دریدا میگوید طبق برداشت رایج، نشانه چیزی است که در غیاب چیز دیگری جای آن نشسته و از حضور آن خبر میدهد. او مفهوم حضور و قطب مقابل آن را رد میکند و مفهوم تمایز را مطرح میسازد.
دریدا معتقد است زبان شناسی نوین مادامی که مدلول را دارای معنایی حاضر و مستقل از دال دانسته و وجود مدلول را بین نیاز از دال تلقی میکند، در قلمرو متافیزیک قرار دارد، چرا که هیچ مدلول و معنایی استعلایی و فرا تاریخی وجود ندارد و هر دو وجه نشانه (دال و مدلول) دچار تمایز هستند و هر مدلولی، دالی است بر مدلولی دیگر.
دریدا معتقد است که هر تقابلی مثلاً بین نوشتار و گفتار، اصلی و فرعی، خوب و بد، حضور و غیاب، زن و مرد، طبیعت و فرهنگ، و غیره ساختگی هستند. این بدان معناست که نباید هیچ یک از دو قطب یک تقابل را برتر از دیگری بدانیم و آن را مرکز و محور قرار دهیم.
مفهوم "واسازی" یا "شالوده شکنی" به این دلیل توسط دریدا مطرح میشود که بر اساس آن باید نشان داد که در پس این تقابلها، تمایزی نهفته است.
یکی از تقابلهایی که دریدا مطرح میکند، تقابل نوشتار و گفتار است. او غرب را به گفتار محوری متهم میسازد و هدف خود را "شالوده شکنی" میخواند. از نظر وی، در متافزیک غرب که بر حضور تکیه دارد، گفتار برتر از نوشتار تلقی شده است، چرا که فرض بر این بوده است که در گفتار، گوینده حضور کامل دارد و آوای او حضور معنا را تضمین میکند.
این چیزی است که دریدا "آوامحوری" خوانده است و باعث شده است که نوشتار همچون چیزی دست دوم تلقی شود. ولی برخلاف متافیزیک حضور که تمایز را از قلم میاندازد، دریدا روی نوشتارشناسی تکیه دارد و معتقد است که گفتار نیز همچون نوشتار بر اساس تمایز مبتنی است و در گفتار نیز معنا حضور کامل ندارد.
دریدا برای نوشتار معنای بسیار وسیعی قائل است: نوشتار از نوشتن الفاظ روی کاغذ تا نقاشی، فیلم، موسیقی، مجسمه سازی، ورزش، فنون نظامی و سیاست و حتی قلمرو سایبر و فرایندهای اطلاعاتی درون سلولهای زنده را در بر میگیرد و با سیاست، دیپلماسی، استراتژی، حقوق، مدیریت، اقتصاد، کشاورزی و مذهب و غیره پیوند ناگسستنی دارد.
نظر شما