به گزارش خبرنگار مهر، نشست "ایران و همگرایی فرهنگی" در نخستین روز از همایش بینالمللی "تنوع فرهنگی، همگرایی جهانی" در روز شنبه، دوم مردادماه 1389 در سالن شماره 2 کتابخانه ملی برگزار شد.
دکتر شهره انصاری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نخستین سخنران این همایش بود که با موضوع "نوروز: نماد همگرایی فرهنگی آسیا" سخنرانی کرد.
وی در آغاز سخنان خود با اشاره به معنای اصطلاح "همگرایی" گفت: این اصطلاح از واژههای خاص علوم سیاسی و روابط بینالملل است و به معنای نزدیک شدن به یکدیگر به منظور اتخاذ مواضع مشترک در حوزههای مختلف است. "همگرایی فرهنگی" یکی از شیوههای همگرایی است که در آن بهویژه بر مشترکات و مفاهمات چندجانبه فرهنگی و تاریخ فرهنگی میان جوامع، اقوام یا ملل مختلف تأکید میشود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه نوروز یکی از موضوعاتی است که میتواند سبب همگرایی فرهنگی شود، تصریح کرد: ما میتوانیم ردپای نوروز را در حوزههای مختلف جغرافیایی در آسیا ببینیم. بنابراین نوروز به ما احساس "ما" بودن میدهد و در نتیجه میتواند پیشزمینهای برای همگرایی فرهنگی باشد.
وی افزود: جشن نوروز، تجدید پیوند انسان با طبیعت است و ما میتوانیم پیشزمینهای اسطورهای از آن را در ایران باستان جستجو کنیم. چرا که جشن نوروز، رسم و آیین کهنی است که با بهار آغاز میشود و در واقع آیین بزرگداشت نو شدن زمین است.
انصاری از ایران، تاجیکستان و افغانستان به عنوان سه کشوری یاد کرد که به مثلث پارسی معروفند و سپس به برخی از آیینهای مشترک آنها پرداخت: جشن گل، که بیشتر در روستاهای مازندران ایران و روستاهای تاجیکستان و افغانستان وجود دارد، پختن سمنو، سفره هفتسین، رسم تهیه انواع خوراکیها و تقدیم آنها به روانهای درگذشتگان، خانهتکانی، تهیه شیرینی و به دیدار اقوام رفتن برخی از این نقاط مشترک محسوب میشوند.
وی در ادامه این نقاط مشترک را نمایانگر وحدت فرهنگیای دانست که میتواند اساس ارزشمند همگرایی فرهنگی در مثلث پارسی و نیز بسیاری از کشورهای دیگر قرار گیرد.
انصاری در پایان پیشنهاداتی در راستای سیر به سوی این همگرایی ارائه کرد و تأسیس پژوهشکده مشترک نوروز، طراحی اطلس جغرافیایی نوروز، راهاندازی موزه نوروز، تنظیم و تهیه اطلس تاریخی نوروز و فراهم کردن تسهیلات و امکانات برای سفر به کشورهای دیگر در مثلث پارسی را از این جمله دانست.
دکتر اریکا ارنبرگ، دومین سخنران نشست "ایران و همگرایی فرهنگ" بود که با موضوع "گفتگوی بینفرهنگی از طریق آموزش: موضوعی برای مطالعات ایرانی در آمریکا" سحنرانی کرد.
دبیر اجرایی مؤسسه آمریکایی ایرانشناسی که در طول سخنرانی خود میکوشید تاریخچهای کوتاه و مختصر از روند مطالعات ایرانی در آمریکا و روابط ایران و آمریکا با توجه به این موضوع ارائه کند، تعامل آموزشی بینالمللی را دارای نقشی اساسی در جهانی سازی عنوان کرد که میتواند نیروی قدرتمندی برای حل اختلافات اساسی باشد.
وی درباره مطالعات ایرانی مؤسسات دانشگاهی و موزههای آمریکا و وضعیت مطالعات ایرانی در دانشگاههای آمریکا در ارتباط با برنامهریزی، استادان، دانشجویان، منابع مالی و فرضیات متدولوژی در آن زمینه سخن گفت و نقش دانشگاهها در گسترش قدرت مطالعات ایرانی در آمریکا و گفتگوی بینفرهنگی را بررسی کرد.
ارنبرگ که آشنایی آمریکاییها با کشورهای خاورمیانه، آسیای مرکزی و به ویژه ایران را ضروری قلمداد میکند، گفت: علاقه دانشگاههای آمریکایی به ایران از قرن بیستم آغاز شده و بیشتر بر روی مطالعات کهن ایرانیان، مذهب کهن و باستانشناسی متمرکز بود؛ تا اینکه در نیمه این قرن، این تمرکز گسترش یافت و شامل فرهنگ و زبان مدرن فارسی نیز شد.
وی خاطرنشان کرد: این مسئله در سالهای بعد گستردهتر شد و رشتههای تحصیلی دیگری مانند مردمشناسی، باستانشناسی، تاریخ هنر، اقتصاد، تاریخ، زبان، ادبیات، جامعهشناسی و مذهب را نیز شامل شد. بنابراین، تحقیق در مورد ایران در آمریکا رو به افزایش است گرچه عدم روابط سیاسی معمول بین دو کشور، تعامل محققانه را بین آنها دشوار کرده است.
احمد نادری، سومین سخنران نشست "ایران و همگرایی فرهنگی" بود که با موضوع "نظریه ریملند شیعی و ژئوپلیتیک نوین شیعه در قرن بیست و یکم" سحنرانی کرد.
دانشجوی دکتری انسانشناسی سیاسی دانشگاه فرایه آلمان در سخنرانی خود کوشید به بررسی نقش ایران به عنوان یک دولت – ملت شیعه در خاورمیانه، و شیعه در مقام یک عامل ژئوپلیتیک در مناسبات بینالمللی و همچنین رابطه جمعیتهای شیعی منطقه با جمهوری اسلامی ایران، با استفاده از نظریات ژئوپلیتیک و ژئوکالچر پرداخته و درباره مفهوم نظری "ریملند شیعی" سخن بگوید.
وی در آغاز سخنان خود گفت: ژئوپلیتیک در واقع به معنای تأثیر پدیدههای جغرافیایی بر پدیدههای سیاسی، فرهنگی و... است. البته باید گفت هرچند با انقلاب اطلاعاتی، مفهوم زمان و مکان معنای سنتی خود را از دست دادهاند اما ما همچنان شاهد ارزش سنتی زمان و مکان هستیم.
نادری افزود: نظریه "هارتلند" (سرزمین قلبی) که توسط "سر هالفورد مکیندر" و قبل از جنگ جهانی اول مطرح شد، اشاره به بخش مهمی از قاره اوراسیا داشت که کنترل بر آن سبب کنترل بر جهان میشد. این نظریه پس از جنگ جهانی دوم جای خود را به نظریه "ریملند" در آرای "نیکولاس اسپایکمن" داد تا با تکیه بر آن، ایالات متحده حضور خود را در فضای نظم دو قطبی جنگ سرد در مناطق دریایی اطراف هارتلند (که در اختیار شوروی بود) توجیه کند.
وی ادامه داد: اساس نظریه ریملند، در طی تسلط شوروی بر هارتلند مطرح شد و در واقع ریملند، حاشیههای هارتلند محسوب میشود.
نادری تصریح کرد: این نظریه در آراء متفکران متأخر همچون "زبیگنیو برژینسکی" باز تولید شد تا مبنای سیاستگذاری آمریکا در نظم پس از جنگ سرد، مبتنی بر حضور درازمدت در خلیجفارس و خاورمیانه گردد.
وی با اشاره به اهمیت جهان اسلام به عنوان منطقهای حیاتی در ژئوپلیتیک دنیای معاصر و منطقه خاورمیانه به عنوان قلب ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک دنیای اسلام، و همچنین موقعیت تأثیرگذار شیعیان در این منطقه، گفت: عوامل مؤثر بر ژئوپلیتیک تشیع را میتوان در دو دسته قرار داد، نخست عوامل ثابت که شامل وضعیت جغرافیایی، شکل کشور، اشکال فضا و... میشود و دوم عوامل متغیر که جمعیت، منابع طبیعی و نهادهای فرهنگی و سیاسی از آن جملهاند.
این پژوهشگر، همچنین شیعه را در ریملند از نظر "فرهنگی و عقیدتی"، "طبیعی و جغرافیایی" و "اقتصادی" دارای اهمیت دانست و افزود: تمرکز شیعه در حوزههای نفتی منطقه، و حمعیت بالای شیعیان دو مؤلفه اصلی قدرت شیعی محسوب میشوند. اما از سوی دیگر قرار داشتن آنها در معرض انواع تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی، که ریشه در عوامل اعتقادی و فرهنگی حاکمان سنی آنها دارد (به استثنای ایران و اخیراً عراق)، آنان را حامل پتانسیلی عظیم از خشونت منطقهای کرده است.
وی خاطرنشان کرد: انقلاب ایران و جمهوری اسلامی ایران، به عنوان دولتی مبتنی بر عقلانیت و ایدئولوژی شیعی، در قلب تشیع و مرکز ریملند، بر نظم بینالملل تأثیر داشته و نیز سبب احیاء شیعه و شکلگیری و تقویت احزاب شیعی و نقشآفرینی شیعیان در ساختار سیاسی کشورها شده است.
نادری در ادامه زمینههای تأثیر ایران بر شیعیان را چنین برشمرد: بازنمایی و بزرگنمایی هویت شیعی، تأثیر بر متغیرهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و در نهایت فراهم نمودن زمینه ارتباطی آسان با شیعیان منطقه.
آخرین سخنران نشست "ایران و همگرایی فرهنگی"، دکتر کامران هاشمی بود که با موضوع "برخورداری از هویت فرهنگی، به عنوان حق ویژه اقلیتها در اسناد بینالمللی و تجربه ایران" سخنرانی کرد.
وی در آغاز با طرح این پرسش سخنان خود را آغاز کرد که چه تفاوتی میان حق هویت فرهنگی و حق بر فرهنگ وجود دارد و از سوی دیگر جامعه و دولت ایران چه برداشتی از حق هویت فرهنگی اقلیتها دارند.
نادری گفت: در اسناد بینالمللی حقوق بشری، تعریف مشخصی از فرهنگ، هویت، حق برخورداری از هویت و حق برخورداری از فرهنگ وجود ندارد. با این وجود این اسناد مسئله "حفظ هویت" را به عنوان سنگبنای اصلی سیستم بینالمللی حمایت از حقوق اقلیتها مورد توجه قرار دادهاند.
مدرس حقوق بشر و بینالملل دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه ایران افزود: بنا بر ماده 27 میثاق حقوق مدنی و سیاسی درباره ماهیت حق اقلیتها، در کشورهایی که اقلیتهای مذهبی، نژادی یا زبانی وجود دارند، اشخاص متعلق به آن اقلیتها را نمیتوان از اینکه مجتمعاً با سایر افراد گروه خودشان از فرهنگ خود بهرهمند شوند، به دین خود اقرار کنند، فرایض آن را به جای آورند یا از زبان خود استفاده کنند، محروم نمود.
وی ادامه داد: همواره دو عنصر مورد توجه اسناد بینالمللی درباره اقلیتها بوده است، یکی تبعیض و دیگری هویت فرهنگی. اما نکته اینجاست که اصل عدم تبعیض باید بر تمام افراد جامعه اعمال شود در حالیکه اصل هویت فرهنگی ویژه اقلیتهاست.
هاشمی خاطرنشان کرد: تفکیک میان اقلیتهای مذهبی، نژادی و زبانی همواره دقیق نیستند و گاه با یکدیگر همپوشانی دارند. بدین ترتیب تفکیک عناصر مختلف حقوق اقلیتها در برخورداری از هویت، همچون حق بهرهمند شدن از فرهنگ با حق اقرار به یک مذهب و عمل به فرایض آن به راحتی ممکن نیست.
وی در پایان گفت: در اسلام از دیرباز اقلیتهای عمده مذهبی (زرتشتی، مسیحی و یهودی) به رسمیت شناخته شدهاند و حتی نوعی خودمختاری، به ویژه خودمختاری قضایی به آنها داده شده است.
نظر شما