به گزارش خبرنگار مهر، نشست "نسبت اخلاق عرفی و اخلاق دینی" با سخنرانی مصطفی ملکیان ظهر امروز چهارشنبه 25 فروردینماه به اهتمام فصلنامه جستار و دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز در محل این دانشکده برگزار شد.
استاد ملکیان در این نشست با اشاره به تعاریف گوناگون از اخلاق دینی گفت: در این بحث چهار معنای متداول و رایج از اخلاق دینی و به تبع اخلاق سکولار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
وی افزود: در معنای اول، در تعریف "مفاهیم دینی" اسمی از خدا و زندگی پس از مرگ و یا هر دو میآید. این شکل و تعریف از اخلاق شکل افراطی تعریف اخلاقی به شمار میرود. اگر کسی به چنین تعریفی اعتقاد داشته باشد میگوییم که به شکل افراطی به اخلاق دینی معتقد است.
این پژوهشگر فلسفه اخلاق خاطر نشان کرد: در این تعریف برای نمونه وقتی میگوییم کاری درست است یعنی کاری که انسان را به خدا نزدیکتر کند یا کاری که در زندگی پس از مرگ باعث سعادت او شود. همانگونه که مشاهده میشود در خود تعریف مفهوم اخلاق اسمی از خدا یا زندگی پس از مرگ و یا هر دو میآید.
وی تصریح کرد: در مقابل کسانی که اعتقادی به خدا و زندگی پس از مرگ ندارند به شکل افراطی سکولار به شمار میروند و از زندگی اخلاقی کاملا بیرون هستند و اخلاق آنها غیر دینی است.
ملکیان با اشاره به مفهوم و معنای دیگر اخلاق دینی خاطر نشان کرد: در معنای دوم در تعریف خود مفاهیم اخلاقی اسمی از خدا و زندگی پس از مرگ و یا هر دو برده نمیشود ولی کار اخلاقی به نوعی با خدا نسبت برقرار میکند. به عبارت دیگر اگر بخواهیم درستی یا نادرستی کاری را مشخص کنیم باید به نوعی با خدا ربط پیدا کند. در این معنا، برای نمونه، اگر خدا نبود، راستگویی کار درستی نبود و دروغگویی نیز کار نادرستی به شمار نمیرفت. بر این اساس اگر زندگی پس از مرگ نبود، راستگویی و دروغگویی از نظر اخلاقی فرقی با هم نداشتند.
وی تصریح کرد: البته میدانیم از جنبه روانشناسی اجتماعی راستگویی واجد صفاتی خواهد بود و دروغگویی نیز مسایل خاص خود را به همراه خواهد آورد. مثلا راستگویی باعث اعتماد برانگیزی میشود و دروغگویی باعث اعتمادریزی میشود. لذا بر اساس این تعریف خدا و زندگی پس از مرگ اگر چه در تعریف خود مفهوم اخلاقی وجود ندارند ولی در مصادیق حاضر هستند.
این فیلسوف ایرانی افزود: در مقابل این تعریف از اخلاق، نوعی اخلاق سکولار نیز قابل تصور است. اگر کسی بگوید که اخلاق کاری به خدا و زندگی پس از مرگ ندارد و درست بودن راستگویی ارتباطی با وجود خدا ندارد به اخلاق سکولار در معنای دوم اعتقاد خواهد داشت. در این اخلاق ارزشهای اخلاقی هیچ اتکایی به وجود خدا و زندگی پس از مرگ ندارند. پس خدا در مصادیق هم تأثیری ندارد.
پژوهشگر حوزه اخلاق در ادامه با برشمردن اخلاق دینی نوع سوم، گفت: در معنای دیگر اخلاق دینی، خدا و زندگی پس از مرگ نه در تعریف خود مفهوم حضور دارد و نه در مصادیق. ولی معتقدان این اخلاق میگویند که عقل انسان ناقص است و فهرست اعمال درست از نادرست را نمیتواند تشخیص بدهد و تعیین کند لذا این فهرست را خدا باید مشخص کند.
وی افزود: لذا بر این اساس خدا در تعیین مصادیق به ما کمک میکند و تفاوت میان درست یا نادرست (تشخیص مصداق) را به ما ارائه میدهد.
نویسنده "مهر ماندگار" تصریح کرد: اگر کسی معتقد باشد که عقل انسان در تشخیص مصادیق اخلاقی کفایت میکند به اخلاق سکولار در معنای سوم اعتقاد دارد.
ملکیان گفت: در معنای اول نیاز مفاهیم اخلاقی به خدا و زندگی پس از مرگ نیاز منطقی است در حالی که در معنای دوم این نیاز، هستی شناسی است و در معنای سوم این نیاز، معرفت شناختی است.
وی در ادامه با برشمردن معنای چهارمی از اخلاق دینی، گفت: در معنای چهارم نه نیاز به هیچ مفهوم دینی است و نه نیاز به حضور خدا در مصادیق است و نه عقل در ارائه تشخیص مصادیق قاصر است، اما یکی نیاز عملی (practical) برای وجود خدا و جهان پس از مرگ وجود دارد. در این تعریف اگر خدا نبود، مردم انگیزهای برای اخلاقی رفتار کردن نداشتند. بر اساس این تعریف خدا یک انگیزه برای عمل اخلاقی تلقی میشود.
نویسنده "راهی به رهایی" افزود: در این تعریف کسانی که معتقدند که اخلاقی زیستن هزینههایی را متوجه شخص میسازد و چه عوایدی را نصیب او خواهد ساخت، جواب میگیرند و آن اینکه خدا و زندگی پس از مرگ انگیزه اخلاقی زیستن را به آنها میدهد.
این استاد فلسفه اخلاق تصریح کرد: در این تعریف خدایی وجود دارد که علمش مطلق است؛ قدرت مطلق و بی کران دارد؛ و خیرخواهیاش مطلق است. این خدا هم به زندگی انسانها نگاه میکند و هم متناسب با این نگاه واکنش نشان میدهد. این واکنش در جهان پس از مرگ متوجه شخص خواهد شد.
وی گفت: اگر کسی معتقد باشد که در صورت نبود خدا و زندگی پس از مرگ انسانها باز هم اخلاقی عمل میکردند به اخلاق سکولار در معنای چهارم اعتقاد دارد. معتقدان این دیدگاه میگویند که انسانهای حقیر هستند که اگر برایشان خدا و زندگی پس از مرگ نباشد اخلاقی زیستن معنا ندارد. در صورتی که انسانهای آزاده بدون اعتقاد به خدا و زندگی پس از مرگ باز هم اخلاقی زندگی خواهند کرد.
ملکیان در پایان خاطر نشان کرد: برخی ممکن است بگویند اخلاقی زندگی کردن در معنای چهارم چه سودی را متوجه شخص خواهد کرد. برای پاسخ به این سؤال نظریه افلاطون را مورد بررسی قرار میدهم. او میگوید در عمیقترین لایه وجود آدمی نیاز به سه عنصر است. یکی نیاز به حقیقت دیگری نیاز به خیر(خوبی) و سومی نیاز به زیبایی و جمال. برای کسی که دنبال حقیقت است و این نیاز بیشتر در او وجود دارد فلسفه و علوم راهکار خواهد بود. برای کسی که نیاز به جمال در او بیشتر است روی آوردن به هنر او ارضاء خواهد کرد و برای کسی که نیاز به خوبی و خیر در او وجود دارد اخلاقی زیستن ارضاء کننده خواهد بود.
نظر شما