به گزارش خبرنگار مهر ، پورقناد در نشست نقد و بررسی اپرای مولوی اثر بهروز غریب پور و با آهنگسازی بهزاد عبدی که با حضور شش نفر از خوانندگان این اپرا در خبرگزاری مهربرگزار شد با بیان این مطلب گفت : به نظر من در این اپرا از نظر بازی تصویری و همخوانی با بازی ها، اسحاق انور، حسین علیشاپور، محمد معتمدی، محمدرضا صادقی و همایون شجریان حضور بی نظیری داشتند.
خواننده نقش سردارمغول در مورد توانایی های محمدرضا صادقی گفت: سالهاست من با صدای حسین سرشار، رشید وطن دوست ودیگر مشاهیر آواز کلاسیک ایران زندگی می کنم و کمتر روزی پیش می آید که از خوانندگان کلاسیک ایران چیزی گوش نکنم یا با آن تمرین نکنم و از این نظر با توانایی های بالا و تکنیک آنها آشنا هستم، مخصوصا زنده یاد سرشار که در سطح بین المللی هم خواننده ای خوب محسوب می شد ولی اینجا با کمال اطمینان اعلام می کنم که هیچ کدام از این خوانندگان نمی توانستند به شکلی که محمدرضا صادقی در این اپرا ظاهر شده بود، حضور موفقی داشته باشند.
نوازنده سه تار و خواننده اپرای مولوی ادامه داد: به حدی صادقی در این اپرا توانایی های مختلفی در تغییر رنگ، حجم و ژانر صدا از خود نشان داد که حتی یک خواننده حرفه ای آواز کلاسیک هم ممکن است در مورد تشخیص ژانر صدایی صادقی در این اپرا دچار مشکل شود؛ این یکی از توانایی های صادقی است و حتما بهزاد عبدی با توجه به تجربه کارهایی که با او داشته برایش اینگونه نوشته است.
پورقناد درباره خوانندگان ایرانی این اپرا گفت: به جز همایون شجریان که به شکل واضحی روش پدرش را دنبال می کند، تقریبا خواننده دیگری در این اپرا نیست که سبک شجریان بخواند و تقریبا همگی سبک و شیوه شخصی دارند که این انتخاب کارگردان اثر و آهنگساز واقعا جای تقدیر دارد. حتی اگر میزان نزدیک بودن سبک همایون شجریان و پدرش را مقایسه کنیم با تفاوت دومینگو و پاواراتی، همایون تفاوتش با پدر بیشتر از این دو خواننده است.
پورقناد در ادامه به کاراکتر و سبک علیشاپور در این اپرا اشاره کرد و گفت: سلطان العلما با اینکه در پرده های آغازین می آید و تا پایان اپرا حضور زیادی ندارد، اینقدر پخته و با شخصیت مستقل حضور دارد که هر شنونده ای به خوبی صحنه حضور او را به ذهن می سپرد؛ گذشته از این موضوع، این نوع آواز خواندن هم امروزه کمتر مجری ای دارد و از این نظر در کارنامه علیشاپور و عبدی برگ زرینی است .
پورقناد در ادامه به اجرای صحنه ای این اپرا و مقایسه جنس صدای ایرانی و غربی اشاره کرد و گفت: وقتی با هومن خلعتبری رهبر اپرا در مورد اجرای این اثر صحبت شد، اولین سئوالی که رهبر مطرح کرد این بود که آیا برای اختلاف قدرت صدایی خوانندگان این دو سبک در اجرای زنده فکری شده است؟ در آواز کلاسیک به خاطر اینکه خوانندگان با ارکستر به اجرا می پرداخته اند به مرور زمان تکنیک ها محدود تر شده و در عوض استیل به سبکی پیش رفته که حداکثر صدای ممکن از خواننده تولید شود؛ اما در آواز ایرانی به خاطر اینکه خوانندگان با صدای کمی می خوانند و ارکستر ها کوچک است و گاه بیشتر از یک ساز نیست و از همه مهمتر تکنیکهای زیادی مثل انواع تحریر ها و قلطها اجرا می شود، قدرت صدا کمتر است، در نتیجه باید فکری کرد که هم بتوانیم قدرت صدای مناسبی داشته باشیم و هم تکنیک بالا. وقوع این اتفاق هم مستلزم جلساتی با شرکت خوانندگان هر دو سبک و نیز متخصصین صدا و حنجره است.
پورقناد در پایان گفت: بسیاری از خوانندگان این اثر مخصوصا در همین جلسه به درستی به ضعف نبود جلسه ای که همیشه قبل از اجرای اپرا با حضور خوانندگان، آهنگساز و کارگردان برگزار می شود اشاره کردند ولی واقعیت این است که با وجود کمبودهای بسیاری این هنر پس از انقلاب داشته، این گونه شرایط ضبط که ایده آل هم هست، کمی دور از ذهن شده است اما باز اعتقاد دارم با بازی ای که آقای غریب پور از خوانندگان گرفتند، اگر در آن شرایط هم ضبط می کردیم بیشتر از 10 درصد اجراها بهتر نمی شد و الان نمره بالایی را آوازها از نظر بازیگری دارند. اما اگر اسپانسری برای اجرای این کار پیدا شد و اجرای صحنه ای آن قطعی شد قطعا نیاز به روزها و ماهها تمرین زیر نظر آقای غریب پور دارد.
نظر شما