پس از سلسله یادداشتهایی درباب اندیشۀ فارابی به ابن سینا میرسیم. اما برای بررسی اجمالی برخی نظریات ابنسینا پیش از آنکه بهسراغ طرح مفاهیم بنیادین نزد او برویم به مسئلهای میپردازیم که شاید کمتر تا کنون به آن پرداخته شده باشد. همانطور که میدانیم معمولاً ابن سینا را به عنوان یک فیلسوف مشائی میشناسند و او را در کنار کسانی چون فارابی و ابن رشد در زمرۀ ارسطوئیان مسلمانان به شمار میآورند، اما اگر به بخشی از اندیشۀ مغفول ماندۀ ابنسینا توجه کنیم در مییابیم که او تمایلاتی نیز به گونهای از حکمت داشته که آن را خاص مشرق زمین دانسته و حتی در برابر فلسفه غرب قرار میداده است. اگرچه امروز آثار مستقلی با این موضوع به ما نرسیده که با استناد به آن بتوانیم اندیشۀ ابنسینا را آغازگر حرکت اندیشهای مشرقی در فلسفۀ اسلامی بدانیم اما برخی از پژوهشگران این نکته را در فلسفۀ ابنسینا بسیار مهم قلمداد کرده و پژوهشهایی هم در این مورد انجام دادهاند.
در بین این پژوهشگران هانری کربن؛ در اثری با عنوان «ابن سینا و تمثیل عرفانی» تلاش میکند نشان دهد بین «حکمت مشرقی» ابن سینا و «حکمت اشراقی» سهروردی پیوندهایی وجود دارد و این پیوندها زمانی برجسته میشود که به رویکرد ابنسینا در نوشتن سه رسالهاش اشاره میکند. به این معنا که کربن برای احیا و بازسازی «حکمت شرقی» تلاش کرد از حکایتهای سه رسالۀ ابن سینا به نامهای «حی بن یقضان»، «رساله الطیر» و«سلامان و ابسال» رگههای را بیابد که نشان از بسط و گسترش اندیشه فلسفه مشرقی ابن سینا داشته باشد.
کاری که سالها پیش از او و در نخستین بار، «نالینو» خاور شناس ایتالیایی در مقالهای با عنوان «فلسفه مشرقی» یا «اشراقی» مطرح کرده بود و سخن را بدینجا رسانده بود که اندیشۀ متعالی ابنسینا قرار بوده در اندیشۀ فلسفۀ مشرقی بازتاب یابد که البته آن با فلسفه اشراقی متفاوت است. البته در برخی موارد «نالینو» درباب این موضوع موضع سختتری گرفته و پرسشی را مطرح کرده با این مضمون که آیا نسبتی میان «حکمت مشرقی» و «حکمت اشراقی» وجود دارد یا نه و خود در پاسخ اظهار داشته که نه تنها میان این دو هیچ نسبتی وجود ندارد، بلکه با هم متعارضاند.
اما دلیل بازخوانی فلسفۀ ابنسینا و طرح این موضوع که آیا ابنسینا اساساً اعتقادی به «حکمت مشرقی» داشته یا نه، این است که اگر «حکمت مشرقی» به عنوان یک نظریۀ بنیادین در فلسفۀ او مطرح بوده باشد در این صورت میتواند مسیر تازهای در بازخوانی اندیشۀ شرقی و اندیشۀ ابنسینا رمزگشایی کند.
درباب اعتقاد به این نظر و اینکه حتی عدهای یکی از مهمترین رخدادها دراندیشۀ ابنسینا را طرح مسئلۀ «حکمت مشرقی» میدانند اقبال لاهوری گفته : «در میان نخستین فیلسوفان ایرانی، ابن سینا، یگانه کسی بود که برای تنظیم نظام فکری مستقلی تلاش ورزید. به برکت این تلاش کتاب فلسفه المشرقه یا حکمه المشرقیه که بخشی از آن با نام "رساله فی ماهیه عشق" در کتابخانۀ موزۀ بریتانیا موجود است؛ فراهم آمد. از آن گذشته در رسالهای که همکنون در دست است و از تکاپوی عشق در سراسر کائنات بحث میکند پیکرهای از نظام فکری او که شاید بعداً به صورتی مفصل درآمده باشد]که در حوادث مختلف احتمالاً از دست رفته است[مشاهده میشود. »(سیر فلسفه در ایران، اقبال لاهوری، ص48)
از میان موافقان این موضوع که چنین اندیشهای در بدو تحرکات فکری ابنسینا وجود داشته دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی معتقدند: آنچه به عنوان «حکمت مشرقی» ابن سینا مطرح شده است، توسط ابنسینا طراحی و بیان شده و چنین نیست که دیگران درباره او گفته باشند؛ خود ابن سینا از یک حکمت مشرقی سخن گفته و ادعا کرده به آن حکمت دست یافته است و این مطلب را در مقدمه کتاب «منطق المشرقین» آورده است و این ادعا را مطرح کرده است که من به نوعی دیگر از حکمت دست یافتهام که این برای عامه مردم نیست و این همان «حکمت مشرقی» نام دارد. اما گفته می شود این کتاب در حملهای که به خانه وی در اصفهان شد، از بین رفته است. در مورد گرایش و شکلگیری اندیشۀ ابن سینا با پایههایی از حکمت المشرقیای که بیان کرده است من باور ندارم که در اواخر عمر اتفاق افتاده باشد، بلکه باورم این است که از همان اوایل عمر و از جوانی متوجه این مسأله بوده، ولی به دلایلی آنها را برملا نکرده است.
ابن سینا پیش از اینها در «نمط نهم اشارات» مطلبی را مطرح کرده که در مورد عرفان است و «فی المقامات العارفین» نام دارد. همچنین رساله های مفرده مثل «حی بن یقظان»، «سلامان و ابسال»، «رسالة الطیر» و امثال آن، همه جنبه شرقی دارد و می توانیم آنها را از نوع حکمت مشرقی بشناسیم و تمام اینها میتواند سندی بر مدعای تولد رویگردی جدید در فلسفۀ ابن سینا با نام حکمت مشرقی است.
«از گفتههای ابن سینا در مقدمه بر شفا و منطقالمشرقین چنان بر میآید که وی فلسفه مشرقی را پیش از به پایان رساندن "شفا" نوشته بوده است و "اللواحق" را در هنگام نوشتن دیباچه منطقالمشرقین هنوز در دست نوشتن داشته است. اکنون این پرسش به میان میآید که آیا ابن سینا در فلسفۀ مشرقی خود قصد داشته است که بینش فلسفی نوینی را غیر از آنچه در سنت تفکر فلسفی مشایی شناخته شده است عرضه کند.» (مجموعه مقالات جشنواره حکمت سینوی، نویسندگان: شرفالدین خراسانی، فتحالله مجتبایی، تقی بینش و علیرضا جعفری نائینی ص: 50 ) در ادامه یادداشت شمارۀ بعد به این پرسشها پاسخ و نظر شهابالدین سهروردی را نیز در این باب بیان میکنیم.
نظر شما