خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: با نظری هر چند اجمالی به تاریخ فلسفه در هشت قرن اخیر در ایران میتوان دو تجلی متفاوت از مکتب اشراق را مشاهده کرد: نخست خود تعالیم این مکتب که سرچشمه آن کتابهایی نظیر حکمهالاشراق و هیاکلالنور شیخ شهابالدین سهروردی است و دیگری نفوذ این مکتب در نحلههای فلسفی پس از خود مانند حکمت متعالیه صدرالمتألهین.
سهروردی در ابتدای کتاب خود حکمهالاشراق تذکر میدهد که اقدام وی در نوشتن این کتاب "اصرار برخی از اصحاب معنوی او بوده است که مکرراً از او خواستهاند تا آنچه او در خلوت از طریق ذوق و مکاشفه برایش حاصل شده به صورت مکتوب بنگارد".
سهروردی تأکید میکند که حصول حکمت اشراق از طریق برهان صرف به دست نمیآید. به نظر او در اصول اساسی علم انوار بزرگان گذشته حکمت مانند هرمس، افلاطون، سقراط و حکمای ایران باستان نظیر جاماسب و بوذرجمهر با وی همراه و هم عقیدهاند.
کتاب "شرح حکمهالاشراق" در واقع یکی از آثاری است که میتوان آن را در چارچوب تجلی نخست مکتب اشراق دانست که میکوشد اندیشه اشراقی را طرح کند. این کتاب شامل متن حکمهالاشراق و دو شرح اساسی بر آن در نسلی بعد از او توسط قطبالدین شیرازی و شمسالدین محمد شهرزوری است که هر دو علاوه بر این تفاسیر، اثری دایرهالمعارف گونه در فلسفه نگاشتهاند که رنگ قوی اشراقی دارد یعنی درهالتاج و الشجرهالالهیه.
چاپ سنگی شرح قطبالدین شیرازی بر حکمهالاشراق به انضمام تعلیقات صدرالمتألهین در سال 1315 قمری با تصحیح مرحوم شیخ اسدالله یزدی (از مدرسین حکمت در مشهد) به چاپ رسید. تنها چاپ جدید از این کتاب و بدون تعلیقات نیز به اهتمام دکتر مهدی محقق صورت گرفته است است.
سید محمد موسوی ویراستار این کتاب علاوه بر این دو مورد به نسخههای دیگری نیز مراجعه کرده، هر چند هیچیک را به عنوان نسخه اصل در نظر نگرفته است. وی همچنین به حواشی ملاصدرا، آقا علی مدرس و سید جلالالدین آشتیانی در ویرایش این کتاب توجه داشته است.
نظر شما