به گزارش خبرنگار مهر، دفترچه سیاستگذاریهای معاونت سینمایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هفته پیش در اختیار سینماگران قرار گرفت تا در کنار آگاهی از بندهای مختلف این دفترچه و برنامهریزیهای خرد و کلان جواد شمقدری معاون سینمایی وزیر فرهنگ اهالی سینمای ایران انتقادها و پیشنهادهای خود را درباره این سیاستها مطرح کنند.
پس از نشست خبری شمقدری موجی از بازتابهای مثبت و منفی درباره این سیاستها را میتوان در رسانههای مختلف دید، کارگردانها، تهیهکنندگان و زیر مجموعه خانواده بزرگ سینما در اظهار نظرهایشان تلاش کردند وجوه مثبت و منفی برنامهریزی معاونت سینمایی را تحلیل و ارزیابی کنند.
آنچه در دفترچه سیاستگذاریهای سال 89 طرح شده در سینمای ایران بیسابقه نیست، هر چند بعضی بندهای آن تازه و ابداعی است. نظام درجه بندی که اساس این دفترچه است به دهه 60 برمیگردد. سالهایی که سینمای ایران بیشتر شکل هدایتی داشت با حمایت دولت و با سلایق دولتی اداره میشد. در آن سالها با توجه به فضای اجتماعی طبیعی بود که دولت بر رسانه حساسی مانند سینما نظارت داشته باشد.
نظام درجه بندی در آن سالها شامل فیلمها، کارگردانان و تهیهکنندگان میشد، مشخص و شفاف بود که دولت این سیستم را تعریف کرده و اهالی سینما تابع آن بودند. این سیستم در آن سالها گاه به بیعدالتی و محودیت های فراوان منجر شد که بسیاری معترضان آن بودند از جمله برخی سیاستگذاران امروز.
گاه فیلمساز جوانی که مورد حمایت بودند و تازه به سینمای ایران پا گذاشته بود همیشه درجه الف میگرفت و در هر شرایط بهترین امکانات برای کار را داشت.
نظام درجه بندی سوابق فیلمسازان را در رتبه شان در نظر میگرفت اما در همین سیستم بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی فیلمساز درجه ب بودند، اداره نظارت و ارزشیابی این نظام را تعریف میکرد، کارشناسان و سیاستگذارانش مشخص بودند و اهالی سینما به این قواعد احترام میگذاشتند.
دهه 60 با وجود این محدودیتها یکی از بهترین دورههای سینمای ایران است، به این دلیل که با وجود قواعد و ممیزیها دولت حمایت بیدریغش را نثار سینما میکرد و با هزینه کردن در بخشهای تولید، توزیع و نمایش این فرصت را فراهم میکرد تا فیلمهایی ساخته شوند که تنوع نگاه داشته باشند.
دهه اوایل دهه 70 با کمرنگ شدن نظارتهای دولتی و بها دادن به فعالیتهای بخش خصوصی سینمای ایران مسیری متفاوت با سینمای دهه 60 را شروع کرد، طبیعی بود در این دوران تازه ممیزیها کمرنگ شود. زمانی که دولت به طور مستقیم حمایت مالیاش را از سینما برداشته بود و سینمای گلخانهای معنایی نداشت لازم بود فضا بازتر شود.
زمانی که سیفالله داد بر مسند معاونت سینمایی بود نظام درجهبندی برداشته شد، این فضای باز و سیاستگذاریهای شفاف هم البته موافقان و مخالفانی داشت که در این سالها در مدح و زم فضای آن سالهای سینمای ایران صحبت کردهاند. اما راهی که شمقدری و تیم همراهش میروند مسیری است که در دهه 60 با فراز و نشیب طی شده و در بعضی مواقع نتایج مثبت و مفیدی نداشته است.
اگر قرار است نظام درجهبندی اعمال شود دولت باید در همه بخشهای تولید ،توزیع و پخش وارد شود .بعد این سئوال پیش میآید دولتی کردن سینما در فضای امروز چقدر میتواند به نفع سینما باشد؟ پس از سی سال آیا سینمای مطلوبی که قرار است به آن برسیم این است؟ اگر قرار است معاونت سینمایی با درجهبندی فیلمها و تقسیم بندی کارگردانها کار را پیش ببرد کدام گروه این درجه بندی را تعیین میکنند؟
اجماع نظر میان سلیقهها چگونه اتفاق میافتد و چه کسی تضمین میکند که نمایندگان همه صنوف در این هیئت کارشناسی حضور داشته و از حقوق همصنفانشان دفاع کنند؟ قوانینی مانند حذف تهیهکننده کارگردان در سینمای ایران چه امتیازی دارد؟ چرا نباید کارگردانهای شاخص سینمای ایران مانند هرجای دنیا بتوانند فیلمهایشان را تهیه کنند؟
چرا نباید مجید مجیدی، احمدرضا درویش، مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی، رخشان بنیاعتماد،کیانوش عیاری،بهرام بیضایی و ... نتوانند فیلمهایشان را خود تهیه کنند؟ آیا این قانون برای حمایت از تهیهکنندگان نیست؟ اما در نهایت به رشد تهیهکنندگان صوری نمیانجامد؟ تهیهکنندگانی که تنها نام تهیهکننده را یدک میکشند؟
در بخش دیگری از دفترچه سیاستگذاریها تولید فیلم فاخر در اولویت قرار گرفته است، تعریف از فیلم فاخر چیست؟ فیلمی که با 2000 سیاهی لشگر ساخته شود و هزینه میلیاردی داشته باشد فیلم فاخر است؟ تعریف کیفی این آثار به چیزی میانجامد که این روزها شاهد آنیم. برای پروژه "ملک سلیمان" میلیاردها تومان بودجه صرف میشود اما به نتیجه مطلوب نمیرسیم چون در انتخاب کارگردان، فیلمنامه و ... اشتباه حرفهای کردهایم.
با بودجه "ملک سلیمان" میتوان پنج فیلم ساخت، پنج فیلم یک میلیاردی برای کارگردانهایی مثل ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و... که سالها است برای تامین هزینه فیلمهایشان با مسیر پر پیچ و خمی مواجه میشوند. تولید فاخر باید معنا و مبنایی داشته باشد که هزینههای میلیاردی را توجیه کند یا دستاورد فنی بالایی برای سینمای ایران داشته باشد یا اکران خارجی موفقی داشته باشد یا برای مخاطب داخلی جذاب باشد، کدامیک از این تولیدهای فاخر این امتیاز را دارند؟
آیا حمایت از این تولیدها رقم زدن شرایط ناعادلانه تازه برای سینمای ایران نیست؟ نمیتوان با این هزینهها لوازم فنی خرید یا استودیویی راه اندازی کرد تا اهالی سینما برای تبدیل نسخههای ویدئویی فیلمهایشان به نسخه 35 میلیمتری به خارج از ایران سفر نکنند؟
تجمیع دفاتر فیلمسازی در خارج از تهران یکی دیگر از برنامههای معاون سینمایی است که به نظر غیرعملی میرسد. دفترهای فیلمسازی در ایران اگر قرار است به مکانی منتقل شوند این اتفاق باید توجیه اقتصادی داشته باشد و با دستورالعمل و قانون و دفترچه اتفاق نمیافتد.
اما یکی از بخشهای مثبت دفترچه تعیین فیلمها در مرحله صدور پروانه ساخت برای اکران، عرضه در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی است. این اتفاق میتواند علاوه بر کم کردن تراکم اکران تکلیف سینماگران را پیش از تولید فیلمهایشان مشخص کند. سینمای ایران ظرفیت نمایش بیش از 50 فیلم را ندارد و تولید این تعداد و انتظار نمایش همه آنها طبیعی نیست.
برنامههای جواد شمقدری و تیم همراهش در معاونت سینمایی برنامهای برای حرفهایتر شدن سینمای ایران است، توجه به نظر اهالی سینما میتواند نوید بخش اتفاقهای مثبت در سینمای ایران باشد. این دفترچه را میتوان پیشنویس دفترچه سیاستگذاریهای سینمایی دانست و برای رسیدن به نسخه نهایی نیاز به زمان و استفاده از نظر کارشناسان وجود دارد.
.....................................................................
محدثه واعظیپور
نظر شما