۷ تیر ۱۳۸۹، ۱۲:۴۵

یادداشت‌ اندرسون برای‌مهر/

مدرس نباید دانشجوی "بله‌قربان‌گو" تربیت کند

مدرس نباید دانشجوی "بله‌قربان‌گو" تربیت کند

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: هدف شایسته و مناسب برای مدرس شکوفاسازی و افزایش قدرت تفکر انتقادی دانشجو است. او باید این اهداف را در آموزش دنبال کند که دانشجو و دانش آموز "بله قربان" گوی محض نباشد و اندیشه و آرای او را بی چون و چرا نپذیرد. این مطلب، محور اصلی یادداشتی است که الیزابت اندرسون فیلسوف اخلاق معاصر و استاد فلسفه دانشگاه میشیگان در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

دو مکتب فکری درباره ارائه دیدگاه‌ها و آرای بحث برانگیز اخلاقی، سیاسی و اجتماعی در کلاس درس وجود دارد. اولین مکتب بر تفاوت میان "تدریس" و "موعظه" تأکید می‌کند. بر اساس این دیدگاه شایسته نیست مدرس به موعظه بپردازد بلکه مدرس باید دیدگاه‌های گوناگون و متعارض را به گونه‌ای بی‌طرفانه و تا جایی که امکان‌پذیر است، مورد بررسی قرار دهد و استدلال موافقان و مخالفان آن دیدگاه و نگرش را مطرح کند.

طرح استدلالها باید به گونه‌ای باشد که خود دانشجویان قادر باشند تا بر اساس ارزشها و معیارهای خود آنرا انتخاب کنند و برگزینند. حال سؤال این است وقتی می‌گوییم مدرس بی‌طرف باشد، چه چیزی "بی طرف" محسوب می‌شود؟

برخی معتقدند که ارائه مطلب در صورتی بی‌طرفانه است که توازنی میان دیدگاه‌های موافق و مخالف وجود داشته باشد. به عبارت دیگر باید وزن برابر میان دیدگاه‌های موافق و مخالف در ارائه یک بحث وجود داشته باشد.

سختی و دشواری این امر از آنجا ناشی می‌شود که برخی دیدگاه‌ها به صورت اساسی و بنیادی از آبشخورهای متفاوتی سرچشمه می‌گیرند. برخی از این دیدگاه‌ها ممکن است که ریشه در باورهای غلط داشته باشند و یا از لحاظ منطقی نادرست باشند.

برای مدرس کتمان و نهان کردن این دیدگاه‌ها امری متقلبانه است. مدرس نمی‌تواند به صرف اینکه "بی طرف" باقی بماند این دیدگاه‌ها را پنهان کند یا آنها را کوچک جلوه دهد.

روش بهتر نشان دادن بی طرفی، بر اساس اصطلاح ماکس وبر این است که حقایق "ناسازگار" و ناهمگون با یک دیدگاه عرضه و ارائه شوند. به جای پنهان کردن و کتمان نواقص هر دیدگاه و اندیشه‌ای، باید آنها را در معرض دید و نقادی جدی قرار داد. این در معرض دید و نقادی قرار دادن باید برای همه دیدگاه‌ها به یک اندازه مد نظر باشد.

دومین مکتب فکری معتقد است که یک دیدگاه فکری خاص و مشخص، به ویژه آنهایی که شناخته شده و مشهور نیستند، در صورتی که با شور و هیجان و همدلی خاصی ارائه نشوند، به طور عادلانه شنیده نخواهد شد.

قدرت واقعی و انسجام واقعی چنین دیدگاه‌هایی در صورتی تصریح و بیان خواهد شد که با چنین همدلی‌ای از سوی ارائه کننده آن همراه باشد و نه با ارائه‌ای بی‌طرفانه. دانشجویان یاد می‌گیرند که با دیدگاه‌های معارض مواجه شوند و از رهگذر این امر، مفروضات ذهنی و مألوف خود را به نقد بکشند.

تصور من این است که مجال و فضایی برای هر دو مکتب فکری وجود دارد و آن زمینه اجتماعی آموزش است که نقش بزرگی در تعیین شیوه قابل قبول تدریس ایفا می‌کند.

دومین مکتب فکری تنها در زمینه‌ها و بسترهایی کار می‌کند که در این بستر فرض بر این است که دانشجویان هم ذیحق هستند و هم انتظار دارند که بر اساس مبانی خودشان فکر کنند و مدرس را به چالش بکشند و هر آنچه او می‌گوید را به چالش بگیرند.

در این بستر و زمینه، بهترین شیوه تدریس و آموزش، دفاع از دیدگاه شخصی در مقابل سایر دیدگاه‌های مطرح است. در این بستر همدلی و همراهی و طرفداری با شور و حرارت خود یک شیوه از تعلیم تربیت و آموزش تلقی می‌شود. این شیوه دانشجویان را مجبور می‌کند تا خود را بیان و اظهار کنند و به ژرفا و عمق دیدگاه‌ها پی ببرند و در خود غور کنند.

این شیوه از تدریس و آموزش در بستر و زمینه‌ای که در آن دانشجویان از به چالش گرفتن مدرس ترس دارند و در جایی که دانشجویان دیدگاه‌ها را بر اساس  تطابق با مفروضات ذهنی خود مورد پذیرش قرار می‌دهند به شکست می‌انجامد.

در زمینه‌ها و بسترهایی که شیوه تدریس مبتنی بر طرفداری و پذیرش محض است، آموزش و تعلیم و تربیت جای خود را به موعظه محض می‌دهد و از اصول و معیارهای آموزش وتعلیم و تربیت به معنای واقعی آن فاصله می‌گیرد.

این اصول و آموزه‌های تعلیم و تربیت در زمینه‌ها و بسترهایی می‌توانند کار و فعالیت کنند که انتظار شنیده شدن و دیده شدن دیدگاه‌های مخالف و رقیب وجود داشته باشد.

در شیوه تدریس مبتنی بر طرفداری و پذیرش محض، مدرس باید تلاش زیادی را برای اینکه نشان دهد نیازی به پذیرش دیدگاه‌های او به عنوان مدرس نزد دانشجو نیست به خرج دهد. همچنین در این شیوه مدرس باید تلاش زیادی انجام دهد تا به دانشجویان بفهماند که انتظار وجود دیدگاه‌های مخالف و متفاوت امری طبیعی است.

...........................................

دکتر الیزابت اندرسون استاد فلسفه و مطالعات زنان در دانشکده جان رالز دانشگاه میشیگان است. او دانش آموخته دانشگاه هاروارد و استاد پیشین این دانشگاه است. حوزه‌های تخصصی و مطالعاتی اندرسون معرفت‌شناسی، اخلاق، فلسفه علوم اجتماعی و فلسفه سیاسی هستند. کتاب "ضرورت یکپارچگی" از جمله آثار اندرسون به شمار می‌رود.

کد خبر 1108144

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha