طرح پرسش از چیستی علوم موضوعی فلسفی به شمار میرود. سؤال این است که آیا پرداختن به ماهیت فلسفه و چیستی آن خود موضوعی فلسفی است یا نه؟ به عبارت دیگر سؤال "فلسفه چیست؟" را میتواند در خود فلسفه جواب داد یا نه؟
گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر با محور قرار دادن این پرسشها نظرات تنی چند از فلاسفه معاصر را در این زمینه جویا شده که در ادامه میآید.
آلن وود: تعریف فلسفه در تفکر نوکانتی بدیهی نیست
پروفسور آلن وود استاد فلسفه دانشگاه استنفورد در مورد این موضوع که آیا فرافلسفه از فلسفه قابل تفکیک است به خبرگزاری مهر گفت: سؤالات حوزه "فرا" به طور کلی بخشی از فلسفه به شمار میروند. "فیزیک چیست؟"، "ادبیات چیست؟"، "قانون چیست؟"، "دین چیست؟" تمام این پرسشها فلسفی هستند؛ اگر چه فیزیک، ادبیات، قانون و دین بخشی از حوزه فلسفه به شمار نمیروند. اما سوال "فلسفه چیست؟" بایستی بخشی از حوزه فلسفه باشد. بر این اساس، فرا فلسفه را نمیتوان جدا از فلسفه پنداشت و منتزع کرد.
وود خاطر نشان کرد: ما نمیتوانیم "فرا" پرسش "فلسفه چیست؟" را مستقل از پرسشهای فلسفی حل و فصل کرد و آنرا مورد بررسی قرار داد. در مورد این سؤال شما باید بتوانید و یا حتی بایستی مدعی شوید که "فرافلسفه" جدا از فلسفه است. سؤال این است که آیا میتوان پرسش "فلسفه چیست؟" را به طور مستقل و مجزا از سایر جوابهای ما به پرسشهای فلسفی پاسخ داد؟
استاد فلسفه دانشگاه استنفورد تصریح کرد: در پاسخ باید بگویم که من مطمئن نیستم که پاسخ درست به این سؤال چیست اما تصور میکنم که پاسخی برای این سؤال وجود ندارد. فیلسوفان استعلایی معتقدند که برخی پرسشهای فلسفی وجود دارند که مستقل و مجزا از پرسشهای تجربی هستند. این پرسشها درباره امکان جستارهای فلسفی استعلایی هستند. اگر این پرسشها درست باشد، سپس بر خلاف طبیعتگرایی، برخی پرسشهای فلسفی مستقل از برخی دیگر و مستقل از پرسشهای تجربی هستند. اما آیا پرسش "فلسفه چیست؟" پرسشی استعلایی(غیر جبری) است؟ به نظر من چنین نیست.
این کانت شناس معاصر تصریح کرد: برای نمونه شاید فیلسوفان استعلایی میتوانستند استدلال کنند که پرسش "فلسفه چیست؟" سؤال اساسی و بنیادی استعلایی است که پاسخ آن به عنوان پیش فرض مطرح است. من تصور نمیکنم که سنت فلسفه استعلایی چه در کانت، چه در ایدهآلیسم آلمانی، چه در نو کانتیها، چه در پدیدارشناسی و چه در سایر رویکردهای استعلایی چنین دیدگاهی را مورد پذیرش قرار داده باشند.
ریمان: فلسفه بر خود نیز تأمل دارد
پروفسور جفری ریمان استاد فلسفه دانشگاه امریکن در این مورد به مهر گفت: تفکردر مورد فلسفه خود عملی فلسفی است. فلسفه، موضوعی است که بر خود نیز تأمل دارد و هر آنچه در آن حوزه پرسیده شود خود پرسشی فلسفی است. شما نمیتوانید تفکری فلسفی بدون انعکاس آنچه انجام میدهید داشته باشید. به عبارت دیگر تفکر فلسفی خود بازتابی از اندیشه و تفکر و بخشی از تفکر است.
مؤلف کتاب "عدالت و فلسفه اخلاق معاصر" در ادامه یادآور شد: به عبارت دیگر و به طور خلاصه میتوان تفکر فلسفی در مورد فلسفه یا تفکر را امری فلسفی دانست. فلسفیدن در مورد فلسفه خود بخشی از فلسفیدن است.
استراسون: فرا فلسفه خود تفکری فلسفی است
پروفسور گلن استراسون استاد فلسفه دانشگاه ردینگ انگلستان و فرزند پیتر استراسون در مورد این موضوع به مهر گفت: پاسخ به این سؤال منفی است. فلسفه و فرافلسفه از یکدیگر تفکیک ناپذیر هستند و نمیتوان آنها را جدا از هم در نظر گرفت.
مؤلف کتاب "آزادی و باور" در ادامه با اشاره به اینکه فلسفه حوزهای در خود نگر است، گفت: فلسفه حوزهای است که در خود تأمل دارد. فلسفه در خود و از خود پرسشهایی را مطرح میکند. دو حوزه فلسفه و فرا فلسفه را نمیتوان با یکدیگر کرد و این دو قابل مقایسه با یکدیگر نیستند.
مؤلف "واقعیت ذهنی" در ادامه تفکر در مورد فلسفه را موضوعی فلسفی نامید و گفت: فلسفۀ فلسفه خود فلسفه است و فلسفه حوزهای فرا مقایسهای است. به عبارت دیگر فلسفیدن در مورد فلسفه خود تفکری فلسفی است.
راجر کریسپ: "فرافلسفه" مطالعه ماهیت و دستاوردهای فلسفه است
پروفسور راجر کریسپ استاد فلسفه دانشگاه آکسفورد در اینباره به مهر گفت: فرا فلسفه به معنای مطالعه ماهیت و اهداف فلسفه است. از سوی دیگر فرافلسفه به معنای مطالعه دستاوردهای فلسفه به شمار میرود. مطالعه ماهیت و اهداف از یک سو و مطالعه دستاوردهای فلسفی از طریق روشهای فلسفی امکان پذیر است.
استاد فلسفه دانشگاه آکسفورد در مورد اینکه آیا فرافلسفه از فلسفه قابل تفکیک است، تصریح کرد: بر این اساس و از این منظر فرافلسفه شاخه و بخشی از فلسفه به شمار میرود. اما میتوان منظر و رویکرد مطالعاتی را عوض کرد. به عبارت دیگر میتوان به ماهیت، اهداف و دستاوردهای فلسفه از منظرهای تاریخی، روانشاختی و مردمشناختی نیز نگریست. به عبارت دیگر فلسفه هم مانند سایر پدیدههای علوم انسانی میتواند از منظرهای مختلف مورد مطالعه قرار گرفته و اهداف و دستاوردهای آن با رویکردهای تاریخی و غیره مورد توجه قرار گیرد.
باستروم: مطالعه ماهیت و اهداف فلسفه موضوعی فلسفی است
پروفسور نیک باستروم مدیر مؤسسه آینده بشر و استاد فلسفه دانشگاه آکسفورد در این مورد معتقد است: برای پاسخگویی به این سؤال سه زمینه را باید مورد توجه قرار داد. زمینه و موضوع اول مسئله ماهیت فلسفه است. مطالعه در مورد ماهیت فلسفه امری فلسفی است خارج از حوزه فلسفه نمیتوان به آن پاسخی داد.
وی افزود: موضوع و زمینه دوم به اهداف فلسفه بر میگردد. این سؤال مطرح است که آیا مطالعه در مورد اهداف فلسفه خود امری فلسفی است یا نه، در پاسخ باید گفت که مطالعه اهداف و مقاصد فلسفه خود امری فلسفی به شمار میرود. مسئله و موضوع سوم به روش بر میگردد. روش و شیوه مطالعه فلسفه نیز امری فلسفی به شمار میرود و این روش شناسی نیز در حوزه فلسفه قابل تبیین است. بر این اساس و با توجه به موارد مذکور میتوان گفت فرا فلسفه خود بخشی از فلسفه است.
میلر: فرافلسفه بخشی از فلسفه است
دکتر دیل میلر استاد فلسفه دانشگاه اولد دومینیون آمریکا و رئیس مرکز اخلاق و امور عمومی در این دانشگاه در مورد این موضوع که آیا میتوان فلسفه را از فرافلسفه تفکیک کرد به خبرنگار مهر گفت: سؤالات فلسفی در مورد هر حوزه مطالعاتی قابل طرح است. این سؤالات در مورد بنیانهای حوزههای مطالعاتی وجود دارد . به عبارت دیگر میتوان در مورد فلسفه حوزههای مطالعاتی گوناگون طرح پرسش کرد.
وی افزود: در تمام این حوزههای مطالعاتی و به غیر از فلسفه، این سؤالات بنیادی و فلسفی در خارج از آن حوزه مطالعاتی قرار میگیرد. برای پاسخ به این سؤالات متدولوژی و شیوه مطالعاتی آن حوزه کارا نیست.
میلر تصریح کرد: به عبارت دیگر پرسشهای مربوط به بنیانهای حوزههای مطالعاتی اولاً خارج از محدوده بررسی آن حوزه مطالعاتی قرار میگیرد و درثانی با متدولوژی و شیوه مطالعاتی آن حوزه قابل پاسخگویی نیستند.
مؤلف "فلسفه جان استوارت میل" گفت: اما در مورد فلسفه وضع فرق میکند. در مورد فلسفه و سؤالات فلسفی مطرح شده در این حوزه باز هم در فلسفه گام میزنیم. به عبارت دیگر سؤالات بنیادی و فلسفی مطرح شده در مورد حوزه فلسه باز هم خصلتی فلسفی دارد.
وی افزود: تنها راه و شیوه برای پاسخگویی به سؤالات و مسائل مطرح در فلسفه به شیوهای فلسفی امکانپذیر است. به عبارت دیگر تنها راه پاسخگویی به سؤالات فلسفی از طریق خود فلسفه و به شیوهای فلسفی امکانپذیر است. بنابراین فرافلسفه خود بخشی از فلسفه به شمار میرود. به عبارت دیگر فلسفیدن در مورد فلسفه خود بخشی از فلسفه به شمار میرود.
گودمن: "تأمل در خود" فلسفه را از جزمگرایی دور میکند
پروفسور لن گودمن استاد فلسفه دانشگاه وندربیلت آمریکا در مورد این موضوع به مهر گفت: فلسفه و فرافلسفه از یکدیگر جدا نیستند و نمیتوان میان آنها به صورت مشخص خطی کشید. فلسفه حوزهای است که در خود تأمل دارد. فلسفه فعالیتی انتقادی است و از خود نیز انتقاد میکند. فلسفه یک گستره وسیع و باز است که در آن پرسشهایی مطرح میشود و هیچ پرسش بنیادینی در آن مستثنی نمیشود.
گودمن یادآور شد: به عبارت دیگر هر پرسش بنیادی که در حوزه فلسفه مطرح میشود در گستره و حوزه فلسفه قرار میگیرد. فلسفه برای بررسی غایتها و پاسخگویی به آنها نمیتواند شیوه و روش خود را نادیده بگیرد و لذا بر اساس شیوه و روشی فلسفی به این امر مبادرت میورزد. در این بررسی فلسفه با محدودیتهای خاص خود نیز همراه خواهد بود. "ویژگی تأمل در خود" در فلسفه باعث میشود که فلسفه را بتوان به مثابه هنر تلقی کرد، هنر که ارزشمندی و برجستگی خود را به سبب خودآگاهی کسب میکند و به دست میآورد.
گودمن افزود: فلسفه همیشه درباره خودش نیست چرا که اگر همیشه درباره خودش باشد کهنه و منسوخ و عقیم خواهد شد. که فلسفه همیشه درباره خودش نیست ولی همیشه در مورد خود، "آگاهی" دارد. فلسفه نیز مانند هنر درباره خودش آگاهی دارد. اگر فلسفه نسبت به خود تأمل و آگاهی نداشته باشد در این صورت به نوعی جزمگرایی و دگماتیسم و یا شاید بدتر از این تبدیل شود.
مایکل هاجز: پاسخ به سؤالات فلسفی فارغ از حوزه فلسفه امکانپذیر نیست
پروفسور مایکل هاجز استاد فلسفه دانشگاه وندربیلت در مورد این موضوع که آیا فلسفه و فرا فلسفه از یکدیگر قابل تفکیک هستند یا نه، به خبرنگار مهر گفت: فلسفه و فرا فلسفه از یکدیگر جدایی ناپذیر و غیر قابل تفکیک هستند و هر سؤالی که از فلسفه پرسیده شود ماهیتی فلسفی دارد.
وی افزود: پرسش و سؤال "فلسفه چیست؟" خود سؤالی فلسفی است و جواب دادن به این سؤال نیز مبتنی بر مفروضات فلسفی خواهد بود که نهایتاً ماهیتی فلسفی دارد. به عبارت دیگر، هر مبنایی را که برای طرح پرسش از فلسفه مطرح کنیم خود مبنایی فلسفی به شمار میرود. این طرح پرسش یک طرف قضیه است و طرف دیگر، پاسخهایی است که به سؤالات داده میشود.
وی خاطر نشان کرد: در پاسخگویی به سؤالات نیز شاهد این هستیم که نمیتوان بستری فارغ از فلسفه جستجو کرد. به عبارت دیگر پاسخگویی به سؤالهای فلسفی و سؤالهایی که از فلسفه پرسیده میشود را نمیتوان مبتنی بر بنایی "فارغ از فلسفه" جستجو کرد. هیچ بستر و مبنایی که فارغ از آن بتواند به پرسش "فلسفه چیست؟" پاسخ دهد، فارغ از حوزه فلسفه امکانپذیر نیست. پاسخگویی به سؤال "فلسفه چیست؟" آلوده به مفروضات و روشی فلسفی است.
نظر شما