۱۹ آذر ۱۳۹۵، ۰:۴۴

علی باقرزاده درگذشت/ فقدان یکی از شاعران نامدار خراسان

علی باقرزاده درگذشت/ فقدان یکی از شاعران نامدار خراسان

علی باقرزاده از شاعران نامدار خراسان دار فانی را وداع گفت.

به گزارش خبرنگار مهر، علی باقرزاده(بقا)  از شاعران نامدار  و پیشکسوت استان خراسان عصر امروز دار فانی را وداع گفت.

حسین قرایی از پژوهشگران عرصه ادبیات و شعر معاصر در گفتگو با خبرنگار مهر گفت:مرحوم باقرزاده عصر روز پنجشنبه و در منزل شخصی دار فانی را وداع گفته است.

وی در ادامه با اشاره به دیدار آخر خود با مرحوم باقرزاده در تابستان سال جاری گفت: این دیدار آخرین نشستی بود که با ایشان به منظور جمع آوری خاطراتشان برای درج در قالب کتابی با موضوع تاریخ شفاهی زندگی ایشان انجام شد و در آن خاطرات این شاعر از سال ۱۳۰۸ تا سال جاری از زبان خودش گردآوری شد.

قرایی افزود: آقای باقرزاده در کنار شاعرانی چون مرحوم اخوان ثالث و محمد قهرمان در زمره شاعران نامدار خراسان امروز بود و  به حلقه دوستان شاعر وی بخش وسیعی از جریان شعر و ادبیات معاصر از جمله غلامحسین یوسفی، محمد رضا شفیعی کدکنی و محمود فرخ را نیز باید افزود. رهبر معظم انقلاب نیز برای مراسم بزرگداشت ایشان در سال ۱۳۹۲ در مشهد، پیامی صادر فرموده بودند.

به گفته این پژوهشگر عمده شهرت مرحوم باقرزاده در قطعه سرایی بوده است.

یادآوری می شود مراسم تشییع مرحوم باقرزاده روز شنبه آینده در مشهد انجام می شود.

کد خبر 3844977

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • سيد ناصر حسينى ميبدى IR ۱۴:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۹
      0 0
      باكمال تأسف خبردار شدم يگانه ى أدب استاد على باقرزاده " بقا " امشب دار فانى را وداع گفته و روح سركش عاشقش از كالبد تن پرواز نمود اين غزل فى البداهه در سوگ آن عزيز كه در خراسان افتخار حضورش را داشتم سروده شد --------------------------- قصه ى هجران ------------ قصه ى هجران تو از چشم گريان مى چكد داغ ماتم از دل و جانم به دامان مى چكد خون دل خوردم چنين اشك فراقى دم به دم چون نمك بر زخم گونه پاى كوبان مى چكد موج شورابى چنين سركش كجا ديده كسى سر به توفان داده از درياى عصيان مى چكد پيرهن از داغ هجران تو پاره كرده ام سيل خون و اشك ديده از گريبان مى چكد از سرشكم غبطه دارد ابر پاييز و بهار تا به روى گونه ام ياقوت عريان مى چكد مست ميناى تو بودم ديده را يارى نما نوحه ى نوحم ز روحم شوق توفان مى چكد گرچه " درويشى " تهى دستم وليكن بى " بقا " نرگسى دارم از آن عقد سليمان مى چكد