این کتاب نتیجه تأملات والزر درباره جنگ ویتنام و تلاش او برای نوسازی سنت بسیار قدیمی اندیشهورزی درباره محدودیتهای اخلاقی توسل به زور میان دولتها بود که به نظریه جنگ عادلانه شهرت دارد.
نظریه جنگ عادلانه باعث محدودیتهای اخلاقی دلایل مشروع توسل دولتها به جنگ (عادلانه بودن جنگ) میشود و آنها را محدود میسازد و نیز محدودیتهای موجود برای رفتار دولتها پس از آغاز جنگ (عدالت در جنگ) را مشخص میکند.
پس از پایان جنگ سرد، والزر برای کاربست این نظریه در مورد مسئله مداخله بشردوستانه در بستر جنگهای میان دولتها (یا جنگهای داخلی) تلاش کرده است.
نظریه جنگهای عادلانه و ناعادلانه تلاشی برای ارتباط میان واقعگرایی و صلحباوری در ارزیابی شیوه انجام جنگ در دوران جدید است. والزر بحث خود را از این استدلال آغاز میکند که دولتمردان همواره برای مبادرت یا عدم مبادرت به جنگ و شیوه جنگیدن، از اختیار نسبی برخوردارند و سپس میگوید باید آموزه جنگ عادلانه قرون وسطی را احیاء کرد.
آموزه مسیحیت قرون وسطی درصدد است موانع اخلاقی جنگ را چنان تعیین کند که هر کس بتواند جنگهای "عادلانه" و "ناعادلانه" را از هم تشخیص دهد. بر این اساس، در چارچوب اخلاقیات مسیحی، جنگ تحت شرایط معینی پذیرفته شده بود.
بنیانگذاران این اخلاقیات، از جمله توماس آکوئیناس و فرانسیسکو ویتوریا در تلاش بودند تا با متعهد ساختن شهریاران مسیحی به این که تنها دست به جنگهایی بزنند که بتوان آنها را بر اساس دلایل متقن اخلاقی توجیه کرد و نیز جنگ را تنها به شیوههای مشروع پیش برند تا به محدود ساختن جنگ کمک کنند.
این ایده در چارچوب "جامعه مسیحی" مطرح میشود و پیش فرض آن وجود یک پشتیبان معنوی دنیوی و با ثبات و برخوردار از قدرت قانونی بینالمللی یعنی کلیسای کاتولیک رومی بود.
فرض بر این بود که آموزه مورد بحث نه تنها جنگ را محدود خواهد ساخت بلکه جنگهایی را که میان مسیحیان با کسانی که مرجعیت جهانی مسیحیت را به رسمیت نمیشناسند متمایز می کند.
جنگهای صلیبی و جنگهای تبشیری که کلیسا بر آنها صحه میگذاشت از نظر قانونی "جنگ عادلانه" شناخته میشدند. بر این اساس هر گونه جنگی بر ضد دنیای مسیحیت یک جنگ "ناعادلانه" شناخته میشود.
نظر شما