به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله نشستهای تخصصی فلسفه دین، بخش اول نشست "تجربه دینی" روز دوشنبه 22 شهریور ماه 1389 و با حضور بیژن عبدالکریمی، قاسم پورحسن و رضا سلیمان حشمت در محل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
نخستین سخنران این نشست دکتر بیژن عبدالکریمی بود که با موضوع "بررسی چیستی و امکان تجربه دینی در جهان معاصر" سخن میگفت.
وی در آغاز با اشاره به اینکه با تعبیر هایدگر از تجربه موافق است، گفت: از نظر هایدگر به لحاظ فنی کاربرد اصطلاح تجربه در تعبیر تجربه دینی صحیح نیست.
وی این کاربرد را حاصل خلط دو گونه نظام وجود شناختی و معرفتی گوناگون و نتیجه تحمیل چارچوب معرفتی نحوه تفکر متافیزیکی و پارادایم علم جدید و نظام معرفتی مستتر در سنت تفکر دینی میداند.
وی افزود: ما در این کاربرد با خطر سوء فهم در باب مفهوم تجربه که اصطلاحی ماخوذ از سنت متافیزیک و پارادایم علم جدید است، در حوزه تفکر دینی مواجهیم و بنابراین بنده در سخنان خود به تبعیت از عنوان تعیین شده از سوی برگزارکنندگان نشست از تعبیر نه چندان صحیح "تجربه دینی" سود میجویم و مرادم از این تعبیر همان امر یا وصفی است که سرشت و چیستی بنیادین دین را قوام میبخشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه دو پرسش بنیادین در حوزه فلسفه دین را طرح کرد و آنها را چنین برشمرد: نخست باید به این پرسش پرداخت که دین چیست و سرشت و شاخصههای اساسی "تجربه/ خودآگاهی/ زیست" دینی کدام است. پرسش دوم هم این است که آیا برخورداری از دین یا تجربه دینی در دوره جدید و با توجه به بسط کامل سوبژکتیویسم متافیزیکی برای بشر امکان پذیر است.
وی ادامه داد: وقتی ما راجع به دین صحبت میکنیم مقولات بسیار گوناگونی ذهن ما را پر میکند. بنابراین در آغاز لازم است مشخص کنیم که راجع به چه چیزهایی حرف نمیزنیم. یعنی اینکه اساساًً دین و تجربه دینی چه چیز نیست و دین را از کدامین امور شبه دین باید باز جست. معمولاً تصور ما بر این است که وقتی از تعابیر دین و دینی استفاده میکنیم از امر مشخص، واضح و روشنی سخن میگوییم در حالی که در واقع به هیچوجه تلقی واحد و مشترکی از این تعابیر وجود ندارد.
عبدالکریمی سپس به 8 رهیافت گوناگون به دین اشاره کرد و گفت: این 8 رهیافت عبارتند از: دین به منزله فرهنگ که مجموعه آداب، رسوم و دستاوردهای معنوی که از نسلهای پیشین به دست ما رسیده است. در دین به منزله فرهنگ هیچگونه خودآگاهی و انتخابی وجود ندارد. رهیافت دوم دین به منزله تئولوژی است که همان مجموعه گزارهها و باورهایی است که در تاریخ یک قوم وجود دارند.
وی ادامه داد: رهیافت سوم دین به منزله مجموعهای از آداب، روسم و شعائر است که البته جنبه اعتقادی در آنها وجود دارد. رهیافت چهارم نیز دین به منزله اوبژه یا متعلق شناسایی است و همان مجموعهای از باورهاست که مورد شناسایی قرار میگیرند. بنابراین شما میتوانید متخصص و پژوهشگر دینی باشید اما خودتان دیندار نباشید.
عبدالکریمی رهیافت پنجم را دین به منزله اخلاق عنوان کرد و رهیافت ششم را دین به منزله ایدئولوژی دانست و گفت: ایدئولوژی یک مفهوم مدرن است و با بسط سکولاریسم همراه است. بنابراین باید توجه داشت که وقتی دین به ایدئولوژی تبدیل شود در واقع دین به یک امر سکولار تبدیل شده است.
این پژوهشگر فلسفه از "دین به منزله یک امکان در برابر اگزیستانس و به منزله یک امر وجودی- وجودشناختی" به عنوان رهیافت هفتم به دین یاد کرد و در نهایت دین به منزله یک عالم تاریخی را هشتمین رهیافت دانست.
این عضو هیئت علمی دانشگاه در ادامه کوشید تا به نحو ایجابی در مورد سرشت و شاخصههای اساسی تجربه در زیست دینی سخن بگوید: پرسش کانت این بود که آیا امکان ذاتی فلسفه ممکن است؟ او در واقع می خواست بگوید فیلسوفان سودای میل به متافیزیک را داشتند اما خواستن همواره توانستن نیست. از نظر او اینگونه نیست که اگر قوه خیال من بلندپروازی میکند آنگاه بتوان گفت که این بلندپروازیها درستند.
وی خاطرنشان کرد: ما همه دوست داریم بدانیم که آیا خدا یا آخرتی در کار هست یا نه؟ و پرسشهایی از این دست. کانت اما متافیزیک را به منزله یک علم مطرح میکند.
عبدالکریمی در ادامه تاکید کرد: به نظر من وقت آن رسیده که ما شرقیها هم از امکان تحقق ذاتی دین پرسش کنیم. ما باید با این پرسش روبرو شویم. ما دایماً بحث میکنیم که چگونه باید با متن مقدس در حوزه هرمنوتیک مواجه شد. اما باید یک بار هم این سئوال را بپرسیم که مقدس بودن یک متن به چه معناست و از کجا میآید. و اینکه وقتی ما از مقدس بودن یک متن سخن میگوییم آیا این تقدس فقط برای ما وجود دارد یا برای همه این گونه است.
عبدالکریمی تصریح کرد: تنها آن نوع از فلسفههای دین میتوانند از امکان به اصطلاح تجربه دینی دفاع کنند که برای ما به نحو توامان امکان گذر از متافیزیک، سوبژکتیویسم، نهیلیسم و تاریخگرایی را فراهم ساخته، وجود ساحت فراتاریخ و امکان استعلاء به این ساحت را برای آدمی نشان دهد.
وی ادامه داد: هایدگر در باب گذر از متافیزیک سخن گفته است اما این فیلسوف در اواخر عمر خود متوجه این نکته شد که زبان به ذات متافیزیکی و موجود شناختی است و بنابراین تعبیر گسست را به جای گذر به کار برد. به این ترتیب پرسش از امکان یا عدم امکان دین با پرسش از امکان یا عدم امکان سوبژکتیویسیم و گذر از متافیزیک گره خورده است اما خود سوبژکتیویسیم نیز در بسط خودش به نهیلیسم رسیده است و بنابراین پرسش از امکان یا عدم امکان دین با پرسش از امکان یا عدم امکان نهیلیسم نیز گره خورده است.
این پژوهشگر فلسفه با تاکید بر اینکه هگل نشان داده است که سوژه، سوژه تاریخی است و سیاق تاریخی بر نحوه تفکر متفکر اثر میگذارد سخنانش را پی گرفت و گفت: با این حساب باید یادآور شد که دین هم یک امر تاریخی است که متعلق به یک سنت تاریخی، یک قوم و جغرافیایی خاص است. بنابراین اگر تفکری بخواهد از امکان دین دفاع کند باید بتواند از امکان استعلاء و فرا روی تاریخی آدمی دفاع کند.
عبدالکریمی در پایان خاطرنشان کرد: فلسفه دین در معنای رایج که در سنت تحلیلی مورد بحث قرار میگیرد در واقع نه دین بلکه دین اوبژه شده را مورد تامل و پژوهش قرار میدهد و به این ترتیب این نوع از فلسفه دین خود از زمینهسازان بسط سکولاریسم و نهیلیسم در روزگار کنونی ماست.
نظر شما