به گزارش خبرنگار مهر، یک آشپزخانه مدرن عامل گره خوردن ماجراهای مرتبط با "کالیگولا"، یکی از امپراطوران روم به دنیای امروز است. نمایشنامهای که در قرن بیستم و در تلاطم قدرت گرفتن هیتلر در آلمان و فاشیسم فرانکو در اسپانیا و موسولینی در ایتالیا و استعمار و استثمار کشورهای آفریقایی توسط اروپاییان نوشته شده است. آلبرکامو یکی از فرانسوی- الجزایریهایی است که به هیچ وجه اشغالگری فرانسویها را نمیپذیرد و در عمل با آن مخالفت میکند و شاید نوشتن "کالیگولا" یکی از نمونههای اعتراضی این نویسنده باشد.
دراماتورژی:
شبکه دراماتورژی (Dramaturgy Network) در انگلستان تعریفهای گوناگونی پیرامون دراماتورژی و کار دراماتورژ ارائه میدهد. در وب سایت این انجمن آمده که واژه دراماتورژ از یونان باستان به ما رسیده است:
شبکه دراماتورژی (Dramaturgy Network) در انگلستان تعریفهای گوناگونی پیرامون دراماتورژی و کار دراماتورژ ارائه میدهد. در وب سایت این انجمن آمده که واژه دراماتورژ از یونان باستان به ما رسیده است:
(اثر یا انشای) ergos + (کردار- عمل) dramata = (دراماتورگوس) dramatourgos
بنابراین در اصل، دراماتورگوس سراینده درام، یعنی نمایشنامه نویس است. هرچند دراماتورژی به عنوان مبحث زیبایی شناسی و تحلیل ساختاری به دوران کلاسیک برمی گردد، اما به استناد متون تاریخ تئاتر، دراماتورژها در قرن هجدهم در تئاتر اروپا ظاهر شدند. در این قرن نویسندگانی که به منظور ایجاد و گسترش برنامه های نمایشی به استخدام تئاترها درآمده بودند، دراماتورژ نامیده شدند. جی.ئی.لسینگ نمایشنامه نویس مهم آلمانی این دوران با نوشته هایش درباره نمایش، ادبیات، و نقش تئاتر در توسعه فرهنگی، تاثیر بسزایی در شکل دادن به رشته و پیشه دراماتورژی داشت.
رابطه دراماتورژی با ادبیات هنوز وجود دارد؛ در حال حاضر "دراماتورژ" به شکل گسترده به شخصی اطلاق میشود که به عنوان مشاور ادبی در تئاتر کار می کند، در روند تمرینات شرکت می کند و "اصالت" و یا روح نمایشنامه را پرورش داده و هشیار است که این روح در فضای سرگیجه آور تمرینات و اجرا از بین نرود.(1)
دراماتورژی در اجرای همایون غنیزاده از نمایشنامه "کالیگولا" حرف اول را میزند. یعنی همین نکته اساسی است که موجب میشود تا پیوند بهتر و راحتتری با متن برقرار شود و حتی به روز بودن آن نیز بیشتر مشهود گردد.
این دراماتورژی صرفا در بیان محاورهای متن و یا پوشش آنان و استفاده از وسایل امروزی نیست، بلکه شکل اجرایی نیز دربرگیرنده نکات بارزی است که "کالیگولا" را امروزیتر نشان میدهد. در این دراماتورژی بازهم ارتباط گرفتن و به روز شدن اساس کار نیست، بلکه روانکاوی کالیگولا در یک بستر تحلیلی بارزتر میشود. قرار است که ما با جنون او آشنا شویم و در این راستا رفتارهای او و دیگران منطبق با روانشناسی میشود هر چند که ریشههای تاریخی این ماجرا نیز نعل به نعل از طریق متن به دنیای اجرا نیز سرایت میکند.
خواسته یا ناخواسته در این اجرا همه چیز در القاگری خاستگاه ذهنی و روانی کالیگولا پیش خواهد رفت. حتی رفتار دیگران نیز متاثر از این روان از هم گسیخته و مجنون است که در نهایت شقاوت رنجش خاطر همگان را رقم خواهد زد.
کالیگولا یک بیمار روانی است که به دلیل امپراطور بودن آزاد است و هر آنچه از دستش برمیآید، دریغ نمیکند. او این حق را بر خود روا میدارد به ظاهر آزادی و برابری را به دیگران هدیه کند و به فراخور حالش هر گونه عمل و رفتار ممکن را بر دیگران روا بدارد. او بی دلیل کشتن و هجمه به مال و اموال و روح و روان دیگران را بر خود مجاز میداند و در این راه هیچ نیروی بازدارندهای هم نیست. تا اینکه همگی به سرکردگی "کرئا" اقدام به قتل کالیگولا میکنند. این پایان تراژیک نیست بلکه عملیات خشونتآمیز کالیگولا در قلع و قمع دیگران با چنین رویکرد تراژیکی به وقوع میپیوندد.
یک بخش از این دراماتورژی برمیگردد به نشان دادن هر چهار قتل در صحنه. کالیگولا سه شخصیت موکیوس، مریا و کاسونیا را در صحنه به قتل میرساند و قتل خودش هم در صحنه به وقوع میپیوندد. اما در یونان باستان هیچگاه قتل و خشونت را در صحنه نمایان نمیساختند و این شاید به دلیل تلطیف در تراژدی باشد که حالا در این روزگار قتلها با شقیترین رفتارهای ممکن در صحنه تداعی و جلوهگر میشود.
حتی صحنه شکنجه کرئا نیز که در زمان اصلاح او توسط کالیگولا اجرا میشود، از این خشونت و رفتار منزجر کننده چیزی کم ندارد. مجموعه همین رفتارهای خشن و تحقیر کننده که تعاریف خاص خود را در روانشناسی امروز پیدا کرده است، وجوه روانی و درهم ریخته یک فرد مستبد را آشکار میسازد. آنچه دیگران را بر علیه کالیگولا میشوراند همانا چیره شدن بر حس حقارتی است که آدلر روان شناس در این باره نظریهپردازی کرده است و این واکنش جمعی "عقده حقارت" نام گرفته است.
مازوخیسم و سادیسم کالیگولا نیز ریشه در همان گناهان بزرگ و نابخشودنیاش دارد که همانا با عشق ورزیدن به خواهرش آغاز شده و در جنبههای دیگر خشونت بارزتری را به خود دیده است.
کالیگولا:
اولین امپراتورهای رومی اعضاء خانواده اگوستوس بودند. گایوس سزار (12 ـ 41 میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتینهای کوچک) معروف بود، در سال 37 میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را به عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتینهای سربازی کوچکی به پا میکرد.
بعد از آنکه کالیگولا امپراتور شد، سلامتی عقل خود را از دست داد. یکی از وقایعی که توسط تاریخ نگار رومی سیوتاتیوس (69 ـ 104 میلادی) ثبت شده است، توضیح میدهد که کالیگولا به ارتش بسیار آموزش دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند. او به اسب مورد علاقه خود لقب کنسول (عنوان یکی از مسئولین رده بالای روم) داده بود. وی همچنین با خواهر خود "دروسیلا" ازدواج کرد، اما بعدا او را کشت. اعضاء گارد محافظ او (پراتورها) در سال 41 میلادی، او را به قتل رسانند.(2)
کالیگولا همچنین عنوان نمایشنامهای است که آلبر کامو آن را براساس داستان این امپراتور به رشته تحریر درآورد. براساس آنچه در نمایشنامه آمده سرگذشت کالیگولا کاملا متکی بر اسناد تاریخی است.(3)
کالیگولا همچنین عنوان نمایشنامهای است که آلبر کامو آن را براساس داستان این امپراتور به رشته تحریر درآورد. براساس آنچه در نمایشنامه آمده سرگذشت کالیگولا کاملا متکی بر اسناد تاریخی است.(3)
کالیگولا یکی از نمایشنامههایی است که کامو در سال 1938، هنگامی که هنوز مقیم الجزایر بود، آن را نوشت. سپس در سال 1945 آن را اصلاح و در پاریس به صحنه برد که با استقبال کم نظیری مواجه شد. در سال 1958 تغییراتی اساسی در آن داد، بعضی قسمتها را حذف و صحنههایی را به آن اضافه کرد. کالیگولا روایت امپراتوری نیمه دیوانه در روم است. این امپراتور پس از مرگ خواهر و معشوقهاش دروسیلا سه روز غیبت میکند. پس از سه روز یک شخصیت غیرقابل باور و غیرممکن به قصر باز میگردد.
پرده دوم نمایشنامه زمانی است که سه سال از آن بازگشت گذشته و کالیگولا به یک هیولا یا به عبارتی یک امپراتور جانور خوی مستبد مبدل شده که در دربار خود تنهاست و فقط همسرش "کائسونیا" در کنارش مانده است. او به مقامات و بزرگزادگان اهانت میکند. زمانی که با تخت روان به بیرون شهر میرود آنها را مجبور به دویدن دنبال تختش میکند، اموال آنها را مصادره، پدران و حتی پسران آنها را بدون هیچ دلیل خاصی میکشد و ...(4)
کالیگولا دچار گناهان کبیرهای مانند زنا با محارم، مردمآزاری، تسخیر مال دیگران (دزدی)، و قتل شده است. او در دایرهای بسته قرار میگیرد که جز رنج و عذاب هیچ کنش دیگری را برای کالیگولا رقم نخواهد زد و این دایره رنجآلود با قتل (قصاص) کالیگولا از بین خواهد رفت. مطمئنا در غیر این صورت او مدام در انجام امور منفی و شرورانه اصرار خواهد کرد و چون از عقل سلیم برخوردار نیست، با آنکه لذتی از این همه شرارت نخواهد برد، عذاب وجدان هم نخواهد گرفت.
برای کالیگولا فرقی نخواهد کرد که به دیگران عشق بورزد یا از آنان متنفر باشد. بلکه او دچار نوعی جنون افسارگسیخته است که در لحظه امکان دارد، بدترین رفتارها را به معتمدترین افراد پیرامونش نشان بدهد و در عوض در حق مخالفان و دشمنانش گذشت داشته باشد. صحنه رویارویی کالیگولا با کرئا چنین نکتهای را گوشزد میکرد، او اگر کرئا را میبخشد به دلیل صداقت و راستگویی کرئاست و اگر موکیوس را میکشد چون این مرد ریا میکند و به دروغ جان خود را فدای کالیگولا میکند.
کالیگولا دیگر قدرت هم برایش مزه و طعمی ندارد. او هم میخواهد از این گردونه پر از عذاب خود را برهاند و شاید آگاهانه به کرئا زندگی دوباره میبخشد تا طرح و توطئه خود را عملی سازد. وگرنه نتیجه خیانت کرئا و همدستانش فقط کشتن خواهد بود و کالیگولا هم میتواند از پس آن برآید اما از آن آگاهانه چشم میپوشد. کالیگولا غفلت نمیکند بلکه میداند با زنده ماندن کرئا احتمال عملی شدن قتلش نزدیک به یقین خواهد بود.
نظریههای اجرا:
در اجرای "کالیگولا" نظرات چندگانه در ساختار آن موج میزند. یک دراماتورژی کارآمد و کاربردی از پس همسویی و یکی شدن متدها و نظریهها در دل مجموعه برآمده است. اول اینکه رفتار و گفتار بازیگران متقاطع و بریده بریده به نظر میرسد. رویکردی که در اجرای آثار "یان فوسه" نروژی در فرانسه به روایت تینوش نظمجو متداول شده است. هیچ بازیگری معمولی راه نمیرود و ضرباهنگ بیانی نیز با تیکهای عقربهی ساعت همخوانی نشان میدهد و انگار تصنعی در حرکات و گفتارها لحاظ شده و آدمها از شکل معمول خارج و دچار رفتارهای بیومکانیک شدهاند.
در اینجا اجرای نمایشهای ابزورد و همچنین نحوه بیومکانیک "مایرهولد" پیشدستی میکنند که خواسته یا ناخواسته در روند اجرا حضور فعالانهای داشته باشند. از سوی دیگر بالا گرفتن میزان خشونت قتلها، شکنجهها و تحقیرها و شوخیهای آزار دهنده کالیگولا که به خود شکل آیینی میگیرد و گویی دیگران در این آیین خود ساخته باید قربانی شوند، تئاتر شقاوت و نظریه "آنتونن آرتو" را به ما یادآور خواهد شد.
حتی دربرگرفتن وسایل و ابزارهای مدرن و آمیختگی یک نظم تاریخی در دنیای امروز یادآور یک اجرایی کاملا پست مدرنیستی خواهد بود. نکتهای که به دور از شعار و سطحی نگری در لایه لایه اجرا نفوذ یافته است و در عینحال تعمیمپذیری ماجراها نیز با کنار رفتن روند تاریخی بر ما گوشزد خواهد شد. چنانچه کامو نیز با چنین اندیشهای بر این اقتباس از تاریخ تاکید کرده است.
بازیگری:
بازیگران حضور فعال و جدیای دارند، با آنکه برخی از دیالوگها را جا میاندازند و بر خلاف نوشتار متن بازی میکنند و این از طریق رونویس انگلیسی که همزمان با اجرا پخش میشود، به چشم میآید. آنها قرار نیست که خیلی رفتارهای معمولی داشته باشند گویی همه به گونهای مسخ و استحاله شده باشند و در این بین فقط کرئا تا اندازهای از دیگران رفتار و گفتارهایش تمیز داده میشود.
کالیگولا که کاملا تکلیفش روشن است که از مزاج و روان سالم بیبهره است. دیگران هم تحت الشعاع این جریان قرار گرفتهاند یا خالصانه در پی وفاداری به کالیگولا هستند و یا در باطن به مخالفت و حتی انتقامجویی میاندیشند. کرئا نیز بازگشای این گره کور و تحمیلی خواهد بود.
صابر ابر با "کرگدن" فرهاد آئیش نشان داد که تئاتری است و با "داستان یک پلکان" رضا گوران بر اصالتهای بازیاش تاکید کرد و در نهایت با "کالیگولا" خود را برای همیشه در تئاتر تثبیت کرد که یک بازیگر است و آماده برای در اختیار بودن، برای رسیدن به شکلهای درست و ناب تئاتری چنانچه در هر سه اجرا بنا بر هر کارگردان جنس و نحوهی متفاوتی از بازی را ارائه کرده است.
رضا بهبودی (موکیوس) با قدرت تحلیلی بالا لحظههای درخشانی را با ریزهکاری در صحنه خلق میکند. محسن حسینی همچنان از جدیترین بازیگران تئاتر ماست. مثل او در تئاترمان نداریم. او خود تئاتر است و چنان عمیق و جدی در صحنه حضور دارد که این نکته را بر مخاطبش تاکید میکند که تو با یک اثر جدی و درخور تامل مواجه خواهی شد ولو لحظاتی از نمایش دچار لغزش یا انحراف شده باشد.
مهدی کوشکی (بزرگزاده 3 ) هم از بازیگرانی است که در این دو سال خود را به نحو مطلوبی در تئاتر کشورمان ثبت کرده است. بیان او گیراست و حضور فعالش در هر لحظه چشمگیر است. رامین سیار دشتی (مریا) آمادگی برای خلق سختترینها را دارد. بازیگری که در نمایشهای خلاق و تجربی همواره حضور موثری داشته است و اینجا نیز پیرمرد خمیده را با نشانههای درست و باورپذیر القا میکند.
فرزین صابونی (هلیکون) و داریوش موفق (اسکیپون) و هنگامه قاضیانی (کاسونیا) حضور گرم و مؤثرشان در کالیگولا مشهود است و البته خلاقهتر از گذشتهیشان در صحنه حضور ندارند. رامبد جوان با نقش کرئا نشان میدهد که باید خود را بیشتر در تئاتر بیازماید چون که او اصالتا یک تئاتری است و بنابر شرایط بد اقتصادی حاکم بر تئاتر در تلویزیون و سینما حضور پررنگی داشته است.
سعید چنگیزیان غلام را آن گونه بازی میکند که دل همه را به رحم میآورد و او یک دم نمیایستد. چنگیزیان هم این روزها خود را در ردیف بازیگران فعال تئاتر قرار داده است. بدن و بیان بدن در خدمت اوست تا یک لحظه هم در صحنه کم نیاورد.
صحنه و چیزهای دیگر:
صحنه و لباسها به جزء لباس کاسونیا سفید است. وسائل آشپزخانه مدرن است و استفاده از ماشین خمیر درست کنی بازهم همانند آثار قبلی غنیزاده به حضور مکانیکی اشیاء و کارآمد شدن آنها در صحنه اشاره میکند. مبل و چتر قرمز هستند و صندلیها سیاه و میز هم قهوهای. بنابراین به نسبت، رنگهای دیگر هم در صحنه به چشم میآیند تا روند اجرا یک رنگ تلقی نشود. همه چیز در خدمت اجراست و در برقراری فضا و ضرباهنگ و در عین حال معرفی عملی و رفتاری شخصیتها به کار گرفته میشود.
بنابراین شکل اجرا متکی بر رفتار و تصویر خواهد بود که در یکی شدن و کاربرد اشیا قابل لمس و دیدن خواهد شد. فرآیند اجرا و چندگانگی آن نیز با چنین اشباعی از اشیاء و کاربردی شدن آنها همخوانی ناب و بکری پیدا میکند. اینکههیچ چیزی دور ریختنی نیست، بیانگر تکاپوی درست در یکی شدن تمام مواد و مصالح به کار گرفته شده است. بنابراین ما ضمن پختن اسپاگتی و مراسم آیینی شام آخر که همگی از این غذای لذیذ میخورند، با غذای روحی "کالیگولا" که با کشتن و تحقیر و از بین رفتن حقوق دیگران ممکن میشود، آشنا میشویم.
این خود روند طبیعی یک اجرای اندیشمند را بر ذهن و روان مخاطبش القا خواهد کرد. حتی مایکروفر بزرگ هم در این نمایش شکل کاربردی و البته طنزآمیز به خود خواهد گرفت و لحظات گروتسکی را در پایان رقم خواهد زد و آن هم با پخته شدن کالیگولا به شکل یک ساندویج بزرگ و لذیذ!
1. سایت آفتاب، دراماتورژی چیست؟، پیتر اِکِرسال، 1. ترجمه: حمید احیا
2. سایت رشد، دانشنامه، امپراطوری رم.
3. سایت آلفابت ماکزیما، نقدی بر کالیگولا نوشته آلبرکامو، مریم افشنگ.
4. همان.
2. سایت رشد، دانشنامه، امپراطوری رم.
3. سایت آلفابت ماکزیما، نقدی بر کالیگولا نوشته آلبرکامو، مریم افشنگ.
4. همان.
- - - - - - - - - - - -
رضا آشفته
رضا آشفته
نظر شما