روابط بینالملل که امروز به صورت یک رشته معتبر علمیدر آمده و دارای تحقیقات و بررسیها و نظریات فراوان است، سابقه ای به قدمت تشکیل دولتها در روی کره زمین دارد. دولتها از قدیمالایام روابط مختلفی با یکدیگر داشتهاند که مهمترین آنها تجارت و درگیریهای نظامیبوده است.
البته باید توجه داشت که در دوران باستان ملتها به مفهوم امروزی وجود نداشتهاند و تنظیمکننده روابط بینالملل در واقع شاهان و امرا و نجبای مناطق مختلف بوده اند که مردم آن مناطق خواه ناخواه پیرو تصمیمات آنها بودند.
اما بررسی علمی روابط میان کشورها و سیاست بین الملل بعد از جنگ جهانی اول ابتدا در دانشگاه بریستویت در ولز سپس در
لندن و بسیاری از دانشگاههای آمریکایی تحت عنوان " روابط بین الملل " شروع شد. رشته روابط بین الملل یک پدیده جدید است که دانشمندان آمریکایی به مطالعه وبررسی علمی آن پرداختند.
برخی اندیشمندان معتقدند که علم روابط بینالملل علمی انگلیسی - آمریکایی است و گروهی معتقدند ریشه و مبانی این رشته را از اندیشه کشورهای توسعه یافته نیز میتوان استخراج کرد.
خبرگزاری مهر در خصوص این موضوع و نقش کشورهای در حال توسعه در نظریهپردازی نظر اندیشمندان و نظریهپردازانی چون ونت، اونف و کاتزنشتاین را جویا شده که در ادامه میآید.
ونت: رویه غالب و مسلط در نظریهپردازی سنت انگلیسی - آمریکایی است
الکساندر ونت استاد دانشگاه اوهایو و از بنیانگذاران سازهانگاری در مورد جایگاه کشورهای در حال توسعه در نظریهپردازی روابط بینالملل اظهار داشت: آنچه در رشته روابط بینالملل رویه غالب و مسلط است، سنت انگلیسی - آمریکایی است. البته این به آن معنی نیست که کشورهای قارهای در حوزه نظریهپردازی روابط بینالملل کاری انجام ندادهاند بلکه منظور این است که نظریات مطرح شده از سوی آنها ویژگی انگلیسی - آمریکایی دارند و در ذیل این سنت قرار می گیرند .
وی افزود: در مورد اینکه کشورهای در حال توسعه چه نقشی در نظریهپردازی داشتهاند، من اطلاع دقیقی ندارم که آنها چه نقشی ایفا کردهاند ولی با وجود این تصور و احساس من این است که آنها نقش اندکی در نظریهپردازی روابط بینالملل داشتهاند.
وایزیگر: رشته روابط بینالملل ریشه در کشورهای گوناگون دارد
الکس وایزیگر استاد علوم سیاسی در دانشگاه پنسیلوانیا در این خصوص به مهر گفت: در پاسخ به این سوال باید بگویم که هر دو دیدگاه تا حدی درست هستند. رشته روابط بینالملل از منظر تاریخی رشتهای آمریکایی – انگلیسی به شمار میرود اما این علم ریشهها و بنیانهای قویای در اروپا و سایر جاها دارد. توجه به این نکته مهم است که شیوه مطالعهی این رشته و نحوهای که مورد بررسی قرار گرفته (به عنوان مثال اینکه چه نظریهای غالب بوده است) از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. از اینرو در حالی که سازهانگاری در اروپا گرایش و رویکردی مسلط و غالب است، در آمریکا به آن اندازه رویکرد غالب و مسلطی به شمار نمیرود. این مساله از در آمریکا تحت نفوذ تحلیلهای تجربی (اغلب کمی) بوده است. این در حالی است که در اروپا این شیوه تحلی به مانند آمریکا غالت نبوده است. لذا شاهد هستیم که علم روابط بینالملل در آمریکا بیشتر رفتارگرایانه و تحت سلطه رفتارگرایی قرار داشته است.
بنت: میتوان در نظریهپردازی از اندیشمندان کشورهای در حال توسعه آموخت
اندرو بنت استاد روابط بینالملل در دانشگاه جورج تاون در این خصوص معتقد است: باید توجه داشت که آمریکا، بریتانیا و به طور کلی قاره اروپا یک حلقه و دایرهای را تشکیل میدهند که در این دایره ما از درک و آثار همدیگر در زمینه نظریهپردازی روابط بینالملل استفاده میکنیم. بعد از جنگ جهانی دوم بسیاری از پناهندگان اروپایی از جمله هانس مورگنتا و هنری کیسینجر به آمریکا مهاجرت کردند و تاثیر زیادی بر اندیشمندان و متفکران آمریکایی داشتند.
وی افزود: در حال حاضر بیشتر نظریهپردازان اروپایی به لحاظ مشرب فکری سازهگرا هستند و به لحاظ روششناسی تاکید بر عوامل کیفی دارند. در حالی که همتایان و همکاران آنها در امریکا کمتر اینطوری هستند.
او گفت: باید توجه داشت که اندیشمندان و نظریهپردازان در انگلستان بیشتر تاریخگرا هستند و از لحاظ روشی در مقایسه با همتایان امریکایی خود به جنبههای کیفی توجه دارند.
وی تصریح کرد: به رغم این موضوعات و تفاوتها همه ما هنوز امکانات و زمینههای زیادی جهت یادگیری از همدیگر داریم. همه ما میتوانیم از دانشجویان و اندیشمندانی که که از دنیای در حال توسعه و آسیا میآیند بیاموزیم.
بنت خاطر نشان کرد: در حال حاضر نیز توجه بسیاری از نظریهپردازان و اندیشمندان به سوی مطالعه تاریخی آسیا جلب شده است. آنها با این مساله مواجهند که نظریه موازنه قدرت که در اروپا شکل گرفته و توسعه یافته است قابل اطلاق به هژمونی بلند مدت چین در آسیا نیست. این تعامل میان نظریهپردازن و اندیشمندان البته دوسویه است و اندیشمندان در کشورهای در حال توسعه میتوانند از مطالعات کشورهای توسعه یافته در خصوص مناقشات قومی و داخلی، سیاست و دین، و پازل اقتصاد سیاسی بینالملل و توسعه اقتصادی بهره گیرند.
سزا: ریشههای اندیشه وعلم روابط بینالملل اروپایی هستند
مارکو سزا استاد دانشگاه جان هاپکینز دراین مورد گفت: ریشههای اندیشه وعلم روابط بینالملل در حقیقت اروپایی هستند. رویکردهای واقعگرایی، لیبرالیستی، گروسیوسی، مارکسیستی در حقیقت سنتهای فکری اروپایی به شمار میروند. هر چند وقتی این سنتهای فکری به نظریههای علوم سیاسی احاله شوند بیشتر این اقدامات در آمریکا انجام یافته است.
در مورد نقش کشورهای در حال توسعه باید یادآور شوم که این کشورها همواره نقش اندکی در نظریهپردازی ایفا کردهاند و من نمیتوانم پیش بینی کنم که چه زمانی این موضوع تغییر خواهد کرد.
سایدمن: علم روابط بین الملل متعلق به مکانی خاص نیست
استفان سایدمن استاد علوم سیاسی دانشگاه مکگیل کانادا نیز در این خصوص در گفتگو با مهر اظهار داشت: من فکر میکنم ریشههای این علم مربوط به همه نقاط دنیاست و به نقطه خاصی تعلق ندارد. به عنوان مثال اندیشمندان آمریکایی آثار و کتابهای اندیشمندان انگلیسی را مورد مطالعه قرار دادهاند.
برنسکاتر: رویکردهای اخیر درک غرب محور از نظریهپردازی را به چالش خواهد کشید
فیلیکس برنسکاتر استاد روابط بینالملل در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن نیز معتقد است: مسلما روابط بین الملل به عنوان یک رشته و علم تا این اواخر تحت نفوذ اندیشمندان و متفکران امریکایی قرار داشته است. البته این به معنای آن نیست که در هیج جای دیگر این حوزه و علم مورد توجه نبوده است.
وی تصریح کرد: در دهه گذشته و در حال حاضر ما چشم اندازهای وسیعی از پلورالیسم و کثرتگرایی را در نظریه پردازی شاهد هستیم. در حال حاضر ما می توانیم علایق، پرسشها و رویکردهای نظری ای را مشاهده کنیم که از نقاط گوناگون دنیا ظهور می کند و مطرح می شود. این دیدگاه ها و رویکردهای گوناگون درک غرب محور از روابط بین الملل که توسط اندیشمندان و نظریه پردازان روابط بین الملل که در پنجاه سال گذشته نهادینه شده است را به چالش می کشد.
دوران: نظریه روابط بین الملل ریشه در کشورهای مختلف دارد
"چارلز دوران" از اندیشمندان برجسته روابط بین الملل و استاد روابط بین الملل دانشگاه جان هاپکینز و مدیر مرکز مطالعات کانادا و مدیر برنامه جهانی "تاریخ و نظریه" نیز در این زمینه به مهر گفت: نظریه روابط بین الملل ریشه در کشورهای مختلف دارد. اما ریشه اصلی این رشته به اروپای پیش از 1945 بر میگردد. بعد از اتمام جنگ جهانی دوم در سال 1945 میلادی، آمریکاییها سهم زیادی در نظریهپردازی و توسعه این رشته داشتهاند.
گولد: اندیشه سیاسی قارهای نفوذ زیادی بر حوزه مطالعات سیاسی و روابط بینالملل داشته است
هری گولد از اندیشمندان روابط بین الملل و استاد دانشگاه فلوریدا نیز در این خصوص معتقد است به لحاظ تاریخی اندیشه سیاسی قارهای نفوذ زیادی بر حوزه مطالعات سیاسی و روابط بینالملل داشته است ولی در 50 سال اخیر این نفوذ رو به کاهش گذارده است.
وی تصریح کرد: کاری که در کشورهای دیگر صورت میگیرد این است که شرایط و مسائل مطرح در حوزههای سیاسی و بینالمللی را بر اساس نظریههای آمریکایی و انگلیسی تحلیل میکنند. به عبارت دیگر این نظریهها را ترجمه به اوضاع و احوال موجود خود میکنند.
گولد یادآور شد: من خیلی امیداوار هستم و معتقدم که در دهههای آینده ما نظریههایی از سوی کشورهای در حال توسعه خواهیم داشت و این کشورها نیز نظریههایی برای تحلیل مسایل بینالمللی ارائه خواهند کرد.
اونف: سازهانگاری ریشه در نظریه اجتماعی قارهای دارد
نیکولاس اونف بنیانگذار نظریه اجتماعی روابط بینالملل (سازهانگاری) نیز در این باره گفت: در حالی که اکثر "نظریههای" روابط بینالملل ریشههای آمریکایی و انگلیسی دارند، سازهانگاری به طور گسترده ریشه در نظریه اجتماعی قارهای دارد.
وی تصریح کرد: اندیشمندان و متفکران کشورهای در حال توسعه میتوانند با ارزیابی انتقادی از نظریههای روابط بینالملل در این رشته مشارکت داشته باشند.
هارول: جهانیان در تعریف عدالت و نظم نقش دارند
اندرو هارول رئیس مرکز مطالعات بینالمللی دانشگاه آکسفورد نیز در این مورد خاطر نشان کرد: در مورد نقشآفرینی کشورهای در حال توسعه باید توجه داشت این همان بخشی از فرایند تغییر است که در حال حاضر شاهد آن هستیم. امروزه معنای مفاهیمی چون "نظم" و "عدالت" به صورت جهانی تعریف میشود.
استاد دانشگاه آکسفورد افزود: در حال حاضر شاهد تغییر قدرت از قدرتهای غربی، آنگونه که در نظم وستفالیا مورد توجه بوده، هستیم. بر این اساس رهیافتهای نظری که تحت نفوذ رویکردهای انگلیسی – آمریکایی قرار داشتند با چالش مواجه شدهاند.
دی ماسکوئیتا: علوم محدود به گستره فرهنگی و جغرافیایی خاصی نیست
بروس بوئنو دی ماسکوئیتا از نظریهپردازان برجسته روابط بینالملل و استاد دانشگاه نیویورک نیز در این خصوص میگوید: علوم محدود به گستره فرهنگی و جغرافیایی خاصی نیست و نمیتوان آنها در این مرزها محصور کرد. ترکیب اکسیژن و هیدروژن و تشکیل آب در همه جا اتفاق میافتد و محدود به جغرافیای خاصی نیست. در مورد فرضیاتی که به طور و نه دولتها هستند که قدرت انتخاب و گزینش مرجحات خود را دارند. من این مناظرات را برای پیشرفت نظریهپردازی روابط بینالملل نا مناسب میدانم. این مناظرات بیشتر منجر به این میشود که بسیاری از موضوعات با نقاب علم خود را عرضه کند. این در حالی است که رهیافت علمی مبتنی بر مشاهده است و بر این اساس است که مسایل و پدیدهها را تبیین میکند.
کاتزنشتاین: همه نظرات روابط بینالملل متعلق به سنت آمریکایی-انگلیسی نیستند
پیتر کاتزنشتاین از بنیانگذاران سازهانگاری و استاد دانشگاه کرنل نیز در این مورد به مهر چنین گفت: تعداد زیادی از نظریات در روابط بینالملل وجود دارد که انگلیسی و آمریکایی به شمار نمیروند و توسط اندیشمندان آمریکایی مورد بررسی قرار نگرفتهاند. اندیشه و تفکر چینی، دانمارکی و مکتب فرانسوی از جمله این نظریات هستند که آشکارا مربوط به کشورهای در حال توسعه به شمار میروند.
نظر شما