۲۹ شهریور ۱۳۸۳، ۱۳:۲۱

واگويه هايي از مشكلات جانبازان در آستانه فرا رسيدن روز جانباز

زخم هاي شيميايي ؛ سوغات ديار عاشقي

از جنگ و جبهه كه مي پرسي چشمانش پر از اشك مي شود. نگاهي به عكس هاي سر طاقچه مي اندازد و زير لب زمزمه مي كند: هر وقت مي گويم دلم براي آن روزها تنگ شده همه جور ديگري نگاهم مي كنند. انگار من آدم ستيزه جويي هستم. هيچ كس احساسم را درك نمي كند. اگر مي گويم دلمان تنگ شده نه براي جنگ و خونريزي، بلكه براي حال و هواي آن روزها. دلم تنگ مي شود ، براي همسنگري هايي كه حالا ديگر نيستند ...

دلم تنگ مي شود براي بچه هايي كه روزها و شب هايمان را در كنار هم گذرانديم. زير آماج بمب و گلوله و صداي خمپاره هايي كه سكته ميان دعاهاي توسلمان مي شد.

سرفه امانش را مي برد. صورتش به كبودي مي گرايد و اشك به چشمانش مي نشيند. شيميايي است، سالهاست كه با اين درد كهنه خو گرفته، با لبخند مي گويد: سوغاتي روزهاي عاشقي است!

آهي دوباره مي كشد و نگاهش ميخكوب مي شود روي قاب عكس كسي كه حالا ديگر نيست. باز زير لب زمزمه مي كند: كجاييد اي شهيدان خدايي...

هيچ وقت كساني كه آنجا نبودند نمي توانند درك كنند كه ما چه روز و شب هايي را گذرانديم. شور عاشقي آنقدر بود كه براي پر كشيدن لحظه شماري مي كرديم. اما هر كسي قابل رفتن نبود. آن ها كه رفتند لياقت داشتند، ما مانديم و كوله بار خاطرات و سوغاتي هاي جور و واجور.

جالب است باز هم خدا را شكر كه روز جانبازي هست تا گاهي هم به ياد ما بيفتيد. سالي يك بار خودش غنيمت است، مثل نان هاي خشكي كه توي جبهه غنيمت بود، درست مثل همان داستان لنگه كفش كهنه در بيابان.

ما خودمان خواستيم و رفتيم و اين گونه برگشتيم، از هيچ كس هم توقعي نداريم. اما حتي اگر نام جانباز را يدك نكشي و بيمار باشي توقع ملاقات داري، چشم به راهي، مثل من خيلي هست، از من بدتر هم همينطور. همه چشم انتظارند. با يك حقوق ماهيانه و حواله ماشين و ... تاول هايمان خوب نمي شود. مرحم دل پر دردمان چه مي شود؟! 

آن ها براي دفاع از ارزش ها رفتند و بي ادعا سينه را سپر آماج گلوله هاي دشمن كردند اما حالا تنها مانده اند. زماني كه ما براي حفظ كيان وطن نياز به حضورشان داشتيم، لبخند زنان لبيك گفتند و حالا در گوشه عزلت و تنهايي روزهايشان را مي گذرانند.

وقتي لب به سخن مي گشايند از تنهايي ها مي گويند و دلتنگي هايشان . راست قامتان دل باخته حالا تنها مانده اند.

خيلي از آنها به خاطر مشكلاتي كه دارند خانواده هايشان را هم از دست داده اند. جنگ تمام شده اما آثار آن تا سال ها به جا مي ماند. ما هنوز هم شهيد مي دهيم. هنوز هم هر چند وقت يك بار يكي از جانبازان عزيز شيميايي بعد از تحمل سال ها درد و رنج به ديدار محبوب مي شتابد ، هنوز هم در گوشه و كنار بيمارستان هاي شهرمان هستند كساني كه براي شهادت لحظه شماري مي كنند.

جانبازان چه مي گويند؟

يكي از جانبازان  در گفتگو با خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهرمي گويد: جانبازان سالهاست با مشكلات دست و پنجه نرم مي كنند، اين مشكلات براي حل شدن نياز به زمان زيادي دارد، البته گاهي تعديل مي شوند اما هيچ وقت به طور كامل حل نمي شوند.

عليرضا آزادگاني مي افزايد: جانبازان از همه لحاظ دچار مشكل هستند چه از لحاظ تهيه دارو، چه از لحاظ تهيه اعضاي مصنوعي بدن و ...به عنوان مثال من جانباز 70 درصد و نابينا هستم. يك ماه پيش بعد از 8 سال ساعت مچي مخصوص نابينايانم را گم كرده ام و بعد از يك ماه دوندگي براي گرفتن يك ساعت ديگر به من گفته اند كه نمي توانيم ساعتي مشابه قبلي به تو بدهيم در حال حاضر فقط ساعت گويا داريم. اين در حالي است كه ساعت هاي گويا كارايي ساعت هاي مچي را ندارد، ضمن اين كه خيلي زود هم از كار مي افتند.

وي با اشاره به مشكلات كمبود دارو براي جانبازان مي گويد: خيلي از جانبازان داروهاي مورد نياز خود را با قيمت هاي گزافي از بيرون تهيه مي كنند. من قرصي را كه مصرف مي كنم از بيرون با قيمت هر عدد 10 هزار و 600 تومان تهيه مي كنم. جانبازان شيميايي را مي شناسم كه آمپول هاي مورد نياز خود را با مبلغ گزافي تهيه مي كنند.

اين درحالي است كه جانبازان براي تهيه داروهاي خود به دليل تعداد محدود داروخانه هايي كه طرف قرار داد با بنياد شهيد و ايثارگران هستند با مشكلات زيادي مواجه اند.

 آزادگاني درباره ديگر امكاناتي كه در اختيار جانبازان قرار مي گيرد  مي افزايد: جانبازاني  كه از ويلچر استفاده مي كنند هم با مشكلات عديده اي دست و پنجه نرم مي كنند. آن ها يك ويلچر دارند كه با آن هم حمام مي كنند هم سر كار مي روند و هم فعاليت هاي ورزشي مي كنند در حالي كه هر كدام از اين كارها ويلچر مخصوص خودش را دارد.

اين جانباز 70 درصد در مورد مشكلات مسكن جانبازان مي گويد: در تعريفي كه مسئولين بنياد جانبازان از مسكن دارند شايد هيچ كدام از ما مشكل مسكن نداشته باشيم. اما يك جانباز قطع نخاع كه نياز دارد نزديك مراكز درماني و در مركز شهر ساكن باشد وقتي در طبقه سوم يك خانه خارج از شهر زندگي مي كند، چطور مي تواند بگويد كه مشكلي ندارد. بودجه اي كه براي مسكن جانبازان در نظر گرفته اند، بسيار اندك است.

آزادگاني در پايان به مساله اشتغال جانبازان اشاره كرد ومي گويد: متاسفانه اين هم يكي ديگر ازمشكلاتي است كه به آن توجه نمي شود. ما نمي توانيم انتظار توجه هم داشته باشيم وقتي كه جانبازان شاغل در بنياد جانبازان را از آنجا اخراج مي كنند.

 حسين صفري يكي ديگر از جانبازان 70 درصد كه از دو چشم نابينا است و دو پا ي خود را از دست داده است ، نيز با گلايه از روش مديريتي بنياد جانبازان مي گويد : كسي بايد متولي امور جانبازان باشد كه بتواند از ديد اجتماعي و امنيتي به قضيه نگاه كند. به عنوان مثال يك ورزشكاري كه در اردوي تيم ملي حضور دارد براي شركت در ميدان هاي جهاني توسط مربيان و مسئولين شارژ روحي مي شود كه اگر مدال بياوري از اين امكانات برخوردار مي شوي. حالا شما كسي را در نظر بگيريد كه براي آرمان ها و ارزش ها اعضاي بدنش را داده است. او توقع مدال مادي ندارد، او نياز دارد با توجه به روحياتش با او برخورد شود.

جانبازاني كه در حالت اشتغال قرار دارند نيز از قضيه كسر حق بيمه از حقوق خود گله مندند و معتقدند اين كار غير قانوني است. بسياري از جانبازان در زمينه معيشتي نيز با مشكلات زيادي مواجه اند. حقوق حالت اشتغال آن ها جوابگوي نيازهاي زندگي شان نيست و بسياري از آن ها توانايي انجام كارهاي سنگين و يا توانايي انجام هيچ كاري را ندارند.

در اين بين بايد به جانبازان اعصاب و روان نيز اشاره كرد، جانبازان اعصاب و روان به علت مهجور بودن با مشكلات بيشتري دست و پنجه نرم مي كنند و اغلب چون توانايي دفاع از خود را ندارد مورد ظلم واقع مي شوند. اين افراد در زندگي فردي و خانوادگي خود نيز دچار مشكلات عديده اي هستند.

يكي از اين جانبازان مي گويد:  مشكل ما با دادن ماشين و حقوق حالت اشتغال حل نمي شود  ، ما نياز به درمان داريم. دلم نمي خواهد بچه ام را كتك بزنم اما اغلب اين كار را مي كنم و اين اصلا دست خودم نيست. اول او را كتك مي زنم و بعد خودم گريه مي كنم.

مسئولان چه مي گويند؟ 

معاون امور تعاون سازمان جانبازان در رابطه با مشكلات معيشتي جانبازان مي گويد: عمده ترين مساله اي كه در حال حاضر در سازمان امور جانبازان در حال بحث و بررسي است ، حل مشكلات معيشتي جانبازان است. اين سازمان تمام سعي خود را مي كند تا مشكلات جانبازان در اين زمينه را به بهترين شكل ممكن حل كند.

يوسف مجتهد مي افزايد:  سعي خود را مي كنيم تا هر چه سريعتر مطالبات بحق جانبازان را به آنها بدهيم  ، اما كمبود اعتبارات باعث شده اين روند به كندي صورت بگيرد.

وي مي گويد: يكي از گام هاي مثبتي كه در اين زمينه برداشته شد ارتقاي ميزان حق پرستاري بود. اين حقوق طبق قانون بيمه سال 79 پرداخت مي شد، يعني مبلغ 59 هزار تومان كه ما سعي كرديم در سال 82 اين مبلغ را به 106 هزار و 600 تومان رسانديم.

معاون تعاون سازمان امور جانبازان مي افزايد: حضور رياست بنياد در هيات دولت باعث شده تا ارتباط اين سازمان با دولت راحتتر برقرار شود و ما بتوانيم در صورت امكان سريعتر اوضاع جانبازان را بهبود ببخشيم.

وي به ارايه چند طرح به هيات دولت اشاره مي كند و مي گويد: در ماه هاي آينده سعي مي كنيم تمام مواد قانوني در حقوق حالت اشتغال اجرا شود و ديگر از هيچ كدام از جانبازان حق بيمه كسر نمي شود.

يوسف مجتهد در پايان مي گويد: قرار است براي بهبودي وضع معيشتي جانبازان لايحه اي تقديم مجلس كنيم.

وي در پايان به راه اندازي سيستم حمل و نقل عمومي مخصوص جانبازان اشاره كرده ومي گويد : به زودي اين سيستم راه اندازي مي شود و اگر مورد استقبال قرار گيرد گسترش مي يابد.  

اما دكتر ميرابي، رييس گروه روانشناسي بيمارستان صدر درباره مشكلات جانبازان اعصاب روان مي گويد: جانبازان اعصاب و روان به علت شرايط ويژه اي كه دارند توجه ويژه اي را هم مي طلبند، رفع مشكلات اين عزايزان بايد در راس دستور كار مسئولين قرار گيرد.

وي با اشاره به اين موضوع كه جانبازان اعصاب و روان حكم مهجور را دارند ، مي افزايد: جانبازان اعصاب و روان توانايي دفاع از حقوق خود را ندارند،  آنها تنها مي توانند مانند ديگران براي تامين معاش كار كنند. البته درحال حاضر هستند افرادي كه عليرغم مشكلات عصبي كه دارند و محرك هاي صوتي هم اين مشكلات را دوچندان مي كند در مراكزي مشغول به كار هستند كه به هيچ عنوان با وضعيت آنها همخواني ندارد.

 اما دكتر معصومي سرپرست امور درمان جانبازان با اشاره به كمبود مراكز درماني براي خدمت رساني به جانبازان مي گويد: با چندين داروخانه و مركز درماني قرارداد بسته ايم كه به زودي اين مراكز اعلام مي شوند.

وي مي افزايد: با افزايش مراكز درماني ديگر جانبازان مجبور نيستند براي گرفتن خدمات درماني مسافت طولاني را طي كنند و يا ساعت ها در انتظار بمانند.

 خاطره هايي كه دوباره جان گرفتند

يك بار ديگر با آمدن روز جانباز خاطره ها جان گرفتند. يادمان آمد كه روزگاري كساني براي اين كه ما راحت بخوابيم و با افتخار نام ايران عزيزمان را بر زبان بياوريم از جان خود گذشتند.

يك بار ديگر با آمدن روز جانباز يادمان آمد در نزديكي ما آدم هايي زندگي مي كنند كه هر كدام يك قهرمان ملي اند،  قهرمان بي مدال.

اي كاش  يك بار ديگر با آمدن روز جانباز يادمان  آيد در نزديكي ما آدم هايي زندگي مي كنند كه نامشان جانباز است، يادمان بيايد اين ها براي ما خيلي كارها كرده اند ما براي رفاه اين ها چه كرده ايم؟!

کد خبر 111721

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha