به گزارش خبرگزاری مهر، روابط عمومی مرکز پژوهشها، دفاتر مطالعات اقتصادی و برنامه و بودجه این مرکز ضمن بررسی فصل پنجم (اقتصادی) لایحه برنامه پنجم توسعه مواد مربوط به ارز، پول و بانک و بازار سرمایه را مورد ارزیابی قرار داده و در موارد مشخص، پیشنهادهای اصلاحی خود را نیز بیان کردند.
1 – بخش ارز
مرکز پژوهشها با بیان این مطلب که ماده 72 لایحه برنامه پنجم به موضوع تعهدات ارزی اختصاص دارد، افزود: زمانی که کشورهای صادر کننده نفت معمولا دارای وضعیت خوبی به لحاظ درآمدهای ارزی هستند، کشورها، بانکها و سایر وام دهندگان با اشتیاق به آنها وام میدهند، اما هنگامی که وضعیت این کشورها به لحاظ درآمدهای ارزی خوب نیست (یعنی زمانی که به منابع ارزی نیاز دارند)، از پرداخت وام به آنها اجتناب میکنند.
این مسئله برای برخی از کشورهای صادر کننده نفت که توجه کافی به تعهدات ارزی خود نداشتند به بحران در آن کشورها منجر شد، مثلا بحران «پرتامینا» در اندونزی و بحران 1982 در مکزیک.
مرکز پژوهشها افزود: شرکت نفتی دولتی اندونزی (پرتامینا) در دوره رونق نفتی وامهای خارجی زیادی دریافت کرد، اما زمانی که قیمت نفت نزول کرد، نتوانست از عهده بازپرداخت بدهیهایش برآید که به بحران پرتامینا معروف شد. در واکنش به بحران پرتامینا، دولت اندونزی اقدامهایی انجام داد. ابتدا استقراض رسمی از بازار کوتاه مدت را ممنوع کرد و سپس نه دولت و نه شرکتهای دولتی نمیتوانستند بدون اجازه بانک مرکزی اندونزی و وزارت دارایی، وام خارجی دریافت کنند. این مقررات برای مدیریت بدهیهای خارجی اندونزی در دوره رونق درآمدهای نفتی سودمند واقع شد.
در مکزیک نیز افزایش سریع بدهیهای خارجی در دوره رونق نفتی به بحران بدهی در سال 1982 منجر شد. بنابراین تجربه بینالمللی نشان میدهد که مدیریت بدهیهای خارجی کشور از اهمیت بالایی برخوردار است.
مرکز پژوهشها اضافه کرد: وابستگی شدید بودجه دولت به درآمدهای نفتی و مدیریت بازار ارز با استفاده از ارزهای حاصل از صادرات نفت و آثار آن بر تخصیص منابع از یک سو و تجربه بحران بدهیها در دوره برنامه دوم توسعه از سوی دیگر موجب شده است تا قانونگذاران در برنامههای سوم و چهارم توسعه با موضوع تعهدات ارزی به گونهای دقیقتر برخورد کنند.
اما لایحه برنامه پنجم بخش ارز فاقد دیدگاه روشن و دقیقی پیرامون این موضوع است لذا اصلاحاتی در مواد مزبور از این حیث پیشنهاد شده است.
تسهیلات خارجی دستگاههای اجرایی و شرکتهای دولتی هر چند که با تضمین دولت و بانک مرکزی نباشد، میتواند مشکلاتی را برای اقتصاد کشور ایجاد کند، زیرا بر تراز پرداختهای کشور، نرخ ارز و رتبه اعتباری کشور تاثیر دارند. بنابراین تنظیم بازپرداخت بدهیها و تعریف سقف تعهدات ارزی کشور ضروری است که با افزودن بند «ج» به ماده 72 لایحه برنامه پنجم عملی میشود.
طبق این بند، زمانبندی پرداخت بدهی و تعهدات باید به گونهای باشد که بازپرداختهای سالیانه بدهیها بدون در نظر گرفتن تعهدات ناشی از بیع متقابل در پایان برنامه پنجم از 30 درصد درآمدهای ارزی دولت در سال آخر برنامه تجاوز نکند. این حکم سبب میشود که بازپرداخت سالیانه تعهدات ارزی به تاخیر نیافتند و به اسمهال بدهی که در برخی موارد هزینه بالایی دارد، منجر نشود. همچنین میتواند مانع از بروز نوسانات در تراز پرداختها شود.
همچنین طبق این بند، میزان تعهدات و بدهیهای خارجی کشور در سالهای برنامه پنجم باید به گونهای تنظیم شود که ارزش حال خالص بدهیهای کشور در سال آخر برنامه پنجم بیش از سی میلیارد (30.000.000) دلار نباشد. این حکم سقفی را برای تعهدات ارزی کشور تعریف میکند که میتواند از بروز محدودیتهای ارزی در سالهای آینده و کاهش رتبه اعتباری کشور و کسری تراز پرداختها ناشی از خروج ارز برای بازپرداخت بدهیها و کاهش ارزش پول ملی ناشی از کسری حساب سرمایه تراز پرداختها همراه با محدودیتهای ارزی در زمان کاهش قیمت نفت جلوگیری کند.
2 – بخش پولی و بانکی
سیاستهای پولی عبارت است از: مجموعه اقداماتی که بانک مرکزی در جهت کنترل عرضه پول، نقدینگی و تعیین نرخهای سود بانکی (به عنوان اهداف میانی) در جهت مهار تورم، ایجاد ثبات در قیمتها و فراهم کردن بستری مناسب برای تحقق هدف رشد اقتصادی (هدف نهایی) انجام میدهد.
در نگرش سنتی اهداف دیگری چون تحقق تعادل در پرداختهای خارجی کشور و افزایش اشتغال نیز علاوه بر اهداف مهار تورم و افزایش رشد اقتصادی از اجرای سیاستهای پولی متصور می شود.
اما در ادبیات اقتصادی و با توجه به تحولات تئوریکی دهههای اخیر و ابهام آمیز بودن اثربخشی سیاستهای پولی (نقش پول) بر متغیرهای حقیقی اقتصاد، تمرکز دیدگاههای اقتصاد کلان بر هدف مهار تورم و حفظ ارزش و قدرت خرید پول از طریق اعمال انضباط پولی از اولویتهای اساسی در سیاستهای پولی بانکهای مرکزی اکثر کشورها قرار گرفته است.
مشاهدات تجربی هم دلالت بر این دارند که بانکهای مرکزی کشورهایی که توانستند ابتکار عمل سیاستگذاری پولی را با هدف مهار تورم به دست گیرند موفقیت بالایی را کسب کردهاند. بیشک در این میان دولتها با حمایت از بانکهای مرکزی در اجرای سیاستهای پولی برای تحقق هدف مهار تورم و حصول ثبات قیمتها از طریق اعمال سیاستهای مالی انضباطی و کنترل مکانیسم بازار نقش مهمی را به عهده داشتهاند.
در مقابل در کشورهایی که اعتقاد بر کارکرد عملی تئوریها در اعمال سیاستهای پولی ضعیفتر بوده و به افزایش حجم پول و نقدینگی به عنوان ابزار سیاستی مهم برای افزایش رشد اقتصادی و ایجاد فرصتهای شغلی روی آورده و دلبستگی بیشتری نشان دادند، دیری نپایید که با آشکار شدن آثار تورمی افزایش نقدینگی و پر هزینه بودن آثار اندک و کوتاه مدت نقدینگی بر رشد اقتصادی و اشتغال، به اشتباه خود پی بردند و مسیر سیاست پولی را اصلاح کردند و به این اصل مهم تن دادند که با رعایت انضباط پولی میتوان به مهار تورم و ثبات قیمتها دست یافت و در چنین بستری است که حصول رشد اقتصادی و افزایش اشتغال، پایدار امکانپذیر خواهد بود.
تجربه سیاستگذاری اقتصادی ایران طی سالهای برنامه سوم و چهارم توسعه اقتصادی از منظر سیاستهای پولی و بانکی، تاکید شدید بر نقش نقدینگی وشکل دادن انتظارات خوشبینانه نسبت به اثربخشی آن بر رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال و کم توجهی به اصول نظری اقتصاد و نادیده گرفتن تجربیات گذشته اقتصاد ایران و سایر کشورها این واقعیت را آَکار کرده که رشد نقدینگی بیش از آنکه موجب افزایش سرمایهگذاری و رشد اقتصادی شود بر افزایش قیمتها اثر بخش بوده است.
مرکز پژوهشها در ادامه عملکرد مواد مربوط به حوزه پولی و بانکی در برنامه پنجساله چهارم را بررسی کرده و افزود: میزان داراییهای نظام بانکی از 1/1739 هزار میلیارد ریال در پایان برنامه سوم (1383) به 9/4213 هزار میلیارد ریال در پایان سال 1387 رسیده و طی این دوره به طور متوسط سالیانه 8/24 رشد داشته است.
همچنین میزان سپردههای نظام بانکی از 5/963 هزار میلیارد در پایان برنامه سوم (1383) به 9/2474 هزار میلیارد ریال در پایان سال 1387 رسیده و طی این دوره به طور متوسط سالیانه 6/26 رشد داشته است.
میزان مطالبات (کل تسهیلات اعطایی) نظام بانکی نیز از 3/729 هزار میلیارد ریال در پایان برنامه سوم (1383) به 8/2027 هزار میلیارد ریال در پایان سال 1387 رسیده و طی این دوره به طور متوسط سالیانه 1/29 رشد داشته است.
از سوی دیگر طی سالهای 1381-1386 که 6 بانک خصوصی در نظام بانکداری کشور تاسیس شدهاند، این بانکها با داشتن تعداد اندکی شعبه در سراسر کشور توانستند سهم خود از داراییهای نظام بانکی کشور از 8/1 درصد در سال 1381 به 5/4 درصد در پایان سال آخر برنامه سوم (1383) و 1/16 درصد در پایان سال 1387 افزایش دهند.
همچنین با وجود احتساب سپردههای دولت نزد بانکهای دولتی، سهم بانکهای غیردولتی از سپردههای نظام بانکی از 2/1 درصد در سال 1381به 5 درصد در پایان برنامه سوم توسعه و 8/18 درصد در پایان سال 1387 افزایش یافته است.
در بخش مطالبات بانکهای دولتی و غیردولتی (تسهیلات اعطایی) به بخشهای دولتی و غیردولتی نیز سهم بانکهای غیردولتی از 5/1 درصد در سال 1381 به 9/6 میلیارد ریال در پایان برنامه سوم و 3/17 درصد در پایان سال 1387 افزایش یافته است.
در مجموع اطلاعات موجود بیانگر این واقعیت است که در مقایسه با وجود حدود 18 هزار شعبه بانک دولتی و سهم 81 درصدی آنها از منابع بانکی در سال 1387 موفقیت بزرگی برای نظام بانکداری خصوصی کشور به دست آمده است.
در همین حال بررسی آمار بدهیهای بخش دولتی به شبکه بانکی نشان میدهد که بدهی این بخش از رقم 1/56 هزار میلیارد ریال در پایان سال 1380 به 150 هزار میلیارد ریال در پایان آذرماه سال 1387 رسیده و طی این دوره به طور متوسط سالیانه 5/15 درصد رشد کرده است.
بیشترین افزایش بدهی بخش دولتی به شبکه بانکی مربوط به سال 1381 با نرخ رشدی معادل 33 درصد است. به این لحاظ هر چند آهنگ رشد بدهی بخش دولتی به شبکه بانکی به طور نامحسوسی کاهش یافته؛ اما رقم مطلق بدهی افزایش یافته است.
در بین اجزای بدهی بخش دولتی به شبکه بانکی، بیشترین سهم طی آذرماه سالهای 1381-1387 متعلق به بانکهای تجاری بوده است. به طوری که سهم بانکهای تجاری از بدهی دولت و شرکتهای دولتی طی دوره مورد بررسی به طور متوسط سالیانه حدود 91 درصد بوده است. متوسط سهم سالیانه بانکهای تخصصی از بدهی بخش دولتی نیز حدود 5/5 درصد است.سهم بدهی بخش دولتی به بانکهای غیردولتی و موسسات اعتباری نیز حدود 5/3 درصد بوده است.
در نتیجه ملاحظه میشود که بیشترین بدهی بخش دولتی به بانکهای تجاری بوده است و این امر میتواند بیانگر این واقعیت باشد که عمده اعتبارات و تسهیلات تکلیفی و تبصرهای بخش دولتی توسط بانکهای تجاری پرداخته شده است و بانکهای تخصصی و غیردولتی و موسسات اعتباری در مجموع کمتر از 10 درصد از اعتبارات مذکور را پوشش دادهاند.
همچنین از کل بدهی بخش دولتی طی آذرماه سال های 1381-1387 دولت با متوسط سهم سالیانهای حدود 42 درصد و شرکتها و موسسات دولتی با متوسط سهم سالیانهای حدود 58 درصد، این قلم از بدهی بخش دولتی را به خود اختصاص دادهاند.
ملاحظه میشود که اولا متوسط سهم شرکتها و موسسات دولتی بیش از دولت است و ثانیا از سال 1385 به بعد سهم دولت در بدهی بخش دولتی به شبکه بانکی حداقل 20 درصد بیش از شرکتها و موسسات دولتی بوده است، به عبارتی در سالهای اخیر سهم دولت در بدهی بخش دولتی به شبکه بانکی در مقایسه با بدهی شرکتها و موسسات دولتی رشد چشمگیری داشته که این امر موید عدم رعایت مفاد ماده 10 قانون برنامه چهارم توسعه در خصوص پرداخت بدهی بخش دولتی به نظام بانکی است.
3- بازار سرمایه
بازار سرمایه در ایران تا قبل از تصویب قانون بازار اوراق بهادار در سال 1384 در بورس اوراق بهادار تهران متجلی بود که پیشینه آن به سال 1346 باز میگردد. هر چند بورس اوراق بهادار تهران در دوره قبل از انقلاب از رونق چشمگیری برخودار نبوده است.
در سالهای پس از انقلاب اسلامی و تا پیش از آغاز برنامه پنجساله اول توسعه اقتصادی نیز به دلیل جنگ تحمیلی بورس اوراق بهادار به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. در سال 1369 در چارچوب برنامه پنج ساله اول توسعه اقتصادی، تجدید فعالیت بورس اوراق بهادار به عنوان بستری برای گسترش اقتصاد پایه اوراق بهادار و جهت اجرای سیاستهای خصوصیسازی مورد توجه قرار گرفت.
این موضوع سبب افزایش گرایش سیاستگذاران کلان اقتصادی به استفاده از ساز و کار بورس شده و افزایش چشمگیر تعداد شرکتهای پذیرفته شده و افزایش حجم فعالیت بورس اوراق بهادار تهران را در پی داشت.
با تصویب قانون بازار اوراق بهادار در سال 1384 و تفکیک نهاد نظارتی از نهادهای عملیاتی و از طرف دیگر افزایش اختیارات سازمان بورس به عنوان نهاد ناظر بازار سرمایه، زمینه گسترش بازار سرمایه به وجود آمد. از دیگر سوی ابلاغ سیاستهای کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسی نیز زمینه را جهت استفاده هر چه بیشتر از ساز و کار بورس برای خصوصیسازی شرکتهای دولتی فراهم آورد.
در این میان بورس کالا نیز به عنوان بخش دیگر بازار سرمایه به سرعت رشد کرد و علاوه بر محصولات کشاورزی، محصولات فلزی و پتروشیمی را نیز مورد پذیرش قرار داد وشرکت فرابورس نیز در حال حاضر شروع به فعالیت کرده است.
مرکز پژوهشها افزود: بازار سرمایه کشور در ماههای اخیر حرکت شتابداری را به سوی توسعه و تحول آغاز کرده و همچنان با توجه به فرصتهای ایجاد شده و حمایت و توجه سیاستگذاران کلان کشور، مسیر طولانی و پر فراز و نشیب توسعه یافتگی را طی میکند.
بخشهای اجرایی و نظارتی بازار سرمایه شکل گرفته و در حال تکامل هستند، نهادهای مالی جدید همچون شرکتهای تامین سرمایه و صندوقهای سرمایهگذاری تاسیس شدهاند. ابزارهای مالی جدیدی همچون اوراق اجاره، اوراق مشارکت رهنی برای انتشار و معامله در بازار سرمایه طراحی شده است. معامله قراردادهای آتی آغاز شده و در حال توسعه به انواع کالاهاست.
همچنین همایشها، سمینارها و کارگاههای آموزشی پیشرفته به طور مرتب توسط نهادهای بازار سرمایه جهت ارتقای دانش بازار سرمایه تشکیل میشود.
بورس اوراق بهادار تهران با برنامهها و تدابیری که توسط نهادهای مختلف فعال در بازار سرمایه، برای توسعه آن در نظر گرفته شده و نیز با عرضه سهام شرکتهای اصل چهل و چهارم ، در ماههای گذشته و به ویژه در سال 1388 رکوردهای مناسبی را ثبت کرد.
بجز چند ماهی که در اثر بحران مالی جهانی بعضی از صنایع و شرکتهای بورس تهران با کاهش ارزش مواجه شدند، روند ارزش بازار و شاخصها رو به رشد بوده است. نمودارهای زیر به ترتیب روند تغییرات شاخص بازده نقدی و قیمت، روند تغییرات ارزش بازار و روند تغییرات ارزش معاملات بورس اوراق بهادار تهران را نشان میدهند.
از طرف دیگر به موازات رشد بورس اوراق بهادار تهران، بورس کالای ایران نیز با اتخاذ تدابیر و برنامههای جدید از جمله گسترش پذیرش کالاهای جدید و استفاده از ابزارهای نوین مالی مانند قراردادهای آتی روند افزایشی را در دوره فعالیت خود داشته است.
مرکز پژوهشها در ادامه نقاط قوت ، ضعف و فرصتهای پیش روی بازار سرمایه را تشریح و سپس پیشنهادهایی برای رشد و توسعه این بازار در طول برنامه پنجم ارائه داد.
نظر شما