۴ بهمن ۱۳۸۸، ۱۱:۳۲

فلسفه در جهان اسلام (6)

جایگاه عقل در شریعت از دیدگاه ابوالحسن عامری

جایگاه عقل در شریعت از دیدگاه ابوالحسن عامری

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: ابوالحسن عامری معاصر بوعلی سینا و حدفاصل اندیشۀ او با فارابی است. او هم مانند بسیاری از فیلسوفان مسلمان دیگر به جمع عقل یونانی با دین می‌اندیشید.

این فیلسوف خراسانی در بلخ و چاچ و بخارا و ری نزد ابوزید بلخی و ابوبکر قفال، فلسفه و علوم دینی آموخت، سپس؛ مدتی به بغداد رفته در آنجا ماند، اما با بی‌اعتنایی اهل دانش آن دیار مواجهه شد و به زادگاهش بازگشت. اندیشۀ عامری همانگونه که پیشتر هم در مورد اهالی فلسفه در این دوره ذکر شد، اغلب تحت تاثیر اندیشۀ یونانی بوده و شارح بودن بیشتر از مبدع بودن در اندیشۀ آن‌ها دیده می‌شود.

ابوالحسن عامری نیز در فلسفه شاگرد ابوزید بلخی بوده و بلخی فلسفه را از «کندی» به ارث برده و  واضح است که تاثیر «کندی» از بلخی به عامری سرایت کرده و او نیز مشابهت‌هایی با «کندی» دارد. در این نوشتار به برخی از اندیشه‌های ابوالحسن اشاره می‌کنیم:

عقل در شریعت:
در اندیشۀ اسلامی جسم، ماده، صورت، نفس و عقل از اقسام جوهر هستند. « ما انسان‌ها دارای خاصیت علم و ادراک هستیم و این امر بدیهی و بی نیاز از توضیح ست. علم و ادراک هم یک پدیده مجرد از ماده است که برای عالم و نزد عالم حاضر می‌گردد و حضور یک پدیدۀ مجرد تنها برای موجودی که خودش مجرد است امکان پذیر است. نتیجه اینکه در ما انسان‌ها یک موجود مجرد از ماده تحقق دارد که حقیقت ما را همو تشکیل می‌دهد. این موجود ماده جوهر است و عقل یکی از اقسام جوهر. این جوهر هم ذاتی و هم فعلی مجرد و منزه از ماده است».

ابوالحسن عامری انسان را تنها موجودی می‌داند که برخوردار از عقل است و عقول را نیز به دو دسته عقول کامله و عقول ناقصه تقسیم می کند؛ وی حقانیت و عاری بودن از تکثر را از ویژگی های عقل کامله و قابلیت تجزیه و تفرقه ناپذیری را از ویژگی های خاص عقول ناقصه می داند. ابوالحسن عامری  با عنایت به اینکه نظام ناظر بر هستی  را سلسله مراتبی از خالق تعالی سپس عقل، نفس و طبیعت می داند؛ «عقل» پیشتر از نفس و طبیعت قرار داده و تلاش می‌کند دین و شریعت را با عقل  تبیین کند. او در کتاب السعاده و الاسعاد دربارۀ تقدم عقل می‌نویسد: «عقل ناموس نفس است و نفس خدمتکار عقل. وقتی نفس در خدمت عقل قرار می‌گیرد، نوعی پاکی و روشنایی در آن پدیدار می‌شود و هنگامی که خدمت عقل را ترک گوید، نورش خاموش می‌شود و پاکی آن نابود می‌شود و در آن هنگام نادانی آشکار می‌شود و فساد و تباهی شیوع می‌یابد.» او در این اندیشۀ دینی، نبی را کسی می‌داند که مراتب عقلی را طی کرده و به مراتب معنوی دست یافته است.

سیاست و اجتماع:
نگاه ابوالحسن عامری به مسئله سیاست و اجتماع هم قابل تامل است. او همچون اسلاف یونانی خود به شکلی ویژه به جامعه مدنی اعتقاد داشته و مواردی را برای تحقق و شکل دادن به آن در نظر می‌گیرد. او در سیاست معتقد است مردم را باید به سمت کار جمعی برد و حتی اگر رضایت به این کار نداشتند آن‌ها را وادار به رفتارهای جمعی و مدنی کرد انسان در زندگی اجتماعی زمانی به تکامل می‌رسد که حرکت‌های جمعی داشته باشد.  عامری جامعه مدنی را با توجه به اهالی و ویژگی‌ها و حالات روحی آن‌ها(ان احوال المدن انما تکون علی قدر احوال اهلها) تعریف  و به چهار دسته تقسیم می‌کند.مدینه فاضله، خسیسه، حکیمه و جاهله. هر کدام از این مدینه‌ها را آدم‌هایی است که به تبع اندیشۀ اجتماعی و سیاسی عامری به دلیل رویکردهای‌شان به جهان در آن مدینه واقع شده‌اند. فاضلا‌ن ساکنان مدینه فاضله‌اند همانگونه که اهالی «خور و خواب و خشم و شهوت»  مردم مدینه خسیسه‌اند. اهالی مدینه حکیمه هم همانگونه که از نامش هویداست حکیمان هستند و مدینه جاهله هم پر از افرادی است که از دانایی و خرد و دانش به‌دورند.

سعادت انسان:
عامری در کتاب «السعاده و الالسعاد» از سعادتمند بودن و سعادتمند کردن سخن می‌گوید. او معتقد است بر اساس تجربه‌های فردی هر کس سعادت را به گونه‌ای تعریف می‌کند. اما در نظر عامری به‌جز عقل هیچ عامل دیگری نمی‌تواند انسان را به سمت کمال و سعادت پیش ببرد او سعادت را به دو قسم نسبی و  عقلی بخش می‌کند و برای هر کدام «مطلق» بودن و «مقید» بودن فرض می‌دارد.

او معتقد است: «‌سعادت‌ مطلق‌ آن‌ است‌ که‌ آدمی‌ در همه‌ی‌ عمر خود به‌ برترین‌ خیرات‌ جسمانی‌ و نفسانی‌ یا درونی‌ و برونی‌ برسد و بخت‌ و اقبال‌ و اتفاقات‌ هم‌ با او مساعد باشد تا بتواند همیشه‌ و در همه‌ حال‌ بهترین‌ کارها ار انجام‌ دهد. ‌سعادت‌ مقید آن‌ است‌ که‌ آدمی‌ به‌ برترین‌ مرتبه‌‌ سعادت‌ نرسد ولی‌ به‌ قدر حال‌ خویش‌ کار نیک‌ انجام‌ دهد. افلاطون‌ و ارسطو- به‌ نظر عامری‌ - فقط‌ نوع‌ مطلق سعادت‌ را توصیف‌ کرده‌اند و از بیان‌ قسم‌ مقید تن‌ زده‌اند و یا آن‌ را قابل‌ توجه‌ ندانسته‌اند. عامری درباب سعادت نسبی هم می‌گوید: «سعادت‌ نسبی» هر اندازه‌ کامل‌ و تمام‌ باشد باز ناقص‌ است‌ و در مرتبه‌ اعلی‌ قرار ندارد زیرا انسان‌ محتاج‌ تن‌ است‌ و تن‌ هم‌ ناقص‌ است‌ و هم‌ نفس‌ در اوست‌ که‌ منشأ پلیدی‌ها و ناپاکی‌هاست.

‌اما سعادت‌ عقلی‌ به‌ نفس‌ خویش‌ کامل‌ است‌ و بسیط، و به‌ نظر می‌آید که‌ آن‌ امری‌ الهی‌ است‌ و چیزی‌ جز علم‌ نیست؛ زیرا جز علم‌ چیزی‌ را به‌ خدا نسبت‌ نتوان‌ داد؛ و اگر می‌گوییم‌ خدا عادل‌ است‌ بدین‌ معنی‌ است‌ که‌ خدا ظالم‌ و مظلوم‌ هر دو را می‌داند و می‌شناسد و گرنه‌ خدا که‌ اهل‌ معامله‌ نیست».

کد خبر 1022712

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha