بیش از 40 سال از تصویب قوانین ضد تبعیض نژادی در امریکا در پاسخ به جنبش حقوق بشر میگذرد. قانون حق رأی مصوب سال 1965 و قانون اسکان عادلانه 1968 از جمله این قوانین به شمار میروند. برخی اعتقاد دارند که انتخاب یک سیاهپوست به سمت ریاست جمهوری امریکا ادامه همان میراث به شمار میرود.
بر این اساس برخی استدلال میکنند که ما به دورانی در امریکا رسیدهایم که میتوان آن را گذار از نژادپرستی تلقی کرد.
اما من در این کتاب موضوع دیگری را مورد مداقه قرار دادهام. در این کتاب میبینیم به رغم پیشرفتها و تلاشهایی که در راستای برابری نژادی صورت گرفته، ولی بسیاری از افریقاییهای امریکایی از رفاه یکسان در مقایسه با دیگران برخوردار نیستند.
تبعیض نژادی دلیل اصلی این پرسش و سؤال است. استدلال من یکپارچگی هویتی در این کتاب است. در واقع یکپارچگی هویتی در امریکا میتواند به این وضع پایان دهد. یکپارچگی نژادی زمینه رفع بی عدالتی و نابرابری را فراهم میسازد.
مفروض این کتاب این است که تبعیض نژادی در جوامعی که در آن گروههای هویتی گوناگونی اعم از گروههای نژادی، جنسی، مذهبی، طبقاتی، زبانی و غیره وجود دارند میتواند قابل تصور باشد.
در واقع وقتی هویت در جوامع به صورت گروههای هویتی تعریف و مشخص شود در این صورت نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی به وجود میآید. راه حل رفع این مشکل گذار به مرحلهای است که من آنرا "یکپارچگی هویتی" نامیدهام.
یکپارچگی هویتی به معنای از بین بردن هویتهای متکثر نیست بلکه به معنای عدم احساس تبعیض و یکسان تلقی شدن و برابری است. اگر گروههای هویتی احساس تبعیض نسبت به یکدیگر داشته باشند در این صورت روابط میان گروهی دچار خدشه میشوند.
وقتی گروهها با حفظ مؤلفههای هویتی خود زیر یک چتر هویتی قرار گیرند که در آن یکپارچگی و یکسانی اصل است در این صورت شاهد از بین رفتن نابرابری و بی عدالتی خواهیم بود.
اندرسون این یادداشت را در توضیح کتاب خود با عنوان "ضرورت یکپارچگی" که اواخر تابستان امسال از سوی انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر خواهد شد، ارائه داده است.
.................................
دکتر الیزابت اندرسون استاد فلسفه و مطالعات زنان در دانشکده جان رالز دانشگاه میشیگان است. او دانش آموخته دانشگاه هاروارد و استاد پیشین این دانشگاه است. حوزههای تخصصی و مطالعاتی اندرسون معرفتشناسی، اخلاق، فلسفه علوم اجتماعی و فلسفه سیاسی هستند.
نظر شما