۲۵ خرداد ۱۳۸۹، ۱۳:۰۵

منطق برای زندگی - 19

البته واضح و مبرهن نیست!...

البته واضح و مبرهن نیست!...

خبرگزاری مهر: اینکه گوینده به صرف بیان سخنانی چون "هر بچه مدرسه‏ای فلان چیز را می‏داند" بخواهد مخاطبش را مجبور به پذیرش بی‌چون و چرای مدعای خود کند، چیزی جز سلب امکان گفتگو و توهین صریح به شعور مخاطبانش نیست.

اینکه ما چگونه خود را در نسبت با جهان پیرامونمان توصیف می‏کنیم، و چگونه به رابطه خود با دیگران می‏نگریم و چه هدف و انتظاری از گفتگوهای خود با آنها داریم، در نحوه مواجهه ما با آنها و چند و چون این گفتگوها به طور مستقیم تأثیر می‏گذارد.

بنابراین اگر ما به عنوان مثال مبانی ایدئولوژیک مطلقی در ذهن داشته باشیم یا صرفاً نسبت خود با دیگران را بر مبنای استیلا و قدرت مدنظر قرار دهیم، آنگاه از هر حربه و ترفندی برای منکوب کردن مخاطب خود، در هر شرایطی به ویژه در گفتگوها دریغ نخواهیم کرد؛ تا آنجا که حتی امکان گفتگو به تمامی سلب خواهد شد و در خوشبینانه‏ترین حالت همه چیز به ماکتهایی فریبنده تبدیل می‏شود که جز تصویری دروغین از اصل خود، چیز دیگری در پی نخواهد داشت.

اما برای تشخیص چنین وضعیتی که در آن الگوهای دروغین، خود را همچون نمونه‏ای اصلی و اصیل جا می‏زنند و مونولوگ جای دیالوگ را می‏گیرد، یا دست‏کم برای آنکه بتوان احتمال وقوع چنین امکانی را تا حد ممکن کاهش داد، ارزیابی آسیب‎شناسانه ارتباط خود با دیگران به ویژه در سخنان معمولی و هر روزه‏ می‏تواند بسیار راهگشا باشد.

البته پیش از این در همین سلسله یادداشتها به مواردی از این دست اشاره شده است. مواردی چون "همه این کار را می‏کنند" یا "هیچ کس این کار را نمی‏کند" که در آن انجام یا عدم انجام کاری از سوی همگان یا هیچ کس، دلیلی بر درست یا نادرست آن کار دانسته می‏شود.

مغالطه "هر بچه مدرسه‏ای می‏داند" یکی از موارد رایج دیگری است که گوینده با بیان آن می‏کوشد سخن خود را درست و مطابق با واقع و به عنوان یک امر بدیهی نشان دهد که جای هیچ شک و شبهه‏ای در آن نیست، چرا که آنچه هر بچه مدرسه‏ای می‏داند، اموری بدیهی، روشن و آشکار فرض می‏شوند.

اما از سوی دیگر مخاطبان این گوینده برای آنکه مبادا اعتراف کنند یا آشکار شود که آنچه را که هر بچه مدرسه‏ای می‏داند، نمی‏دانند، جسارت اعتراف به نادانی را از خود سلب می‏کنند و به سادگی در دام گوینده شیادی می‏افتند که تنها در صدد آن است که حرف خود را به کرسی بنشاند.

همانگونه که پیشتر از این هم بسیار تأکید شده است، در مواجهه با هر سخن یا ادعایی، نخست باید دلایل و برهانی که برای آن سخن یا ادعا اقامه می‏شود مورد بررسی سنجشگرانه قرار داد، نه اینکه بداهت و وضوح مورد ادعای گوینده را پشتوانه درستی آن در نظر گرفت.

البته باید توجه داشت که گوینده همواره از عبارت "هر بچه مدرسه‏ای می‏داند" استفاده نمی‏کند. آنچه باید در این چنین مواردی مورد توجه جدی قرار بگیرد روح حاکم بر سخنان گوینده است، خواه وی از این عبارت استفاده کند و خواه از موارد مشابه دیگری که این معنا را به ذهن متبادر می‏کنند که "فلان چیز بدیهی و واضح است و بنابراین اگر تو آن را نپذیری آن قدر احمق و خنگی که حتی امور واضح و بدیهی را هم نمی‏توانی درک کنی".

بنابراین آنچه در گفتگوهای هر روزه باید مورد توجه و ارزیابی مدام قرار گیرد دلایل و استدلالی است که مطرح می‏شود. اینکه گوینده به صرف بیان سخنانی چون "هر بچه مدرسه‏ای فلان چیز را می‏داند"، "همه فلان کار را می‏کنند"، "هیچ کس بهمان کار را نمی‏کند"،  "فلان چیز بدیهی است" و "فلان کس این سخن را گفته است" بخواهد مخاطبش را مجبور به پذیرش بی چون و چرای مدعای خود کند، چیزی جز سلب امکان گفتگو و توهین صریح به شعور مخاطبانش نیست.

شاید مطالعه کتاب دکتر ضیاء موحد با عنوان "البته واضح و مبرهن است که..." بتواند نمونه‏ای خوب  و مناسب باشد. ایشان در این کتاب به خوبی این پیش‏فرض را که هر آنچه در مقاله‏نویسی واضح و مبرهن انگاشته می‌شود مورد انتقاد قرار می‏دهد تا تأکید کند که مقاله‏نویسی در جامعه ایران بیشتر از آنکه مبتنی بر پرسشی محوری باشد، بر اساس پیش‎فرضها و اصولی مشخص تألیف می‏شود.

کد خبر 1092685

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha