به گزارش خبرنگار مهر در کرج، اگر در یک روز جمعه خانواده ای پنج نفره تصمیم بگیرند یک گردش بسیار ساده فرهنگی در استان تهران داشته باشند، شب تا صبح کابوس خواهند دید که این تفریح هزینه چند روز از زندگی عادی آنان را در بر می گیرد.
این خانواده با حقوق متوسط ماهیانه 400 تا 450 هزار تومان برای اینکه دو ساعت از یک روز تعطیلش را به تماشای فیلمی در یک سینمای متوسط اختصاص بدهد، صرف نظر از کلیه هزینه های جنبی باید مبلغ 15 هزار تومان تنها برای تهیه بلیط در نظر بگیرد.
این در حالیست که این مبلغ به طور تقریبی شامل تمامی مبالغ خورد و خوراک، پوشاک، اجاره خانه و کلیه خرج های دو روز این خانوار است.
اگر بخواهیم هزینه ایاب و ذهاب و تنقلات این گردش را نیز به حساب بیاوریم در خوش بینانه ترین حالت نزدیک به 30 تا 40 هزار تومان خرج روی دست این خانواده گذاشته می شود. خانواده ای که علاوه بر تمامی هزینه های زندگی، به احتمال زیاد هزینه تحصیل و دانشگاه فرزندانش را نیز بر عهده دارد.
این شاید برای خانوارهایی که پول تو جیبی فرزندانشان یک تراول پنجاه هزار تومانی است خنده دار به نظر برسد اما برای خانواده ای که در آمد روزانه اش از حدود10 هزار تومان تجاوز نمی کند چه بسا این مبالغ یک فاجعه است.
شاید همین جاست که ضرب المثل معروف "یک شب که هزار شب نمی شود" کارآیی پیدا می کند و همین گردش جمعی فرهنگی می شود سهم یک سال و شاید هم چند سال خانواده ای که متوسط درآمد ماهیانه اش در این حد است، و چه بسا خانوارهایی که در کشور زندگی می کنند و از همین سقف اندک در آمد نیز برخوردار نیستند.
ثروتمندی پیش شرط مخاطبان فرهنگ وهنر
در حالیکه لزوم بسترسازی فرهنگی در میان اقشار کم درآمد به دلیل محرومیت آنان از انواع امکانات تحصیلی، فرهنگی و اجتماعی بسیار مهم تر است وجود چنین مبالغی جز به رشد فرهنگی اقشار بالادست جامعه، افزایش شکاف فرهنگی و نیز عدم دسترسی اقشار آسیب پذیر به این گونه خدمات نمی انجامد.
بیان این موارد البته با صرف نظر از این نکته است که هنوز در کشور ما مخاطب پروری حرفه ای صورت نگرفته و بسیاری از همان اقشاری که امکان تهیه بلیط و حضور در این گونه اماکن فرهنگی و هنری را دارند نیز صرف تفریح در این گونه اماکن حضور پیدا کرده، بهره فرهنگی بسیار کمی از تماشای یک تئاتر موفق، فیلم قدرتمند یا موسیقی خوب می برند.
جای خالی مسائل فرهنگی در فیش حقوقی کارمندان
این مبلغ تنها به هزینه های گردشی نسبتا ارزان همچون سینما اختصاص دارد، به طوریکه با نگاهی به قیمت بلیط کنسرت ها، اجراهای تئاتر صحنه ای، حتی جشن های مناسبتی و مراسم مخصوص کودکان که اغلب با هدف آموزش اصول شهروندی صورت می گیرد، وضع از این نیز به مراتب سخت تر می شود.
قیمت های نجومی از 10 تا بیش از 50 هزار تومان برای بلیط یک اجرای کنسرت معروف و صاحب نام که در بازار سیاه به فروش می رسد چیزی است که بسیاری از خانواده های متوسط جامعه حتی به حضور در آن فکر هم نمی کنند.
دقتی به قفسه کتابفروشی ها و تماشای قیمت روی جلد آن ها هم از همین ماجرا حکایت دارد.
به رغم اینکه دریافت حق تالیف چه در حوزه نشر و چه در سایر عرصه های فرهنگی و هنری همچون سینما، تئاتر، موسیقی و ... از حقوق به حق فعالان این عرصه است اما به نظر می رسد در این بخش حقوقی برای مخاطبان در نظر گرفته نشده و هیچ حمایتی از اقشار کم درآمد در این حوزه ها صورت نمی گیرد.
متاسفانه در فیش حقوقی هیچ کارمندی مبلغی به عنوان هزینه سبد فرهنگی خانوار در نظر گرفته نشده است.
قطعا در چنین وضعیتی تقاضای مسئولان و هنرمندان برای نخریدن آثار سطح پایین هنری و یا عدم استفاده از محصولات فرهنگی هنری که به صورت غیر قانونی تکثیر و عرضه می شود بی نتیجه مانده و این روال همچنان ادامه خواهد داشت.
در هر صورت چنانچه نپذیریم که مردم برای ادامه حیات جسمی خویش به حیات روحی شایسته ای نیازمندند در دراز مدت با جماعتی افسرده رو به رو خواهیم شد که از بهداشت روانی بسیار پایینی برخوردار هستند.
چه خوب است مسئولان در کنار قوانینی که به منظور حمایت از صاحبان یک اثر فرهنگی و هنری به تصویب می رسانند، نقش مخاطبان را نیز در این عرصه در نظر گرفته و با حمایتهای خود از این قشر تیری را شلیک کنند که همزمان به نفع هنرمندان، مردم و فرهنگ و هنر کشور باشد.
نظر شما