پروفسور نیکلاس اونف بنیانگذار مکتب سازهانگاری و استاد روابط بینالملل دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در مورد اینکه آیا نظریه روابط بینالملل در قرن بیستم تأثیر مستقیمی از حوزه فلسفه داشته یا نه، گفت: باید توجه داشت که فلسفه در قرن بیستم تأثیر مستقیم بر نظریهپردازی داشته است ولی این تأثیر را اوایل این قرن شاهد نیستیم. تنها از دهه 1980 میلادی است که شاهد تأثیر مستقیم فلسفه بر نظریهپردازی روابط بینالملل هستیم.
وی تصریح کرد: البته نکته دیگر این است که همه نظریهپردازان و حوزهها، متأثر از این موضوع نبودهاند و تنها برخی از نظریهپردازان و حوزههای نظری بوده که تأثیر مستقیم از فلسفه گرفتهاند.
نظریه پردازی پسامدرن گرایش به فلسفه تحلیلی دارد
استاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در مورد این موضوع که آیا نظریهپرداز روابط بین الملل باید مطالعات فلسفی آکادمیک نیز داشته باشد، تصریح کرد: پاسخ مثبت است. البته برخی زمینهها، بسترها و حوزههای فلسفی به کار نظریهپردازی میآیند.
مؤلف "روابط بینالملل در جهان برساخته" تصریح کرد: البته درگیر شدن در فلسفه از شما تنها فیلسوف میسازد! فلسفه عصر روشنگری زمینهها و بسترهای عمومی را برای نظریههای مدرن روابط بین الملل فراهم آورد. در مقابل این جریان فکری، نظریهپردازان پسا مدرن تمایل و گرایش به فلسفه تحلیلی دارند.
وی گفت: چرخش فعلی در نظریهپردازی روابط بین الملل به سوی مباحث اخلاقی و توجه به حوزه اخلاق، نشان از تأثیر فلسفه تحلیلی بر نظریه روابط بینالملل است و مؤید متأثر شدن این حوزه از فلسفه تحلیلی است.
فلسفه قارهای و تحلیلی متأثر از فلسفه ارسطو هستند
مؤلف "جهانی که ما میسازیم" افزود: وارد شدن نظریه روابط بینالملل به حوزه اخلاق را نمیتوان ناشی از تأثیر این حوزه از فلسفه عصر روشنگری قلمداد کرد.
بنیانگذار مکتب سازهانگاری در مورد این موضوع که در میان فلسفه قارهای و فلسفه تحلیلی کدام حوزه برای نظریهپردازی در روابط بینالملل اهمیت دارد، تصریح کرد: بنده خودم از فلسفه ارسطو تأثیر پذیرفتهام و در مطالعات و تحقیقات خودم آنرا به کار بردهام.
نظر شما