چندی پیش برنامهای تلویزیونی پخش شد که در آن کارشناسان، وضعیت اقتصادی و بحران اروپا رو مورد بررسی قرار میدادند. بحث بر سر این بود که سیاستمداران کشورهای اروپایی چه گزینههایی برای مواجهه با بحران اقتصادی پیش روی خود دارند.
در همین راستا مجری برنامه بحث را به سیاست ریاضت اقتصادی کشانید و در ادامه کارشناس حاضر، این سیاست را محکوم به شکست دانست چرا که این سیاستها منجر به نارضایتی مردم در غرب خواهد شد.
این کارشناس محترم اما گویا دقت نکرده بود که علیالقاعده آن سیاستمداران اروپایی دستکم برای حفظ آبرو یا قدرت خودشان هم که شده سعی میکنند در تصمیماتشان همه جوانب را تا حد ممکن در نظر بگیرند. از سوی دیگر حتی اگر این سیاستمداران همین ویژگی اولیه را هم نداشته باشند باز کارشناسانی هستند که این نکات را به آنها متذکر شوند.
بنابراین چه بسا اگر کارشناس فوقالذکر در آن برنامه تلویزیونی به جای آنکه آدمکی پوشالی را در مقابل خود بگذارد و با منکوب کردن آن گمان کند که حریف قدری را از میان برداشته است، میکوشید همچون یک کارشناس خبره تمامی جوانب ممکن آشکار و نهان موضوع را ببیند و با تکیه بر اصل حمل به احسن، سیاست ریاضت اقتصادی سیاستمداران اروپایی را بررسی کند، به نتایج ارزشمندی دست مییافت.
در این صورت احتمالاً وی علاوه بر فهم بهتر شرایط اقتصادی موجود در اروپا و تصمیماتی از این دست از سوی سیاستمداران آن دیار، میتوانست دستکم چشماندازهای تازهای را نیز در رابطه با مسایل و مشکلات اقتصادی مبتلابه جامعه ایرانی ترسیم کند.
اما این گونه مواجههای که این کارشناس در آن برنامه در پیش گرفت، همچون حکایت آن واماندهای است که به "جبر" باور داشت و نه "اختیار"، اما فرد دیگری که مخالف او بود، به جای آنکه به استدلال وی گوش دهد، چوب برداشته بود تا او را بزند. این مخالف میخواست به جای بررسی استدلالهای فرد مدعی، وی را بر سر این دوراهی قرار دهد که اگر همه چیز از سر جبر است پس من مجبورم تو را بزنم و اگر من مجبور نیستم تو را بزنم تو بیخود میکنی که میگویی اختیار وجود ندارد.
آدمک پوشالی در واقع تصویری کاریکاتوری است که شخص از دیدگاه مخالف ترسیم میکند، صرفاً برای آنکه بتواند نادرستی آن دیدگاه را قاطعانه اثبات کند. آدمک پوشالی به معنای دقیق کلمه آدمکی است که از پوشال ساخته شده و برای تمرین تیراندازی مورد استفاده قرار میگیرد.
اعتماد بیش از حد شخص به عقیدهاش یا پیشانگارههای پنهان و بیان ناشدهاش ممکن است باعث شود که رد کردن دیگاههای مخالف را آسان قلمداد کند، حال آنکه ممکن است در واقع این کار پیچیدهتر و دشوارتر از ان چیزی باشد که وی تصور میکند و دیدگاه مورد انتقاد به همین سادگیها هم فرو نریزد.
بنابراین به نظر میرسد که برای بررسی تصمیم سیاستمداران اروپایی در انتخاب سیاست ریاضت اقتصادی، در گام نخست باید دلایل چنین تصمیم مورد بررسی قرار گیرد، هر چند نباید فقط به همین مسأله هم اکتفا کرد.
در چنین شرایطی اصل حمل به احسن نیز میتواند دستاوردهای ارزشمندی برای ما به ارمغان آورد. با توجه به این اصل، تلاش میشود که استدلالها یا تفسیرهای دیگران به بهترین صورت ممکن تفسیر شوند.
بنابراین کسانی که اصل حمل به احسن را در مواجهه با مسایل اختیار میکنند، به جای آنکه اظهارات طرف مقابل را به گونهای مطرح کنند که به راحتی بتوانند آن راهدف بگیرند و از هستی ساقط کنند، در جستجوی بهترین دفاع سازگارانهای بر میآیند که آن شخص میتواند از موضع خود به عمل آورد و نه بدترین آن.
اصل حمل به احسن در نقطه مقابل آدمک پوشالیسازی قرار دارد. کسانی که با توجه به این اصل میکوشند وارد گفتگو با دیگران شوند، به جای آنکه موضع طرف مقابل را کاریکاتوریزه کنند، تا حد امکان با همدلی با آن همراه و همگام میشوند.
به بیان دیگر ما همواره اظهارات یا نظرات دیگران را تفسیر یا گاهی بازسازی میکنیم اما اینکه هنگام اندیشیدن به استدلالها و اعتراضهای دیگران آنها را به موجهترین شکل ممکن تفسیر یا بازسازی کنیم میتواند به نتایج ارزشمندی برسد.
البته باید توجه داشت که تفسیر ما بر مبنای اصل حمل به احسن، ضرورتاً همان چیزی نیست که گوینده در نظر داشته است اما میتواند همچون یک عمل خلاقانه و مبتنی بر روابط انسانی و به دور از خصم و خشونت، منجر به ظهور افقهای نوینی گردد که تا پیش از آن ممکن نبود.
همچنین باید توجه داشت که بافت و شرایط در استفاده از این اصل اهمیت بسیاری دارد و حتی استفاده مکرر از آن، در برخی موارد میتواند نابجا، طاقتفرسا و بیثمر باشد. با این حال اما گاهی که آدمک پوشالی ساخته میشود تا صرفاً با منکوب کردن آن، چیزی رد یا اثبات شود، اصل حمل به احسن میتواند در جلوگیری از چنین آسیبی در گفتگو بسیار کارساز باشد.
نظر شما