به گزارش خبرگزاري "مهر" دكتر هاله لاجوردي پژوهشگر علوم اجتماعي در بيست و هفتمين نشست از سلسله گفتارهاي دفتر طرح هاي ملي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ضمن تشريح پژوهش خود با موضوع "بازنمايي زندگي روزمره در سينما" گفت: هدف اين پژوهش تلاش براي فهم زندگي روزمره ميان مردم ايران است و ميانجي آن بازنمايي است كه سينما از زندگي روزمره داده است، اين بازنمايي از طريق بررسي محتواي 15 فيلم سينمايي ايران در دهه 70 حاصل شده كه عبارتند از نيمه پنهان، شب يلدا، كاغذ بي خط، سارا، شام آخر، سگ كشي ، شوكران ، دو زن، آب و آتش، روسري آبي، چتري براي دو نفر، ليلا ، قرمز ، زير پوست شهر و دايره.
لاجوردي با اشاره به اينكه علم و هنر عرصه ها يي هستند كه به لحاظ شناختي بودن و معرفتي بودن تفاوتي با هم ندارند و تنها تفاوت در زبان آنهاست، گفت: جهان اجتماعي هر فرهنگي ، پيچيده تر از آن است كه بتوان به زبان علمي و استدلالي آن را فهميد، در صورتي كه هنر تجربه هاي افراد و موارد انضمامي را در متن كليتي ارايه مي دهد كه بتوان آن را استدلالي كرد و در عين حال كه امور خاص را نشان مي دهد به جامعه شناس قدرت تعميم آن مسايل را اعطا مي كند تا بتواند آنها را فرموله سازد.
لاجوردي براي بررسي نقادانه زندگي روزمره، به پيش فرض گسسته شدن فرد از قواعدي كه هادي رفتار اوست اشاره كرد و گفت: گذر از جهان سنتي كه بر مبناي رفتارها و ارزشهاي بديهي است و اساسا تاملي بر آن صورت نمي گيرد، در واقع رسيدن به بحراني است كه طي آن فرد چه در روابط با ديگران و چه در برداشت كل جهان اجتماعي دچار مشكل و تناقض مي شود. به طور كلي در روابط در سطح خرد و كلان مدام به او شوك هايي وارد مي شود.
بدين معني كه قاعده مواجهه با اين جهان را نمي داند و اين شوك هاي دوران مدرن ابهاماتي را بوجود مي آورد كه عيان است ، ولي به آن توجه نمي شود . بنابراين براي بررسي زندگي روزمره و تجربه مواجهه مردم با جهان مدرن بايد نقطه عطف گذر از جهان سنتي مشخص شود.
لاجوردي اين نقطه عطف را در ايران انقلاب 1357 دانست و گفت: در كنار بديهي ترين پيامد انقلاب كه تغيير حكومت بود، مردم از توان خود براي تغيير آنچه كه تخطي ناپذير است آگاه شدند و اين از ديگر پيامدهاي مثبت انقلاب بود. اين آگاهي بايد در فرايند تحول قرار گيرد و هراه با آن تغييراتي صورت گيرد تا نتايج مثبت خود را بروز دهد. همچنين پيوند اين آگاهي با قوانين عرف هاي اجتماعي و تقسيم بندي فضايل اجتماعي بر قاعده جنسيت، واكنش هايي را برانگيختند كه از جنبه هاي مثبت آن، مبارزه با اساس نابرابري هاي بي ضابطه بين زن و مرد است. نتايج بررسي فيلم هاي سينمايي ايران در دهه 70 نشان مي دهد زندگي روزمره به اين سمت مي رود كه بهتر است به جاي جنسيت شيوه هاي انساني تر رواج پيدا كند و رفتارهاي آن جنسي اي الگو قرار گيرد كه انساني تر است.
وي با اشاره به اينكه تغييرات در ساختار كلان بي تاثير در سطح خرد نيست به ساختار كلان فيلم ها اشاره كرد كه ناشي از شيوه هاي حكومتي است و بيشتر در شعارهاي سطح كلان سياست ديده مي شود نظير شعار اصلاحات و گفتگو با اين مضمون كه به جاي خشونت و كينه توزي قائل باشيم به اينكه مساله را با تعامل حل كنيم . شايد بتوان به اختصار گفت: زندگي روزمره يا تجربه مدرنيته لبه تيغي است كه روي آن ايستاده ايم و اگر بخواهيم در دايره تكرار زندگي روزمره بنشينيم ، مي توانيم بازگشت شديدتر به گذشته داشته باشيم و رهايي از اين بازگشت به گذشته كه با آگاهي صورت گرفته دشوار است و اگر راه سخت نقد و گفتگورا پيش بگيريم به طرف روشنايي لبه تيغ افتاده ايم.
نظر شما