۲۲ اسفند ۱۳۸۸، ۱۴:۵۳

دیدگاه - پیرامون صلح امام حسن/

شمشیر یا تدبیر؟

شمشیر یا تدبیر؟

در تقویم شیعی امروز (26ربیع‌الاول) مصادف با روز امضای پیمان صلح میان امام‌حسن مجتبی(ع) با معاویه است. حادثه مهم و درس‌آموزی که حتی امروز هم بسیاری از عظمت آن آگاه نیستند و تسلیم آنان نه از باب درک حقیقت، که از روی تعبد است. این در حالی است که به تعبیر عالم خبیری چون کاشفُ‌الغطا، «همه مصلحت و مصلحت همه، در همان کاری بود که حسن‌(ع) کرد.

این را نه از راه تعبد می‌گوییم و نه از این باب که چون قضیه اینگونه واقع شده در برابر آن تسلیم شویم و کار به خیر و شرش نداشته باشیم، و نه از این باب که ما به عصمت عقیده داریم و می‌گوییم عمل معصوم به هرحال مطابق حکمت بوده است. نه! هرگز! بلکه اگر ما در واقعه صلح تدبر کنیم و آن را از همه لحاظ‌ها و جوانبش بسنجیم و نتایج و مقدمات آن را در نظر گیریم، به قطع و یقین برای ما روشن می‌شود که تنها راه همان بود که امام حسن(ع) پیمود.

پندار مشترک منتقدان این صلح آن است که «جنگ» را وظیفه امام دانسته و آنگاه خُرده می‌گیرند که چرا «صلح»؟! این در حالی است که در فرهنگ اسلام، نه جنگ اصالت دارد و نه صلح. آنچه مهم است تشخیص تکلیف است و عمل به آن. بگذریم از اینکه معمولاً و بیشتر، کسانی از صلح خُرده می‌گیرند که به هنگام جنگ زودتر از همه فرار می‌کنند. مگر نه آنکه در تاریخ معاصر خودمان، منتقدان به پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام خمینی(ره) بیشتر همان کسانی بودند که در جنگ سهمی نداشتند جز نیش و کنایه و اتهام پراکنی؟

اعتقاد ما شیعیان درخصوص امامان معصوم آن است که جز به تکلیف عمل نمی‌کنند و البته عمل به تکلیف گاهی به جنگ است و گاهی به صلح. به تعبیر استاد محمدرضا حکیمی که عنوان و متن این نوشتار وامدار اوست «خونی که در رگ‌های حسین می‌گشت در رگ‌های حسن نیز می‌گشت. اما پاسخ شمشیر، شمشیر است و پاسخ تدبیر، تدبیر».
 
درک شرایط آن روزگار و اینکه چرا صلح، با همه دشواری‌اش، وظیفه بود، در گرو شناخت معاویه و نیز یاران او و از سوی دیگر امام است. معاویه کسی است که با مهارت تمام افکار عمومی را منحرف کرده بود؛ تاثیر جنگ تبلیغاتی معاویه بر پیروان سست عنصر امیر مومنان چنان بود که شِکوه‌های دردآلود حضرتش هنوز هم به گوش می‌رسد و سرانجام فضا چنان شد که علی(ع) در محراب عبادت کشته می‌شود و دیگر هیچ! معاویه حاکم شد و چنان خود را مسلط و بی‌نیاز از پاسخگویی می‌دید که «به حاکمان و کارگزاران خود نوشت که، هر‌کس به دوستی علی متهم است - اگر چه ثابت هم نشود - به صِرف اتهام به این اعتقاد و موضع، او را بکُشید و سر از تن دوستداران علی برگیرید.
بدین‌گونه مردمان بسیار کشته شدند و خانه‌های بسیار ویران گشت.»
 
در چنین وضعیت خفقان باری چه بایدکرد؟ امام حسن اصالتاً بر این باور بود که باید با «ائمه کفر» جنگید و ریشه فتنه را خشکاند. او از هنگام بر‌عهده گرفتن خلافت بر طبل جهاد با معاویه کوبید و اتفاقاً «در کوفه، شیعیان، با حسن‌بن‌علی(ع) بیعت کردند و او با لشکری که پدرش در روزهای آخر عمر خود فراهم کرده بود، به قصد جنگ بیرون آمد.»
 
قیْسِ بن سعد بن‌عُباده را با 12 هزار نفر، به‌عنوان مقدمه لشکر پیش فرستاد و خود روانه مدائن شد. از آن طرف هم معاویه با لشکر خود به مسکن (در نزدیکی موصل) فرود آمد. روزی در لشکرِ حسن بن علی(ع)کسی ندا در داد که « قیْسِ بن سعد کشته شد، فرار کنید». با شنیدن این ندا مردم به هم ریختند و جمعی سرا پرده حسن(ع) را غارت کردند و حتی فرش زیر پای او را کشیدند و یکی از شورشیان خنجری بر پای امام زد... آنهایی که می‌خواستند در رکاب امام، در برابر سپاه شام بجنگند و جان دهند، فرش زیر پای خود امام را ربودند. اینان را مقایسه کنید با اصحاب امام حسین»!
 
امام بارها فرمود: « سوگند به خدا، من از این روی امر خلافت را به او واگذاشتم که یارانی نیافتم. اگر یارانی می‌یافتم شب و روزم را در جنگ و جهاد با معاویه می‌گذرانیدم، تا خدا خود میان ما و او حکم کند». گذشته از این، پس از آنکه بی‌وفایی و تزلزل مردم آشکار شد و امام چاره‌ای جز صلح نیافت، باز هم تدبیر را رها نکرد و جریان امور را چنان هدایت کرد که همگان از تحمیلی بودن آن آگاه شوند؛ ضمن آنکه متن قرارداد را هوشمندانه، چنان تنظیم کرد که راه هرگونه عذر بر معاویه و آیندگان بسته شود.
 
-------------------------------------------
نویسنده: دکتر محسن اسماعیلی عضو حقوقدان شورای نگهبان
کد خبر 1050913

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha