به گزارش خبرگزاری مهر، هرچند ژانر وحشت در سینمای ایران فاقد سابقه و جایگاهی تثبیتشده و قابل استناد است اما هر از چند گاهی آثاری در این حوزه تولید شده که از برجستهترین نمونههای آن می توان به "شب بیست و نهم" حمید رخشانی، "خوابگاه دختران" محمدحسین لطیفی، "پارک وی" فریدون جیرانی و "پوسته" مصطفی آل احمد اشاره کرد.
اما "آل" به لحاظ ساختاری تجربه ای جدید در این ژانر محسوب می شود. "آل" به عنوان نخستین فیلم سینمایی بهرام بهرامیان، تمام عوامل حرفهای و عناصر ساختار بیرونی و مورد نیاز برای تولید یک فیلم آبرومند را در اختیار دارد. از این منظر فیلم به لحاظ تکنیکی و ساختاری سروشکل آبرومندی دارد. کارگردانی و میزانسن ها شکیل است، فیلمبرداری دقیق و حساب شده بوده و فضای خاص معماری ارمنستان هم در ارائه قابهای خوشعکس تاثیر زیادی داشته است. موسیقی و طراحی صحنه نیز در سطح قابل قبولی ساخته و پرداخته شده و فیلمساز با اتکا به تکنیک در خلق فضایی موهوم و خوفناک کاملا موفق عمل کرده است.
در "آل" همچنین تقریبا به قواعد ژانر توجه شده است. آرامش اولیه، هشدار مقدماتی، زمینه چینی برای شکل گیری موانع، غریب جلوه دادن موقعیت پیرامونی و گسترش گره های روانی تا مرز از هم پاشیدگی همگی در این راستا طراحی شده است.
با این همه "آل" بر خلاف ادعاها نه تریلری ترسناک است نه بهترین فیلم ژانر وحشت در ایران چرا که از برآورده کردن انتظار تماشاگر یعنی همان تجربه حس ترس ،عاجز است. "آل" حتی شوک هم به تماشاگر وارد نمی کند چه برسد به ترس.
فیلم در یک سوم ابتدایی کاملا حساب شده پیش می رود؛ اضطراب و واهمه های بی نام و نشان سینا در تقابل با سرخوشی و نشاط همسرش فریبا نقطه عطف مناسبی را نوید می دهد. سینا مهندس یک شرکت ساختمانسازی است که برای مدیریت پروژههای ساختمانی همراه با همسر باردارش عازم ارمنستان میشود اما در این سفر اتفاقاتی میافتد که زندگی خوش و خرم آنها را دستخوش تغییر و تحول می کند. عامل اصلی ترس و وحشت در فیلم موجودات ناشناخته و غیرارگانیکی به نام "آل" است.
اما اتفاقاتی که برای مهندس جوان میافتد ربط چندانی به سفرش به ارمنستان ندارد. کابوسها و نگرانیهای سینا درباره آل به کودکی او بازمی گردد چرا که هنوز تحت نظر روانپزشک است و با قرار گرفتن در شرایط جدید به نشانههای ذهنی او دامن زده می شود. هرچند این انتخاب به لحاظ کارکردی منطقی است اما برای پیشبرد و اداره قصه و قرار دادن قهرمان در هسته بحران کافی به نظر نمی رسد. در این میان روند تدریجی که باید طی شود تا کابوس ذهنی سینا ما به ازاء عینی پیدا کرده و تماشاگر را دچار تعلیق کند، فاقد اوج و فرود بوده و به نتیجه نمی رسد.
فیلم اما با گذشت یک سوم ابتدایی آن دچار کندی وحشتناکی شده و درست در جایی که باید به نقطه اوج و رویارویی با عامل اصلی ترس و دلهره برسد در ورطه تکرار افتاده و در نهایت تعجب در این سطح متوقف می شود. بر خلاف اکثر فیلم های سینمای وحشت که فیلم مخاطب را با ایجاد تعلیق و دلهره در مخاطب او را با خود همراه می کند در اینجا نه تنها چنین اتفاقی نمی افتد بلکه تماشاگر از فیلم جلو می افتد و به هیچ وجه غافلگیر نمیشود. اینگونه است که فیلم هیچگاه به نقطه اوج نرسیده و آنچه باید مخاطب را در ترس و تعلیق نگه دارد تنها تکیه بر عوامل بیرونی و ظاهری همچون تکرار موقعیتهای ترسناک مجزا، افکت و جلوههای تصویری است.
بر این اساس "آل" با تمام دقت و حساسیت به کار رفته در ترکیب تکنیکی جزییات و عوامل ساختاری و حرفه ای از ضعف شدید قصه و فیلمنامه آسیب می بیند و نمی تواند عناصر سینمای ترس را به خوبی به کار ببرد. داستان سردرگم و بی دلیل تو در توی فیلم با پیچیده کردن روایت و خط سیر قصه که از ویژگیهای تشدید کننده هیجان و دلهره در این ژانر است به یک نتیجه گیری معکوس میرسد.از سوی دیگر برخی مولفه ها بدون پشتوانه ای متقاعد کننده در حال تکرارند در صورتی که با کاستن از آنها ضرباهنگ کار قوت بیشتری یافته و از قالب تقریبا کسل کننده فعلی بیرون میآمد. نمونه بارز این تکرارها کابوس و توهمهای سینا است. استفاده از "توییست" تکنیک خواب و غافلگیر کردن مخاطب که هرآنچه در صحنه یا سکانس قبل دیده خواب بوده آن هم چندین بار در طول فیلم به شدت کهنه و تکراری است. منطق خواب دیدن های سینا بعد از همان بار اول کاملا و فرسوده میشود و هیچ هیجانی ایجاد نمی کند. این خواب در خوابها بی مقدمه اجرا میشوند. نه بافت صحنه تغییری میکند و نه قبل از آن با نشانههایی ظریف به مخاطب فعال کد می دهد. به همین خاطر است که بیننده بعد از اولین بار به جای شگفت زده شدن احساس میکند رودست خورده است و در ادامه تا اتفاق نامعمولی می افتاد با خیال راحت همه حوادث را به خواب های سینا حواله میدهد.
این عوامل تحمیلی بدون هیچ توجیه دراماتیک بر تماشاگر تحمیل میشوند. بدون اینکه در ادامه به تعلیق و کشمکش و ایجاد ترس کمکی کنند. تک گویی ارشادی در شرح ماهیت موجود خیالی خرافی آل برای مهندس و در واقع تماشاگران ،سادهترین روش گره گشایی از دلایل اضطراب و کابوس های ذهن خرافهگرای مهندس است. در حالی که بر اساس الفبای منطق روایت در این گونه سینمایی می شد با یک نقب تاریخی به سابقه اجدادی و گذشته مهندس بهانه ای برای ذهن خرافه گرای وی پیدا کرد.
بازی بازیگران هم بجز همایون ارشادی که با سادگی همیشگی و جنس سرد بازیاش از عهده نقش برآمده، زیر متوسط و بسیار ضعیف است. بازی هنگامه حمید زاده بیشتر تقلیدی است. بازی مصطفی زمانی هم با بیان ناپخته و فریادهای بد و لحن تصنعی اش لطمه ای اساسی به فیلم زده است. آنا نعمتی هم که بسیار خودنمایانه و با تکلف بازی می کند و نتوانسته وجه اهریمنی و زمینی شخصیت الهه را در بیاورد.
اینگونه است که تمام وسواس و دقتی که که برای تولید یک اثر سینمایی منطبق با استانداردهای جهانی به کار رفته به دلیل ضعف شدید فیلمنامه و پریشانی محتوا به در بسته می خورد.
نظر شما