محمدرضا بایرامی که به تازگی رمان" مردگان باغ سبز" وی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و در بیست و سومین نمایشگاه کتاب تهران عرضه شده است درباره این کتاب و اینکه برخی صاحب نظران در فاصله کمی که از انتشار آن گذشته کتاب را مطالعه کرده و آن را اثری متفاوت در کارنامه وی می دانند به خبرنگار مهر گفت: شاید بتوان گفت این کار تا حدودی متفاوت است و به همین دلیل هم متفاوت دیده شده است. این کار در ذهن من یک شکل کوتاه و یک شکل طولانی داشت که به 30 سال پیش برمی گردد.
وی ادامه داد: شکل طولانی داستان به زمانی بازمی گردد که مادرم ماجرایی را از شکست فرقه دموکرات آذربایجان و افرادی که در حال عقب نشینی دچار مصائب زیادی شده بودند، تعریف می کرد. این داستان در سال 71 در قالب قصه ای کوتاه به نام "به دنبال صدای او" نوشته شد که خیلی دیده نشد ولی من سالها با این داستان زندگی می کردم و شخصیت اصلی آن را مدنظر داشتم ولی داستان مجال بروز اساسی پیدا نمی کرد تا اینکه امسال این مجال فراهم شد.
نویسنده رمان "لبه پرتگاه" با اشاره به اینکه او این رمان را با جان و دل نوشته است بیان کرد: من این کتاب را با تمام وجود نوشتم و در زمان نگارش آن آنقدر در کار غرق می شدم که کار به سمت و سویی می رفت که برای آن نقشه ای نداشتم. درباره رمان"مردگان باغ سبز" می توانم بگویم کار مرا جلو می برد. این رمان در زمان نسبتا کوتاه ولی بر اساس ذهنیتی طولانی و دوره حیات بلند در ذهنم نوشته شد.
بایرامی درباره اینکه رمان "مردگان باغ سبز" قابلیت ارتباط با مخاطب عام و خاص را دارد افزود: به دلایل مختلف من به عنوان نویسنده دوست دارم کتابم از لحاظ ارزش ادبی، شیوه روایت و نثر، بازیهای کلامی و در کل از لحاظ جنبه ادبی خوب باشد که میتوانم بگویم از این جنبه از رمان اخیرم راضی هستم. آن بخشی هم که به مخاطب عام مربوط می شود دراماتیک بودن، داشتن ماجرا، نو بودن داستان، فضاها و نگاهها است که فکر می کنم در این رمان به دلیل اینکه به واقعه ای تاریخی که تاکنون زیاد درباره آن نوشته نشده است پرداخته شده مخاطب عام هم با آن ارتباط برقرار کند.
این نویسنده با اشاره به اینکه در این کار سعی کرده است شیوه ای داشته باشد که هم مخاطب عام و هم خاص راضی باشند درباره وفاداریش به تاریخ بیان کرد: نوع وفاداری من به تاریخ در جملات ابتدایی کتاب گفته شده است که این رمان هم روایت تاریخ هست و هم نیست. تاریخ هست از این لحاظ که در فرعیات هم چیزی نیست که تاریخ را در آن مدنظر نداشته ام. مثلا درباره قیمت برنج و گندم و یا حرکت نیروهای رزم آرا با 18 گردان و ترکیب گردان سعی کرده ام با جزئیات به تاریخ وفادار بمانم.
نویسنده "کوه مرا صدا زد" اضافه کرد: گرچه به تاریخ وفادار بودم ولی تاریخ ننوشته ام. این داستان در بخش عمده از زاویه دید یک نوجوان روایت می شود که این شخصیت جای پایی در تاریخ ندارد و کاملا تخیلی است ولی شخصیتی است که برای ما ملموس است.
بایرامی درباره شخصیتهای داستان توضیح داد: یک روزنامه نگار که نماینده قشر فرهنگی است در داستان حضور دارد که نشان می دهد در تلاطمات سیاسی چطور شخصیتهایی مانند او وضعیت ناهنجاری پیدا می کنند آنهم بدون اینکه نقشی در مسایل سیاسی داشته باشند.
وی تاکید کرد: اینچنین شخصیتهایی برای ما آشنا هستند؛ کسانی که در یک اتفاق بدون اینکه نقش مهمی داشته باشند قربانی میشوند.
این نویسنده ادامه داد: من در بخشهای آماری چون آمار کشته ها در نسل کشی آذربایجان در 65 سال پیش با رجوع به کتابهای تاریخی این اعداد و ارقام را مستند آوردم. اتفاقات آن سالها در مرز شوروی را هم بر اساس تاریخ به شیوه خودم روایت کردم.
بایرامی در پایان گفت: من در رمان "مردگان باغ سبز" هم به تاریخ احترام گذاشتم هم بدان جفا نکردم. سعی کردم با رعایت انصاف درباره شخصیتهای آن دوره تاریخی بنویسم و درباره آدمها سیاه و سفید قضاوت نکنم و نگاهم به انسانها منصفانه باشد.
نظر شما