دکتر حسام الدین واعظ زاده در "نشست تحولات هسته ای ایران" در خبرگزاری مهر درباره سیاست خارجی اروپا به ویژه در قبال ایران گفت: آخرین مسئله ساختار اتحادیه اروپا موضوع تنظیم مکانیزم سیاست خارجی و امنیتی مشترک میان اعضای اتحادیه بوده است که با مشکلات و تنگناهای زیادی همراه بود. اساس سیاست خارجی و امنیتی مشترک (CFSP) با انعقاد معاهده ماستریخت در سال 1992 پایه ریزی شد.
وی افزود: در اتحادیه اروپا علاوه بر سیاستهای خارجی ملی اعضا، آنچه نیاز است داشتن مکانیزمی بوده است که بتواند تصمیمات مصوب اتحادیه اروپا را به درستی اجرا کند. به همین دلیل در پیمان لیسبون نیز این مهم با تشکیل نهاد جدیدی به نام خدمات سیاسی (Diplomatic Corp) که سیاست خارجی اتحادیه اروپا را مدیریت خواهد کرد، مورد توجه قرار گرفته است. هرچند پارلمان اروپا نقش آنچنانی در تعیین سیاست خارجی و حتی سیاست تجاری اتحادیه اروپایی ندارد، اما بعد از اجرای پیمان لیسبون در سال 2007 که در واقع تکمیل کننده قانون اساسی اروپاست، قدرت بیشتری در اختیار پارلمان اروپا قرار گرفت.
این عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران اظهار داشت: رقابت اعضا برای نفوذ بیشتر بر حوزه سیاست خارجی اروپا موجب رقابتی غیر قابل اجتناب میان اعضا شده است. این رقابت که می تواند از تعارض در منافع ملی اعضای اتحادیه اروپا نشات بگیرد در مواقع رویارویی با بحرانها از اهمیت بیشتری برخوردار می شود.
وی افزود: در این راستا، پذیرش 12 عضو جدید از کشورهای شرقی و مرکزی اروپا دراتحادیه اروپا موجب انشقاق بیشتر منافع ملی کشورهای عضو و حق انحصاری برای اعضای قدرتمند شده است. در این مورد، موانع جدی بر ایجاد نوعی همگرایی در سیاست خارجی اتحادیه اروپا کاملا محسوس است. بحران عراق در سال 2003 و ایجاد دودستگی میان دول اروپایی که منجر به مطرح شدن ایده اروپای جدید در مقابل اروپای قدیم شد، از نتایج این تحول در سیاست خارجی اتحادیه اروپاست.
این کارشناس مسائل اروپا تصریح کرد: فرانسه به دنبال تصاحب پست وزارت امور خارجه اتحادیه اروپا بود و مقامهای این کشور از جمله "برنار کوشنر" را بهترین گزینه می دانستند، اما آنچه اتفاق افتاد چیز دیگری بود و انگلستان بعد از ناامیدی از نامزدی "تونی بلر" برای این پست، موفق شد تا فرد دیگری را بر کرسی سیاست خارجی اتحادیه اروپا بنشاند. در واقع انتخاب "کاترین اشتون" که دارای ملیت انگلیسی است، خود به خود اهرمی برای اعمال منافع سیاست خارجی و ملی انگلستان و اثرگذاری بر روند تصمیم گیری در سیاست خارجی این اتحادیه می باشد.
وی افزود: علاوه بر آن نباید رابطه ویژه انگلستان با آمریکا را در نقشی که لندن در این اتحادیه دارد از نظر دور داشت و آن زمینه چینی برای نفوذ بیشتر آمریکا در سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ویژه در قبال ایران است. باید توجه داشت که نقش تصمیم گیرندگان و افراد با نفوذ و اینکه چه کسانی در پروسه تصمیم گیری دارای اثرگذاری هستند از اهمیت زیادی در سازمانهای بین الملی و منطقه ای برخوردار است.
این عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران گفت: دیدار کاترین اشتون در فاصله کوتاهی بعد از شروع کارش، در اولین ملاقاتهای خود با اعضای غیراروپایی یعنی "هیلاری کلینتون" وزیر امور خارجه آمریکا نشانه هایی بر این نفوذ است.
وی تصریح کرد: اتحادیه اروپا در عرصه بین الملل نه به عنوان یک کشور بلکه به عنوان یک سازمان بین المللی مطرح است. بنابراین میزان قدرت و نفوذ اتحادیه اروپا در سیاست بینالمللی نیاز به اهرم های بیشتری دارد که بطور ساختاری فاقد آن است. بر این اساس، کشورهایی که رابطه نزدیکی با آمریکا و قدرتهای خارج از اتحادیه اروپا دارند تلاش می کنند تا این اتحادیه را به سوی آن قدرتها بکشانند.
واعظ زاده در رابطه با چالشهای تصمیم گیری در سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت: چالش های تصمیم گیری در سیاست خارجی اتحادیه اروپا متعدد است، از جمله اجتناب ناپذیر بودن برخورد منافع اعضاء در بحرانها، طولانی شدن فرآیند تصمیم گیری، مشکلات و دگرگونی در اجرای تصمیمات بعد از پروسه تصمیم گیری، سلطه و نفوذ اعضای اقلیت در اتحادیه اروپا در دیپلماسی با سایر کشورهای غیر عضو و نقش محوری آمریکا بعد از یازده سپتامبر. این تنگناها و چالشها مانع تکامل و شکوفایی سیاست خارجی اروپا بر مبانی دموکراتیک و "هر کشور یک رای" در قلمرو سیاست بینالملل شده است.
وی افزود: اتفاق و همگرایی در یک سیاست خارجی از آرزوهای اعضای با نفوذ این اتحادیه یعنی فرانسه و آلمان بوده است. در این میان انگلستان نیز که خواهان نقش پررنگ تری در سیاستگذاری اتحادیه اروپا است، عمدتا به علت گرایش به سیاست خارجی آنسوی آتلانتیک تنوانسته سایر اعضای اتحادیه اروپا را بطور کامل قانع کند که از سیاست سلطه و زور استفاده کند اما این فرصت بعد از یازده سپتامبر فراهم شد، بطوری که نفوذ آمریکا بر مواضع اتحادیه اروپا در خصوص برنامه هسته ای ایران بیش از پیش افزایش یافته است. در این میان سیاست خارجی اتحادیه اروپا در معرض امتحانی بزرگ قرار گرفته است.
این استاد دانشگاه تهران گفت: بطور کلی اتحادیه اروپا نگران خروج ایران از NPT و اخراج بازرسان آژانس است. این اتحادیه تا حد امکان تلاش دارد تا از ادامه برنامه هسته ای ایران جلوگیری کند. نگرانی از توسعه و گسترش دستیابی به هسته ای شدن خاورمیانه در حالیکه اعضای با نفوذ اتحادیه اروپا برای بستن قراردادهای هسته ای با کشورهای خاورمیانه مسابقه گذاشته اند، جلوگیری از هسته ای شدن منطقه تعارفی بیش نیست.
وی افزود: اما به هر حال، آنها از بی اعتباری بیشترNPT و افزایش کشورهای خارج از آن نگرانند. این موضوع که فشار و تهدید ایران ممکن است موجب خروج ایران از NPT شود از موضوعات مورد توجه اتحادیه اروپاست.
این عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران گفت: به نظر می رسد EU 3 ( آلمان، فرانسه و انگلیس) که در مذاکرات هسته ای با ایران طرف اصلی هستند، بیش از پیش در اختیار و تحت نفوذ سیاستهای انگلستان قرار گرفته اند. اگرچه در دوره "خاویر سولانا" این اتحادیه سعی می کرد با احتیاط بیشتری در برابر فشارهای آمریکا نسبت به برنامه اتمی ایران عمل کند، اما اکنون به دلیل تحولات اخیر این اتحادیه از شعارها و آرمانهای اولیه خود که همان اروپای مستقل بوده فاصله گرفته است.
وی افزود: آنچه که اروپا به ویژه آلمان و فرانسه از زمان تشکیل اتحادیه اروپایی از وقوعش دوری می کردند الان در حال تحقق است و آن آلت دست قرار گرفتن این اتحادیه در سیاستهای آمریکاست. این نوع همراهی با آمریکا موجب شده که اتحادیه اروپا و اشتون فرصتهایی را که سولانا برای گفتگو با ایران در آن زمان داشت، از دست بدهد. رابطه اشتون و ایران معلوم نیست بر چه اساس و چه اعتمادی شکل خواهد گرفت. وی برای رسیدن به جایگاهی که خاویر سولانا مسئول قبلی سیاست خارجی اتحادیه اروپا با ایران داشت راهی بسیار طولانی در پیش و چه بسا ناامید کننده دارد.
استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران گفت: تقاضا برای گفتگو با ایران بعد از تایید تحریم های شورای امنیت و نیز اعمال تحریمهای اضافی علیه ایران دیگر جایی برای یک گفتگوی سازنده و منطقی باقی نمی گذارد. در واقع اشتون درهای مذاکره اتحادیه اروپا را به روی خود و اعضای آن با ایران بسته است.
وی در پایان تاکید کرد: سوالی که بایستی پاسخ آن را سایر27 عضو این اتحادیه بدهند این است که تا چه حد منافع ملی کشورهای عضو در مواضع اتخاذ شده و رسمی اتحادیه اروپا در مورد برنامه هسته ای ایران لحاظ شده است؟ آیا آنان از یک فرصت مساوی برای طرح دیدگاههای ملی خود و بر اساس منافع ملی خود برخوردار بوده اند یا نه؟
نظر شما