاه پلی‌تکنیک استانبول ثبت نام کرد اما پس از 3 سال این رشته را رها کرد و در همان دانشگاه به تحصیل رشته روزنامه‌نگاری مشغول شد. او توانست مدرک کارشناسی ارشد این رشته را کسب کند.

اولین رمان پاموک با نام «آقای جودت و پسران» در سال 1982 نوشته شد و جایزه های ملی ارهان کمال و کتاب سال را برایش به ارمغان آورد. او یک سال پس از نگارش اولین رمانش، رمان «خانه ساکت» را نوشت که ترجمه فرانسوی آن باعث شد یک جایزه ادبی فرانسوی را از آن خود کند. رمان بعدی این نویسنده با نام «قلعه سفید» در سال 1985 منتشر شد و درباره دوستی یک دانشمند عصر عثمانی با یک برده رومی بود. این رمان ابتدا به زبان انگلیسی و سپس به تمام زبان‌های اروپایی ترجمه شد. از این به بعد اورهان پاموک تبدیل به یک نویسنده بین‌المللی شد.

پاموک بعد از این، کرسی تدریس رشته ادبیات داستانی را در دانشگاه کلمبیای آمریکا قبول کرد و از سال 1985 تا 1988 در شهر نیویورک زندگی کرد. ترجمه فرانسوی رمان «کتاب سیاه» پاموک، باعث شد تا این نویسنده برای بار دیگر، بالاترین جایزه ادبی فرانسه را کسب کند. این کتاب دو قسمت اصلی دارد که قسمت اول آن 19 فصل و قسمت دوم 17 فصل دارد.

اسامی 19 فصل قسمت اول کتاب به ترتیب عبارت‌اند از: اولین بار که غالب رویا را دید،‌ وقتی آب بغاز ته کشید، به رویا سلام برسان، دکان علاءالدین، بچه که نیستم، اولاد استاد بدیع، ق مثل قله قاف، سه تفنگ‌دار، یکی من را تعقیب می‌کند، چشم، ما حافظه‌مان را در سینما از دست دادیم، بوسه، به‌به ببین کی آمده است، همه منتظرند، قصه عاشقانه آن شب برفی، می‌خواهم خودم باشم، نشناختی من را؟، تاریکی آپارتمان، اشاره - نشانه‌های شهری.

17 فصل قسمت دوم کتاب نیز به این ترتیب‌اند: خانه ارواح، شما هم خوابتان نمی‌برد؟، شمس را چه کسی کشت، قصه آن‌ها که اهل قصه نیستند، راز چهره‌ها، جلاد و چهره‌ای گریان، اسرار حروف، یک شطرنج مفصل و طولانی، کشف‌الاسرار، قهرمانش من بودم، برادر عزیز من، قصه قصه را از آینه پرس، من نه یک دیوانه زنجیری بلکه یک مخاطب ساده‌ام ساده اما صادق، تصاویر مرموز، مهم خود قصه است نه قصه‌گو، قصه شاهزاده، اما من که این‌ها را نوشته‌ام.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

نه تنها مبلمان بلکه حتی دکوراسیون تک تک اتاق‌ها هم درست مثل مال اتاق نشیمن تقلیدی بی‌کم و کاست بود از بیست و پنج سال پیش البته به جز حوله توالت و ملافه توی اتاق‌خواب مهمان. اتاق‌خواب رویا هم درست مثل همان موقع‌ها بود، دیوارها آبی و موکت کف صورتی و لحاف از این چهل‌تکه‌ها چرا که مادر جلال خیاط بود و همه لحاف‌های خودشان را از تکه‌پارچه‌های باقی‌مانده از پارچه‌های گران‌قیمتی می‌دوخت که اهل محله‌های نیشان‌تاشی و شیشلی برای تقلید از لباس فرنگی‌ها از روی مجله‌های مد و لباس از اقصی‌نقاط جهان با هزار بدبختی تهیه می‌کردند.

«همه این آت‌وآشغالا رو می‌شه از سمساریا و عتیقه‌فروشیا خرید، یا این‌که اصلا می‌شه سفارش داد تا بسازن، ولی بوها چی؟ یعنی این اشیا هروقت به کار گرفته شن همون بوها رو می‌دن؟ مگه این اسباب و اثاثیه جدید هم از همین اجزا و عناصر ساخته نمی‌شن؟ پس چرا اونا این بوها رو ندارن؟»

غالب راست می‌گفت و همه اثاث در آن خانه همان بویی را داشتند که بیست و پنج سال پیش. لحافی که روی تخت‌خواب بچگی رویا کشیده شده بود شاید تقلیدی بود و تقلبی ولی بویش هنوز هم بوی صابون‌های پورو بود که دیگر هیچ پیدا نمی‌شوند و همان اودکلن یورگی توماتیس عمو ملیح که همان وقت‌ها هم به سختی پیدا می‌شد. رنگ و لعاب آن لحاف از یک طرف، بویی هم که از در و دیوار اتاق متصاعد می‌شد از طرف دیگر باعث می‌شدند فضایی شکل بگیرد که در آن خبری نباشد از آن ده‌ها جلد کتاب‌های قصه که فک و فامیل خاله‌سوزان از ازمیر برای رویا می‌فرستادند، دفتر نقاشی‌هایی که عمو ملیح از دکان علاءالدین برایش می‌خرید، عروسک‌هایی که عمه‌ هاله برایش درست می‌کرد، فرفره‌هایی که پدر غالب برایش می‌ساخت، مدادرنگی‌هایی که پدربزرگ و مادربزرگ راه به راه برایش می‌خریدند، مشت مشت آدامس نعنایی و شکلات زعفرانی که خاله اسما هر وقت رویا خانم هوس کنند از جایی می‌کشید بیرون، عطر و ادوکلنی که آقا جلال از شهرهای متفاوت برایش سوغات می‌آورد و صدها مورد از این‌دست که همیشه خدا مایه حسادت غالب بودند و فخرفروشی رویا هیچ به چشم غالب نیاید.

دیگر جای هیچ شکی نبود که جلال از مدت‌ها پیش در آن خانه رفت و آمد داشته که هیچ حتی می‌شد گفت که رسما آ‌ن‌جا زندگی می‌کرده ولی از کِی؟ چند وقت؟‌ با کی؟ و ده‌ها سوال نظیر این هنوز هم پیش غالب جوال درست و حسابی‌یی نداشتند و او نه می‌توانست از روی تعداد و مارک سیگارهایی که این طرف و آن طرف آن خانه در زیرسیگاری‌های بلوری مدل‌قدیمی بودند برای این سوال‌ها جواب قانع‌کننده‌ای پیدا کند نه از روی تعداد و مارک ظرف و ظروف در آشپزخانه و مسواک و خمیردندان در توالت......

این کتاب 653 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 30 هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 2162069

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha